Category: فرهنگ سرا
کرونا مثنوی خوانی را در هرات متوقف کرد
وقتی درمورد اثری صحبت می کند، آن را با نسخه ها ،چاپ ها وناشران متفاوتی خوانده است. درمورد شروح مثنوی ودرکل مولانا از تمامی آثار مربوط را به کرات خوانده است. به همین ترتیب آثار مولانا شناسان ومستشرقینی که دراین حوزه کار کرده اند. حال اما کرونا این سلسله را برهم زده است ولی تعمق درمولانا وجاذبه های شعر واندیشه او چیزی نیست که با وجودی که سرما سخت سوزان است از دل ودنیا آقای خود جو وهم حلقه های شان دور شود.
زریاب و تمام!
در داستان آدمی و سگ، تلاش میکند تا ظاهر آدمی را بهعنوان مبنای انسانی مورد پرسش قرار دهد و هم جستجوی دانش را و در راه دل دوست، حتا سلوک و جستجوی ارباب را به نقد میگیرد، مورچهخانه و ژاله و الماس، ضعف و عجز و نفی آرزو را بیدلانه شرح میدهد، آدمی است و عجز بیپایانش و آرزوهایش. داستایت نوزدهم، مارافسا و دو داستان بعدی، شرح حسد، خودخواهی و تقلبگری ذاتی آدمی است و بالاخره قمارباز، ادامهی مارها و درخت سنجد است، تمثیلی از خود زندهگی، خود خود زندهگی، قماری در وهم.
نویسندهای مثل زریاب هرگز نمیمیرد
رهنورد زریاب بعد از خانهنشینی؛ اما دغدغهی درستنویسی و سرهبودن زبان فارسی را فراموش نکرد. او در تلویزیون طلوع گوشهی کاری گرفت و عزم کرد که حد اقل یکی از رسانههای کشور کمتر غلطی فاحش املایی، انشایی و گفتاری داشته باشد. او برای واژههای غیربومی معادلسازی میکرد و عربیزدایی و لاتینزدایی از زبان فارسی در دستور کارش بود. جوانان زیادی در طلوع از او آموختند و همچنان مخاطبهای زیادی متوجه شدند که طلوع دارد حد اقل در سرویسهای خبری خود، از معیارهای بهتر و خوبتر زبانی استفاده میکند.
مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد
شاید همزمان با از دست دادن او در این غمانگیزی وسوگ نتوان به شرح دقیق کارنامۀ ادبی ونقش وجایگاه بایستۀ او درگسترۀ ادبیات پرداخت. این نقش ویژه که ازجهات متنوعی قابل بررسی وتشریح است، نیازمند زمان بیشتری است تا سوای اثرات غم انگیز نبود استاد، درجهت بیان کارنامۀ او به حیث یک نیاز اساسی در زمینۀ فرهنگ وادبیات اندیشید.
داستان طالبی که عشق از انتحار منصرفش کرد
نادرشاه نظری از آن نویسندههای است که ادبیات را در خدمت مبارزه با افکار افراطی قرار داده است. خوشبختانه در میان جوانان افغانستان نسلی ظهور کرده است که بر علیه افکار افراطی ادبیات خلق میکنند تا جامعه را در برابر این ایدیولوژی واکسین کنند.
تیوری توطئه در رمان «خدایان منسوخ»
نوع روایتگری در این رمان را من روایتگری مختلط مینامم، زیرا رخدادها از چندین زاویهی دید نگریسته میشود، اما تمام این روایتگریها از نوع روایت همداستاناند، یعنی راوی به مثابهی کنشگری، در درون جهان داستانی نقش دارد.
شیوههای روایتپردازی در رمانهای عزیزالله نهفته
رمان از آغاز تا پایان بهوسیلهی راوی سومشخص ناهمداستان و دانای کل در چارچوب خاطره و بازیهای دقیق روایتمندی پسنگرانه (Analepsis) ارایه شده است و نمود زمان در گفتمان، روال خطی زمان در داستان را برهم زده است. این شگرد روایی چنان چسبناک عمل میکند که خواننده را در سلولهای متن دچار انجذاب و تطبیق میکند و نمیگذارد از متن فاصله بگیرد و از فضای روایت بیرون شود. یکی از برجستهترین نکات در این رمان که بدون هیچ شکی جوهر اصلی هنری رمان را فرا چشم میکشد، زبان شیوا، استوار و محکم آن است.
نظریهی تکاملی و روایت بنی بشری شاهنامه
در پادشاهی فریدون یک گروه انسانی در جهان وجود دارد. فریدون پادشاه این گروه است. بعد از اینکه فریدون جهان را بین پسراناش تقسیم میکند؛ اینجاست که اختلاف بین پسران فریدون رخ میدهد، اقوام بشر بنابه این اختلاف پدید میآیند. در نتیجه، پادشاهی جهان بین این سه پسر (اقوام) تقسیم میشود، نزاع و درگیریها ادامه پیدا میکند. در این نزاعها خانوادهی پادشاهیایکه از فرزندان ایرج است، برحق و پیروی خیر و نیکی است؛ خانوادههای پادشاهیایکه از فرزندان سلم و تور استند دشمنان خیر و پیروی شر دانسته شدهاند.
تبیین نشانهشناختی دروغ
چهارمین نوع آن «حضور برای دیگری» است. همان باورها، تفکرات و ارزشهای مطلقاً ذهنی «حضور در دیگری» است که وارد رفتار و سلوک سوژه شده است. این نوع حضور که محصول نوع سوم است، صبغه کنشی و رفتاری مییابد و دروغ در رفتار انسان مجسم میشود. دروغ در این مرحله نیروی عظیمی برای نفوذ و سرایت به دیگران دارد. دروغ نامستور میشود و حجاب ذهن را میدرد و به گونهی عینی در رفتار انسان تمثیل میشود. جامعهی دروغین از اینجا شکل میگیرد.
نظریهی جدایی انتقاد از شاهنامه و فردوسی
فردوسی با نظم این داستانها به این داستانها ماندگاری بخشید و برای معرفت داستانی گذشتهگان ارج گذاشت و با امانتداری و صداقت، معرفت داستانی آنها را از رویدادهای زندهگی و جهان نظم کرد.
ستارهیی در قبایل پشتون
شعر مدرن با سمبولیستهای فرانسوی رونق گرفت، بعد تبدیل به شیوههای مختلف شد، از ضد شعر گرفته تا شعارهای میان تهی تا شعرهای اجتماعی نخنما با سمبول گرایی افراطی گل درشت. گل درشت به این معنا که میشد هر سمبول را به راحتی پیدا کرد که چقدر تصنعی است و بعد به ایماژیستها و فرم گرایان رسید، اما با هر حرکت از مردم دور شد. از این بین گروههایی از شاعران که تکیۀ شان را بر تغزل پر از حس نهاده بودند و واقع گرایان امریکایی که بر رد پای سنت ادبی و مهمتر بومی کردن شعر، توجه داشتند، شعر را دوباره به خیابانها آوردند. شعر شفیقه از این لحاظ به والت ویتمن در دفتر «علفها» نزدیک است.
مفهوم شناسی دُشنام/ فحش از منظر نشانهشناسی پدیدارشناختی
اما این که زبان در بسیاری از موارد سرچشمه کنش است، میتواند از این منظر خطرناک و نیز خوشایند باشد. اگر کنش از گسترهی رمزگانهای تولیدشده زبان سرچشمه بگیرد، معقول و قابل پذیرش خواهد بود، اما زمانی که کنش، ناشی از طغیان زبان در برابر رمزگانهای خودش باشد، منجر به خشونت جسمانی خواهد شد.