

کمپ «پورنارا» (Pournara) که مشهورترین کمپ پناهجویان است، در سالهای اخیر با گزارشهای متعددی از شرایط ناگوار روبهرو بوده است. از برخوردهای تبعیضآمیز کارمندان با پناهجویان گرفته تا نبود آب آشامیدنی و غذای سالم، کمبود امکانات بهداشتی و ازدحام بیش از حد از جمله شکایات پناهجویان است. آنها اغلب با تبعیض و نژادپرستی مواجهاند و از سوی جامعهی محلی بهعنوان تهدیدی برای منابع و امنیت تلقی میشوند. گزارشهایی از خشونت فیزیکی و کلامی علیه پناهجویان نیز بهطور مداوم منتشر میشود.
امروز اگر گوشی برای شنیدن مانده باشد، میتوان از زبان او باز شنید: «کدام راستی را برمیگزینی؟ و راهت به کدامسو خواهد بود؟»
در مورد زادگاه زرتشت، روایتها بسیار و اجماع اندک است. تاریخ در برابر او سکوت پر ابهامی دارد. آنچنانکه افسانه و حقیقت در هم تنیدهاند و یافتن قطعیت دشوار شده است. با آن هم آنچه میشود دید، کوههای شرقیِ فلات ایران، میان بلخ و ری است. سرزمینی که روزگاری «آریانا» خوانده میشد و امروز در مرزهای ایران، افغانستان و فرارود پراکنده است.
این محور از ظرفیت خوب نظامی، اقتصادی، سیاسی برخورد دار است و جغرافیا و ژئوپولیتیک وسیعی را در اختیار دارد. مجهز با تسلیحات هسته یی، قدرت اقتصادی قابل توجه و جایگزین احتمالی برای آینده نظم بین الملل است. از این میان چین و روسیه دو قدرت نظامی و اقتصادی ای هستند که همزمان عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد هستند و در برابر سیاست های امریکا، از قدرت وتو کار می گیرند. من در این نوشته به ده چالش اساسی در برابر کارایی بهتر و بیشتر این محور اشاراتی خواهم داشت که احتمالا اگر به این چالش ها رسیدگی نشود، ممکن این محور از هم بپاشد و در شکل دهی یک نظم پسا گذار، ناکام شود.
نوروز زمانی شکوهی داشت. مردمان، با خانهتکانی دل و خانه، با لباس نو، طنین موسیقی و عطر سبزه، به استقبالش میرفتند. کودکان در کوچهها بازی میکردند، زنان سفره میآراستند، و همه در انتظار روزی نو، حالی نو و امیدی نو بودند. اما امروز، در افغانستانِ زیر سلطهی نگاه خشک و تنگنظرانهی حاکمان سیاهاندیش، نوروز نهفقط دیگر جشنی ملی نیست، بلکه به جرم شادی، به جرم فرهنگ، به جرم گذشته، محکوم به فراموشی شده است.
در عصر اطلاعات، قدرت دیگر صرفاً در دستان دارندگان اسلحه و سرمایه نیست؛ بلکه در دست کسانیست که روایتها را شکل میدهند. فضای مجازی، بهویژه در کشورهایی با زیرساختهای رسانهای ضعیف، میتواند بستری برای آگاهی، همبستگی و تحول اجتماعی باشد، اما همان بستر، اگر در غیاب سواد رسانهای و ارزشمداری فرهنگی رها شود، به میدان تاختوتاز ابتذال، تحقیر و تفرقه بدل میگردد. افغانستان امروز، نمونهای تمامعیار از این دوگانهی دیجیتال است؛ جایی که تیکتاک، فیسبوک و یوتیوب همزمان میتوانند صدای یک آموزگار تبعیدی را به جهانیان برسانند، یا کرامت و هویت جمعی را با چند کلیپ ویروسی به مضحکه بکشند.
کمپ «پورنارا» (Pournara) که مشهورترین کمپ پناهجویان است، در سالهای اخیر با گزارشهای متعددی از شرایط ناگوار روبهرو بوده است. از برخوردهای تبعیضآمیز کارمندان با پناهجویان گرفته تا نبود آب آشامیدنی و غذای سالم، کمبود امکانات بهداشتی و ازدحام بیش از حد از جمله شکایات پناهجویان است. آنها اغلب با تبعیض و نژادپرستی مواجهاند و از سوی جامعهی محلی بهعنوان تهدیدی برای منابع و امنیت تلقی میشوند. گزارشهایی از خشونت فیزیکی و کلامی علیه پناهجویان نیز بهطور مداوم منتشر میشود.
در افغانستان، نوروز همواره در میانهی کشاکشهای فکری، مذهبی و سیاسی، جایگاه ویژهای داشته است. برخی، این جشن را برخاسته از باورها و فرهنگهای پیش از اسلام میدانند و تلاش کردهاند آن را کمرنگ و فراموششده جلوه دهند؛ با اینحال، نوروز، فراتر از بحثهای دینی و سیاسی، با زندگی مردم گره خورده. آیینی که در دل رنج و سالهای سنگین جنگ، تبعید، و سانسور، باز هم زنده مانده و نسل به نسل، در حافظهی جمعی این سرزمین حفظ شده است.
امسال، در آستانهی چهارمین نوروز در سایهی حاکمیت طالبان، این جشن باستانی و فرهنگی با محدودیتهای گستردهای روبهرو است. طالبان که دیدگاه افراطی به رسوم ملی دارند، برگزاری نوروز را یک مراسم غیرشرعی تلقی میکنند و با آن برخورد خصمانه دارند. آنها با سرکوب و خشونت علیه مردم، دشمنی آشکارشان را با فرهنگ، رسوم ملی و تمدن باستانی این سرزمین به نمایش گذاشتهاند.