روایت یک ساز و یک خنیاگر

سی‌تار از سازهای زهی زخمه‌یی در حوزۀ موسیقی هند است که در افغانستان نیز کاربُرد وسیع در سبک های مختلف دارد. این ساز با دسته‌یی بلند و کشیده و کاسه‌یی گِرد دارای هفت سیم اصلی و ۱۱ یا ۱۳ سیم تشدید (یا همراه) است که در زیر سیم‌های اصلی بسته می‌شوند و با مضرابی فلزی نواخته می‌شود. سیم‌های اصلی که وظیفهٔ تولید آواهای نغمه را دارا می‌باشند پس از ضربه خوردن، سیم‌های همراه را به صدا درمی‌آورند.

ولایت حسین ‌خان و راوی شنکر از نوازنده‌گان مشهور این ساز در هند، معراج الدین و سراج‌الدین از نوازنده‌گان معروف این ساز در افغانستان، عباس مهرپویا (از شاگردان راوی شنکر) و مسعود صالح تاش از نوازنده‌گان نام آشنای این ساز در ایران هستند.

برخی به این باور اند که مخترع این ساز امیر خُسرو دهلوی است ولی شماری از موسیقی‌دانان در این مورد اختلاف نظر دارند. انجنیر صدیق قیام یکی از موسیقی‌دانانِ معاصر در افغانستان به این باور است که این ساز را که در نخست شکل ابتدایی‌تری داشت امیر خُسرو دهلوی آن ‌را وسعت داده است.

 ولی احمد ناصر سرمست یکی دیگر از موسیقی دانان معاصر و رییس انستیتوت موسیقی ملی افغانستان امیر خُسرو دهلوی را مخترع سی‌تار نمی‌داند و به این باور است که در هیچ یک از آثار منظوم و غیر منظومِ امیر خُسرو دهلوی تذکری از سی‌تار نرفته است و سی‌تار الهام گرفته از سه‌تار کشمیری است. او می‌گوید از این ‌که بخشی از موسیقی ما نیز با ظهور هنرمندان هندی در زمان امیر شیرعلی‌خان رنگ و بوی موسیقی هندی را به خود گرفت سی‌تار در موسیقی کشور ما جایگاه ویژه‌یی پیدا کرد و در فورم های مختلف موسیقی استفاده شد و تاریخِ این ساز در افغانستان رابطه‌یی نزدیک با معراج الدین و سراج الدین دارد. او هم چنان می گوید کسانی دیگری نیز چون استاد محمد هاشم چشتی در نواختن و ترویج این ساز نقشِ مهمی داشته است.

با این وجود یگانه کسی ‌که این ساز را جدی گرفت و تا امروز هم می‌نوازد مجید سپند است. او در دسته های مختلف سازی شامل بود و گاه با استاد محمد حسین سرآهنگ می‌نواخت و گاه هم با احمدظاهر.

مجید سپند هنوز دانش‌آموز مکتب بود که علاقه‌‌یی شدیدی به نواختن ساز پیدا کرد. او ابتدا سُراغ هارمونیکا رفت، یک سازدهنی تهیه کرد و در ساعات فارغ، در مکتب و در صنف درسی، سازدهنی می‌نواخت، تا این‌که مدیر مدرسه خبر شد و از او در یکی از محافل دانش‌آموزی تقاضا کرد تا در ستیژ مکتب سازدهنی بزند.

سپند در آن‌زمان در گذر فورمولی‌ها در کابل زنده‌گی می‌کرد، گذری که در هم‌جواری گذر خرابات قرار داشت. نسیم بهایی که بعدها با نام (نسیم بایی) معروف شد یکی از ضرب نوازان معروف نیز با او هم‌کلاسی بود و در یک صنف درس می‌خواندند و گاهی هم در نواختن تبله او را همراهی می‌کرده است. حضورِ نسیم بهایی در مکتب علاقۀ مجید سپند به موسیقی را دو چندان می‌کند، تا این‌ که، او متوجه آگاهی‌یی به خاطر ایجاد کورس موسیقی در رادیو می‌شود و در رادیو استاد محمد حسین سرآهنگ اساسات موسیقی را تدریس می‌کرد. مجید سپند شامل آن کلاس آموزشی شد، وقتی‌ که استاد محمد حسین سرآهنگ استعداد و علاقه‌مندی او را در آموختن موسیقی دریافت، از او تقاضا کرد، تا در خانه هم نزد او به آموختن موسیقی برود. او تقاضای استاد را پذیرفت و به رسم خرابات نزد استاد محمد حسین سرآهنگ گُر ماند و رسماً شاگردش شد.

مجید سپند، بعدها در یکی از فیلم های هندی به نام (کوه نور) متوجه سی‌تار می‌شود و علاقۀ‌ فراوان برای نواختن این ساز پیدا می‌کند، ولی تهیه کردن سی‌تار در آن ‌زمان در کابل کار دشواری بود و او حتا به این نتیجه می‌رسد که ممکن این ساز را تهیه کرده نتواند. اما روزی از گذرِ شُترخانه رد می‌شود که چشمش به سی‌تاری در یک مهمان‌خانه‌‌یی که پنجره‌اش به سمتِ کوچه باز است می‌افتد، و از این ‌که سخت در جست وجوی سی‌تار است می‌رود و از مالکِ آن خانه تقاضا می‌کند تا آن سی‌تار را به طور امانت به او بدهد تا نواختنش را بی‌آموزد. مالکِ آن خانه شخصی به نامِ داکترعثمان است که گاه گاهی در خانقاه های کابل تنبور می‌نوازد و به سپند می‌گوید که این سی‌تار امانت یکی از هندوهای کابل است که او از آن نگهداری می‌کند. مجید سپند سُراغ مالکِ اصلی سی‌تار می‌رود و آن سی‌تار را از نزد آن شخص دریافت می‌کند. پس از به دست آوردن سی‌تار، ابتدا اساساتِ آن را نزدِ سراج الدین می‌آموزد، ولی از آموختن سی‌تار نزد او راضی به نظر نمی‌رسد و تا این ‌که دوباره نزد استاد محمد حسین سرآهنگ مراجعه می‌کند تا سی‌تار را به اساس نُت موسیقی نزدش فراگیرد.

او که بعدها با استاد محمد حسین سرآهنگ در محافل خصوصی و خانقاه ها سی‌تار می‌نواخت، آهسته آهسته، به جمع خواننده‌های آماتور پیوست و در نخستین کار هنری، با آماتورها در نوار چهاردهمِ افغان موزیک، با احمدظاهر سی‌تار نواخت و نامش بیشتر از پیش سر زبان‌ها افتاد و معروف شد.

سپند آن زمان در دو آهنگِ معروف هنگامه، یعنی آهنگ های «ای دیده‌ی رنج دیده‌‌ی من» و «لب‌های سردم جان گرفت از ساغرِ لب های تو» از ساخته‌های مسحور جمال که هنوز شنونده‌های فراوانی دارد نیز سی تار نواخت.

او پس از درگذشت استاد محمد حسین سرآهنگ، به خاطرِ ادامۀ آموزشِ سی‌تار نزدِ استاد محمد هاشم چشتی رفت. حدودِ هشت سال نزدِ استاد محمد هاشم چشتی سی‌تار آموخت، و بعد با ورود دو پروفیسور هندی «دیش پاندی و چتر جی» به کابل، نزد آن‌ها مراجعه کرده تحصیل‌اش را در رشته‌‌یی سی‌تار به پایان ‌رساند.

با روی کار آمدن استدیوهای ضبطِ آریاناموزیک در کابل که یکی از استدیو های استندرد در افغانستان بود، از مجید سپند تقاضا می‌شود تا با دوست و هم‌کلاسی دوران کودکی‌اش مرحوم نسیم بهایی که یکی از تبله‌نوازان معروف شده بود نواری را ضبط و به بازار ارائه کنند. او در آن‌جا نواری را ضبط می‌کند و این دست‌آوردِ بزرگی در بخش کاری‌اش شمرده می‌شود.

ضبطِ این نوار در استدیوهای آریاناموزیک یک بارِ دیگر توجه احمدظاهر را جلب می‌کند و او خواهان هم‌کاری مجید سپند در نوارِ دومش در آریانا موزیک می‌شود و مجید سپند در تمامی آهنگ‌های نوارِ دوم آریانا موزیک و یک‌سری آهنگ‌های دیگرِ احمدظاهر در استدیوهای آریانا موزیک سی‌تار می‌نوازد که معروف ترین آن آهنگِ «باز آمدی ای جان من» است که نواهای سی‌تار مجید سپند آن اثر را برجسته تر ساخته است .

پس از آن که جنگ های ‌تنظیمی در کابل آغاز می‌شود، تمامی هنرمندان از کابل یا به سمتِ شُمال کشور که در آن‌ زمان از امنیت نسبی برخوردار بود می‌روند و یا هم به مهاجرت به بیرون از کشور. ولی مجید سپند هنوز در میان خمپاره ها نفس می‌کشد و گاه گاهی نوای سی‌تارش را در میان صدای ناخوش‌آیندِ گلوله‌ها به صدا در می‌آورد تا اندکی از اندوهش و از زخم روانش کاسته باشد. اما دیری نمی‌گذرد که گروهِ طالبان به کابل می‌رسند و سپند که هم چنان در کابل است مجبور می‌شود افغانستان را به مقصدِ پاکستان در نیمه های شب ترک کرده مهاجر شود.

او در مستندی که از زنده‌گی و کارنامۀ هنری‌اش به نام «در آواز پرنده‌ها» ساخته شده از ماجرای مهاجرتش چنین می‌گوید: « هنوز مدیر موسیقی بودم و تازه فهمیده بودم که طالبان قصد دارند به من  ضرر برسانند و به این خاطر ساعتِ سه بامداد با خانواده‌ام و دوتا سی‌تار و یکتا هارمونیه و یکتا تبله و وسایل منزل در موتری که کرایه گرفته بودم راهی پاکستان شدم. سی‌تارها را شبیه تابوت در جنگله‌ی موتر بسته بودم. در میانه‌ی راه یک سری حیوانات را در موتر جا دادند و در ساحات لغمان که رسیدیم در یک بازرسی با طالبان روبرو شدیم و آن‌ها موتر ما را گشت زدند و خوش‌بختانه سی‌تارهای مرا نیافتند.  از بازرسی رد شدیم و به پاکستان رسیدیم و در پشاور کورس موسیقی ایجاد کردم و از این طریق امرار معاش می‌کردم.»

مجید سپند پس از سقوط طالبان مدتی را در انستیتوت ملی موسیقی افغانستان به عنوان استاد کار کرد و شماری را موسیقی آموزش داد و اکنون در کابل زنده‌گی می‌کند.