نظریه‌ی تکاملی و روایت بنی بشری شاه‌نامه

شاه‌نامه از نظر محتوای داستانی و تداوم روایتی، داستان و روایتی­ نیست‌که یک شخص یا حتا یک نسل طرح و پیرنگ آن‌را ریخته و آفریده باشد. زیرا شاه‌نامه داستان و حماسه‌ی بنی بشر است‌که ایده و محتوای داستانی و تداوم روایتی آن به ماقبل تاریخ می­رسد؛ به ویژه روایت­های اساطیری آن. تعدادی از شخصیت­های اساطیری شاه‌نامه، مانند جمشید، فریدون، کاووس و… در ادبیات سانسکریت نیز حضور دارند. این‌حضور به این معنا است‌که ایده‌ی داستانی جمشید، فریدون و کاووس به دوره‌ی پیش از شکل­گیری هویت ایرانی و هندی ارتباط می‌گیرد. یعنی به دوره‌ای‌که هنوز هندی و ایرانی یک قوم بوده است. هنگامی‌که از هم جدا شده‌اند اساطیر مشترک قومی مانند جمشید، فریدون و کاووس در حافظه‌ی هندی و ایرانی مانده است.

ارزش ادبی شاه‌نامه و افتخار فرهنگی این کتاب به فردوسی تعلق می­گیرد. اما شکل­گیری این داستان­ها، تداوم روایتی، خط فکری و معرفت بشری داستان­های شاه‌نامه، تجربه­های داستانی و روایتی چند هزار ساله‌ی مردمان ایرانی از زنده‌گی، مرگ، انسان، رویدادها و جهان است. بحث از شاه‌نامه می‌تواند به دو معنا باشد: شاه‌نامه سروده‌ی فردوسی و شاه‌نامه به معنای تجربه­های روایتی و داستانی نسل­های بشری‌ای‌که پیش از فردوسی وجود داشته‌اند. فردوسی این داستان‌ها را نظم و تدوین کرده است. اگر نظم و تدوین نمی‌کرد، ممکن این تجربه­های داستانی بشری، اعتبار و هویت ادبی واحدی‌که در شاه‌نامه پیدا کرده‌اند، پیدا نمی‌کردند.

طوری­که اشاره شد، شاه‌نامه حماسه‌ی بنی بشر است‌که اسطوره و حتا تاریخ را با رویکرد حماسی ارایه می­کند. حماسه‌ی بنی بشر به این معنا است‌که شاه‌نامه روایت داستانی خود را از آغاز زنده‌گی بشر و نخستین رواج پادشاهی ارایه می‌کند. محور داستانی حماسه‌ی بنی بشر در شاه‌نامه  قوم ایرانی است. از چشم­انداز این قوم، زنده‌گی اقوام دیگر و رویدادهای جهان روایت می­شود. در شاه‌نامه اقوام و ملیت‌های دیگر جهان از قوم ایرانی انشعاب می­کنند. اقوام چینی، رومی و… از نسل فرزندان فریدون استند. این گونه قوم‌محوری در شکل‌گیری و پیدایش اقوام جهان تنها مختص شاه‌نامه نیست، در روایت سامی، یونانی و… که ادعای روایت پیدایش انسان را دارند، چنین روایت قوم‌محورانه وجود دارد. در روایت سامی اقوام در چند مرحله از فرزندان آدم انشعاب می‌کنند. در روایت ایرانی اقوام از فرزندان گیومرس انشعاب می‌کنند. من برای وجود این محور قومی‌که در اساطیر ایرانی و در شاه‌نامه وجود دارد، شاه‌نامه را حماسه‌ی بنی بشر گفتم. زیرا هر روایت قومی‌که ادعای جهان‌شمولی و بشری دارد، چنین روایت قوم‌محورانه در آن وجود دارد. به این اساس روایت داستانی شاه‌نامه نیز ادعای روایت پیدایش انسان و شکل‌گیری اقوام بشر را دارد. این‌که ایران خاستگاه بشر است و قوم ایرانی محور انشعاب اقوام بشر است.

مهم­تر از همه تجربه‌ی داستانی­ای­که در شاه‌نامه روایت می­شود، تجربه‌ی چندهزارساله‌ی بشری مردمان ایرانی از آغاز زنده‌گی و جهان است. بنابراین شاه‌نامه قصه و داستان محض نیست؛ بلکه داستان درک بشری یک قوم از معرفت و حقیقت زندگی و مناسبات اجتماعی و فرهنگی است. معرفت و حقیقت خاستگاه داستانی دارد. دستگاه‌های معرفتی منطقی، عقلی و فلسفی از پیشرفت‌های پسین بشر برای تحلیل، تاویل و شناخت حقیقت است. بشر ایده‌ی حقیقت و معرفت را توسط روایت، داستان و نقل خلق کرده است. بعد این ایده را به‌صورت داستان از نسلی به نسلی انتقال داده است. شاه‌نامه نیز داستان معرفت و حقیقت توسط یکی از اقوام بشر است‌که این قوم ادعا دارد، داستان او در باره‌ی پیدایش انسان و جهان حقیقت دارد. در حقیقت داستانی این ادعا تردیدی وجود ندارد. زیرا این ادعا از نظر داستانی نسبت به ادعای داستانی اقوام دیگر از حقیقت زندگی کم ندارد. حقیقت داستانی شاه‌نامه در بخش اساطیری و پهلوانی پیشینه‌ی سه هزار ساله دارد که منبع آن اوستا است. بنابراین حقیقت داستانی شاه‌نامه یکی از قدیم‌ترین حقیقت‌های داستانی در بین حقیقت‌های داستانی بشر است.

چرا شاه‌نامه آغاز زنده‌گی انسان را با حضور آدم در زمین روایت نمی­کند؛ درحالی­که این روایت در روزگار فردوسی، روایتی مسلط و شناخته‌شده (با جنبه‌ی دینی) بود که از نظر روایت دینی، هیچ‌گونه شک و تردیدی نسبت به این روایت، مجاز نبود. اما زنده‌گی و حضور انسان در شاه‌نامه با پادشاهی گیومرس آغاز می­شود. چرا چنین است؟ فردوسی از روایت دینی خلقت آدم اطلاع نداشت؟ فردوسی انسان آگاه به معرفت روزگارش بود. در روزگار فردوسی، روایت سامی از خلقت آدم و جهان فراگیر بود. هر فرد باید آن را می‌دانست، زیرا این روایت از مبادی شناخت دینی اسلام است. اما روایت و تجربه‌ی داستانی شاه‌نامه از زنده‌گی و آغاز زنده‌گی انسان در جهان، متفاوت از روایت سامی است. این تفاوت تجربه‌ی روایتی از یک گروه و قوم تا گروه و قومی دیگر وجود دارد، زیرا هر قوم از چشم­انداز خود از زنده‌گی حقیقت و شناخت داستانی ارایه می­کند.

در این بحث به طور ضمنی چند بار اشاره شد که شاه‌نامه حماسه‌ی بنی‌بشر است. چنین عنوان­کردن نیاز به توضیح دارد. با استناد به اوستا و شاه‌نامه تا اندازه‌ای در این باره توضیح داده می­شود که چرا شاه‌نامه در نوعیت خویش، حماسه‌ی بنی‌بشر باید باشد؟ شاه‌نامه بنابه منابع روایتی، داستانی و معرفتی­اش چنین ادعایی را در خود دارد و پرورده است. زیرا روایتی را که شاه‌نامه ارایه می­کند، روایت بنی‌بشر است. در اوستا گیومرس، ششمین‌آفریده‌ی «استومند» (مادی) اهوره‌مزدا است‌که آفرینش او هفتاد روز را در بر می‌گیرد و در آخرین‌گهنبار آفریده می­شود (اوستا، 1387، 105). با آفرینش گیومرس، آفرینش جهان استومند تکمیل می­شود؛ حضور و زنده‌گی انسان در جهان آغاز می­شود. منبع شاه‌نامه اوستا است. روایتی­که از اوستا تا روزگار فردوسی رسیده است، برای شاه‌نامه منبع شده است. درست است که ماخذ فردوسی اوستا نیست. اما اوستا منبع روایت‌های پادشاهی پیش از ساسانیان در شاه‌نامه است. من در کتاب «بررسی اسطوره‌های اوستایی در شاه‌نامه» منبع داستان­های پادشاهی پیشا­ساسانی شاه‌نامه را با اوستا نشان داده­ام.

در اوستا از گیومرس به عنوان نخست­اندیش یاد شده است، کسی­که با اندیشیدن و تدبیر، حضور اهوره‌مزدا را درک می­کند. اما در شاه‌نامه او نخستین­پادشاه است‌که پادشاهی و مردم­داری و رسم زنده‌گی با گیومرس آغاز می­شود. پادشاهان شاه‌نامه از آغاز تا گشتاسپ همه در اوستا آمده است. همه‌ی این پادشاهان، پادشاه جهان و دشمنِ نیروهای اهریمنی یا تورانیان‌اند. تورانیان از پیروان اهریمن استند.

در اوستا جهان هفت کشور دانسته می­شود و اکثر پادشاهان اوستایی تا فریدون بر این هفت‌کشور جهان پادشاهی کرده­اند: «فر دیر زمانی‌که از آنِ هوشنگ پیشدادی (پر ذات) بود؛ چنان­که بر هفت کشور شهریاری کرد و بر دیوان و مردمان [دروند] و جادوان و پریان و کوی­های ستمکار و کرپ­ها چیره شد و دو سوم از دیوان مزندری دروندان ورن را برانداخت» (اوستا، 1387، 489). هوشنگ در شاه‌نامه نیز پادشاه هفت‌کشور (جهان) است. بنابه پادشاه‌بودن شاهان شاه‌نامه بر جهان و بنابه انشعاب اقوام دیگر از خانواده‌ی این پادشاهان، می­توان گفت‌که شاه‌نامه، حماسه‌ی آفرینش و پیدایش بنی‌بشر است.

پادشاهان در اوستا و شاه‌نامه تا پادشاهی فریدون با نیروهای اهریمنی روبه­رو استند که این نیروها آدمی نیستند، بیش‌تر موجودات شریر نامرئی مانند دیو و… استند. پس از پادشاهی فریدون، به قومی برمی­خوریم بنام تورانیان که پادشاهان این قوم به ویژه افراسیاب از پیروان اهریمن است. در اوستا گفته نشده است‌که اقوام دیگر از خانواده‌ی فریدون انشعاب کرده باشد؛ فقط از سه قوم به نام ایریه، تویریه و سیریم یاد شده است. در شاه‌نامه خاستگاه شکل‌گیری این سه قوم سه پسر فریدون بنام ایرج، تور و سلم دانسته شده است.

نام فریدون در متون کهن «ثرایتون» و در سانسکریت «تریت هه» آمده است. در سانسکریت «تریت»، «سه» معنا می‌دهد. «ثرایتون» را نیز «سه این چنین» معنا کرده­اند (واحد دوست، 1379، 169). بنابراین می­توان گفت‌که فریدون یک‌ رویداد اجتماعی بوده که شخصیت یافته است. گویا این رویداد، همان تقسیم و جدا­شدن یک قوم یا یک گروه انسانی به سه بخش است که ایریه، تویریه و سیریم نام می­گیرند. این رویداد در روایت فرزندان فریدون شخصیت­انگاری شده است.

طوری­که گفته شد تا پادشاهی فریدون از اقوام و مردمان دیگر در جهان خبری نیست؛ تنها با یک خانواده‌ی پادشاهی روبه­رو استیم که بر هفت کشور (جهان) پادشاه است. آدمی دشمن این خاندان پادشاهی نیست، نیروهای اهریمنی (دیوان) دشمنان این خاندان پادشاهی است. در دوران جمشید، ضحاک را داریم که پادشاهی جمشید را برمی­اندازد. ضحاک در شاه‌نامه، عرب تصور شده است، درحالی­که ضحاک در اوستا انسان نیست، دیو و نیروی اهریمنی است بنام اژدهاک، سه سر و شش چشم دارد و از دست‌یاران بسیار نزدیک به اهریمن است. بنابراین همذات­پنداری ضحاک با عرب و همذات­پنداری تورانیان با تورک­ها در شاه‌نامه بنابه دشمنی­های بعدی ایرانی با عرب­ها و تورک­ها صورت گرفته است. ضحاک در اوستا انسان نه، بلکه نیروی کیهانی شر است. تورانیان و ایرانیان نیز از یک گروه انسانی بنابه اختلاف مذهبی انشعاب کرده­اند، تورانیان اوستا و شاه‌نامه تورک نیستند.

در پادشاهی فریدون یک گروه انسانی در جهان وجود دارد. فریدون پادشاه این گروه است. بعد از این‌که فریدون جهان را بین پسران‌اش تقسیم می‌کند؛ این‌جاست که اختلاف بین پسران فریدون رخ می‌دهد، اقوام بشر بنابه این اختلاف پدید می‌آیند. در نتیجه، پادشاهی جهان بین این سه پسر (اقوام) تقسیم می‌شود، نزاع و درگیری‌ها ادامه پیدا می‌کند. در این نزاع‌ها خانواده‌ی پادشاهی‌‌ای‌که از فرزندان ایرج است، برحق و پیروی خیر و نیکی است؛ خانواده‌های پادشاهی‌ای‌که از فرزندان سلم و تور استند دشمنان خیر و پیروی شر دانسته شده‌اند.

بنابه نشانه­ها و موردهایی­که از اوستا و شاه‌نامه ارایه شد و درباره‌ی این موارد بحث شد؛ نتیجه‌ی بحث این می­تواند باشد: شاه‌نامه حماسه‌ی آفرینش و پیدایش بنی‌بشر است‌که از چشم­انداز یک قوم ارایه شده است؛ درحالی‌که روایت­ها و حماسه­های آفرینش و پیدایش بنی‌بشر دیگر نیز وجود دارند که از چشم­انداز اقوام دیگر ارایه شده است. روایت­ها یا حماسه­ها هنگامی می­توانند روایت و حماسه‌ی آفرینش و پیدایش بنی‌بشر باشند که به‌نوعی مدعی ارایه‌ی روایتی باشند که از خاستگاهِ حضور، روایت زنده‌گی، پادشاهی و پهلوانی انسان در زمین سخن بگویند و چشم­اندازی ارایه کنند که انگار، سرنوشت کل بشر در آن روایت‌ها و حماسه‌ها بازتاب یافته باشد. در شاه‌نامه نیز ما به چنین روایتی روبه­رو استیم که به‌نوعی بیان‌گر سرنوشت کل بشر است.

طبعا هیچ روایتی مطلق نیست، زیرا هر روایتی نسبی است. اما مهم چگونگی روایت است نه درست­بودن حتمی آن. ما روایت یونانیان، هندوان، سامی­ها، آمریکایی­های بومی، چینایی­ها، ژاپنی­ها و… را از جهان و زنده‌گی داریم که هرکدام به‌نوعی روایت و نه حماسه (زیرا حماسه ویژه‌گی ادبی، داستانی و روایتی خودش را دارا است) آفرینش و پیدایش بنی‌بشر استند. شاه‌نامه‌ی فردوسی نیز یکی از روایت­های حماسی آفرینش و پیدایش بنی‌بشر است. این­که شاه‌نامه روایت حماسی آفرینش و پیدایش بنی‌بشر است به این معنا است‌که شاه‌نامه منبع اساطیری، روایتی و داستانی از چگونگی آغاز زنده‌گی بنی بشر دارد که به اوستا و متن­های پسااوستایی می­رسد: «بنابر آن‌چه از کتاب هشتم دینکرد بر می­آید در چهردادنسک نام اعقاب گیومرس چنین ثبت شده بود: از گیومرد، مشیگ و مشیانگ و از این دو تاز (جد تازیان) و هوشنگ (نخستین پادشاه) و ویگرد (موجد زراعت). در بندهشن این نسب­نامه مفصل­تر است، بدین نحو: از گیومرد، مشیگ و مشیانگ و از این دو، شش جفت نر و ماده به اضافه‌ی سیامگ و نشاگ و از این دو فرواگ و فرواگیین و از این دو تاز و تازگ (اسلاف تازیان) و هوشنگ و گوَزگ (اسلاف ایرانیان) به اضافه‌ی جفت­های دیگر که اسلاف مازندرانیان و سغدیان و ایرانیان و تورانیان و رومیان و چینیان و قوم داهه و هندوان شش نوع موجود خاص دیگر بوده­اند» (صفا، 1389، 408).

منظور این است که پیش از شاه‌نامه‌ی فردوسی در ایران فرهنگی (خلق فرهنگی) روایتی وجود داشت‌که این روایت، ادعای روایت آفرینش و پیدایش بنی بشر را داشت. در این روایت گیومرس نخستین‌انسان بود، مشی و مشیانه از نطفه‌ی او بود. اقوام آدمی، فرزندان مشی و مشیانه بودند که از ایران­ویچ مرکز خونیرس (کشور مرکزی جهان) به شش کشور دیگر جهان مهاجرت کرده‌اند. قوم ایرانی‌که بنابه روایت اوستایی منشا و خاستگاه اقوام آدمی است تا چند نسل بر اقوام هفتکشور جهان پادشاهی می­کند. شاه‌نامه به این اساس حماسه‌ی آفرینش و پیدایش بنی بشر است. زیرا روایت حماسی شاه‌نامه پاسخِ نخستینه‌ها است‌که پادشاهی چگونه پیدا شد، اقوام چگونه پیدا شد، آتش چگونه پیدا شد، پوشاک چگونه پیدا شد، خانه را نخستین‌بار چه کسی ساخت و… . بنابراین شاه‌نامه در بین روایت‌ها و حماسه‌هایی‌که ادعای روایت آفرینش و پیدایش بنی‌بشر را دارد، یکی از روایت‌های جامع در بین این‌گونه روایت‌ها است‌که از چشم‌انداز قوم ایرانی ارایه شده است.