رویدادهای امنیتی روزهای اخیر در مناطق مختلف افغانستان نشان میدهد که کمپین نظامی طالبان علیه داعش موفق نبوده است. این کمپین نتوانسته است فعالیت گروه داعش را متوقف کند. «کولین کلارک» و «جاناتان اسکادرن» کارشناسان شورشگری در مقالهی اخیر شان مبارزهی طالبان علیه داعش را ناکام ارزیابی کرده اند. به باور آنان، روند گذار طالبان از یک نیروی شورشی به یک نیروی حافظ نظم و قانون، چندان موفق نبوده است و دوام فعالیتهای داعش یکی از مصادیق این ادعا است. آنان به طالبان توصیه کرده اند که در کنار مبارزه نظامی علیه داعش، به کسب مشروعیت سیاسی و جهانی نیز توجه کنند تا در این مبارزه ناکام نمانند. ولی به نظر میرسد که سختجانی فزاینده و سربازگیری داعش عوامل دیگر نیز دارد که تا حال کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
داعش در مورد مذاکرهی طالبان با ایالات متحده در سال 2019 و تحولات سال 2020 سکوت معنادار اختیار کرده بود. به نظر میرسید که رهبران این گروه میدانستند که در تحولات پس از خروج نیروهای امریکایی، بخشی از بدنهی ناراض طالبان را جذب خواهند کرد. تردیدی نیست که پس از به قدرت رسیدن طالبان در 15 اگست سال جاری، شماری از جنگجویان آنان از برخی تصامیم رهبران شان راضی نیستند. رهبران طالبان تلاش کردند تا از انشعاب و ریزش در صفوف و قدمههای بالا و متوسط این گروه جلوگیری کنند، ولی شکی نیست که شماری از جنگجویان آنان از این که هنوز هم در رسانههای تصویری خصوصی کابل زنان خبر میخوانند و رهبران شان تعهد علنی به «جهاد جهانی» ابراز نمیکنند، ناراضی اند.
واقعیت دیگر این است که طالبان تعهد کرده اند که جلو فعالیتهای جهادیستهای جهانیای را میگیرند که بخواهند قلمرو افغانستان را علیه قدرتهایی مثل امریکا استفاده کنند. بسیاریها به اجرایی شدن این تعهد از سوی طالبان تردید دارند، ولی به نظر میرسد که ایالات متحده در حال حاضر نگرانی جدی از بابت استفاده شدن خاک افغانستان توسط القاعده ندارد و دیپلوماتهای امریکایی این موضوع را تا کنون برجسته نساخته اند. توماس ویست نمایندهی جدید ایالات متحده برای افغانستان که جانشین سفیر خلیلزاد شده است تا امروز در مورد استفادهی القاعده از خاک افغانستان برضد امریکا، ابراز نگرانی جدی و صریح نکرده است. ابراز نگرانی امریکاییها بیشتر در مورد داعش است. برای برخی از جنگجویان تندرو طالبان این وضعیت قابل قبول نیست.
آنان حتا در همین سطح و میزان هم عملگرایی رهبران خود را قبول ندارند. بنا براین بعید نیست که آن دسته از جنگجویان طالبان که عملگرایی کنونی رهبران شان را بر نمیتابند، به گروه داعش پیوسته باشند. سکوت معنادار داعش در سالهای 2019 و2020 هم به همین موضوع ربط داشت. چنین مینماید که رهبران داعش از همان زمان، برای جذب جنگجویان ناراضی طالبان برنامهریزی کرده بودند.
منبع دیگر سربازگیری داعش در افغانستان جنبش طالبان پاکستانی است. پس از 15 اگست به وساطت شماری از رهبران طالبان افغان، جنبش طالبان پاکستانی با دولت پاکستان وارد مذاکره شد. تا کنون چندین دور این مذاکرات، در قلمرو افغانستان و به وساطت وزیر داخلهی حکومت طالبان انجام شده است. از آنجایی که رهبران جنبش طالبان پاکستانی، در افغانستان حضور دارند، این مذاکرات در قلمرو افغانستان انجام میشود. در جریان این مذاکرات دوطرف به آتشبس یک ساله و دوام مذاکره توافق کرده اند.
دولت پاکستان و طالبان پاکستانی در سالهای 2014-2013 هم مذاکره کرده بودند ولی حادثهی تروریستی حمله به مکتب نظامی پشاور و قتل عام شاگردان این مکتب توسط طالبان پاکستانی در آخر سال 2014 این مذاکرات را برهم زد. مشکل دیگر در آن زمان این بود که جنبش طالبان پاکستانی، انسجام درونسازمانی نداشت. قتل حکیمالله محسود در نوامبر سال 2013 توسط پهپادهای امریکایی، سبب بحران رهبری در این جنبش شد و این امر طالبان پاکستانی را به شاخههای گوناگون تقسیم کرد. ولی در حال حاضر جنبش طالبان پاکستانی به رهبری مفتی نورالدین، انسجام سازمانی خود را بازیافته است. طالبان پاکستانی شاید زیر فشار طالبان افغان، حاضر به مذاکره با دولت پاکستان شده باشند. ارتش و حکومت پاکستان هم برای پایان دادن به درگیری در مناطق قبیلهنشین هممرز با افغانستان و توقف حمله به نیروهای امنیتی این کشور، حاضر شده اند که با طالبان پاکستانی گفتگو کنند.
هردو طرف دلایل سیاسی و نظامی برای مذاکره دارند، اما در مورد این که ارتش و حکومت پاکستان با طالبان پاکستانی چگونه به توافق میرسند، تصور روشن و دقیقی وجود ندارد. واقعیت این است که فاصله بین خواستهای طالبان پاکستانی و نهادهای مقتدر دولتی پاکستان بسیار زیاد است. آرمان طالبان پاکستانی، ایجاد یک رژیم سیاسی شبیه امارت اسلامی طالبان افغان در سراسر پاکستان میباشد. چنین چیزی را دیگر نیروهای سیاسی و اجتماعی پاکستان نمیپذیرند.
از دید ارتش و حکومت پاکستان، طالبان پاکستانی باید به مشروعیت دولت و نیروهای مسلح پاکستان اذعان کنند، خشونت را کنار بگذارند و قانون اساسی این کشور را بپذیرند. به نظر میرسد که مشترکات دو طرف بسیار کم است. ولی عدهای گمانهزنی میکنند که اگر ارتش و حکومت پاکستان حاکمیت خودمختار طالبان پاکستانی را به صورت اعلامناشده در برخی از مناطق قبیلهنشین بپذیرد، امکان توافق روی آتشبس دوامدار وجود دارد. اعطای خودمختاری به برخی از مناطق زیر کنترل نیروهای شورشی، در بسیاری از کشورها، به جنگ میان دولتها و این نیروها خاتمه داده است.
اگر چنین توافقی صورت بگیرد، بعید نیست که طالبان پاکستانی هم انشعاب کنند و آن عده از عناصر تندرو این سازمان که مخالف توافق با دولت و ارتش پاکستان هستند، به داعش بپیوندند. نا گفته نماند که ظهور داعش در درههای دور دست ولایت ننگرهار معلول حضور دستههایی از ستیزهجویان طالبان پاکستانی در آن مناطق بود. همین دستهها در سال 2015 علم داعش را بلند کردند و به آن گروه پیوستند. بعید نیست که در صورت توافق دولت پاکستان با گروه طالبان پاکستانی، ریزش جدید در صفوف و رهبری این گروه به میان بیاید و داعش این ریزشیها را جذب کند.
در سال 2015 گفته میشد که گروه داعش در مناطق دور دست ننگرهار، علاوه بر طالبان پاکستانی، متشکل از برخی جنگجویان سابق حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و شماری از جنگجویان قبایلی نیز است که برای انتقامگیری از قبیلهی رقیب به این گروه پیوسته اند. این حدس هم شاید منطقی باشد که در آینده هم برخی از جنگجویان سابق حزب اسلامی حکمتیار که هنوز هم به آرمان جهاد جهانی باور دارند و آن را تحقق نیافته میدانند، به داعش بپیوندند و از رهبری شان اطاعت نکنند.
در سالهای 2016 و 2017 نیروهای امنیتی وقت افغانستان به کمک نیروهای امریکایی، نیروی منظم داعش را در مناطق شرقی افغانستان تار و مار کردند. طالبان هم در آن زمان با گروه داعش جنگیدند و قوت این گروه را در هم شکستند. اما داعش پس از شکست در جنگ متعارف، خودش را به صورت هستههای زیر زمینی در شهرها بازسازی کرد و اهداف نرم، مثل شفاخانهها، ورزشگاهها و مجمتعهای آموزشی را آماج قرار داد. این وضعیت نشان دهندهی آن بود که داعش به جنگ فرقهای در افغانستان روی آورده است.
پس از تحولات 15 اگست، فشار بر منسوبان نیروهای امنیتی پیشین افغانستان بیشتر شده است. عفو بینالملل در روزهای اخیر گزارش داد که نیروهای منسوب به طالبان دست به اعدامهای بدون محاکمه و کشتارهای انتقامجویانهی منسوبان نیروهای امنیتی پیشین در برخی از مناطق از جمله ولایتهای جنوبی زده اند. رهبران طالبان همزمان با سقوط نظام جمهوری اسلامی افغانستان، اعلام کردند که تمامی منسوبان نیروهای امنیتی آن نظام، مورد عفو قرار گرفته اند، ولی به نظر میرسد که برخی از دستههای طالبان این پالیسی اعلامی را جدی نگرفته اند. حتا برخی از رهبران طالبان از جمله وزیر دفاع حکومت آنان، در یک مورد به جنگجویان شان توصیه کردند که جدا از کشتارهای انتقامجویانه خودداری کنند.
نفس همین موضعگیری نشان میدهد که رهبران طالبان هم قبول دارند که در برخی از موارد کشتارهای انتقامجویانه توسط افراد آنان صورت گرفته است. اما تا حال هیچ طالبی به جرم ارتکاب کشتار انتقامجویانه محاکمه نشده است. این وضعیت فشار جدی و مضاعف روانی به منسوبان نیروهای امنیتی پیشین وارد کرده است، بعید نیست که بخشی از آنان هم از سرناگزیری و به رغم تضاد ایدیولوژیکی که با گروه داعش دارند، به این گروه بپیوندند.
چنین مینماید که داعش از جنگجویان ناراضی طالبان، انشعاب احتمالی در طالبان پاکستانی، جنگجویان سابق حزب اسلامی و بخشی از منسوبان نیروهای امنیتی سابق در روستاها و شهرها، سرباز گیری خواهد کرد. انحصار قدرت توسط طالبان هم مشکل دیگری است که به تقویت داعش کمک میکند. در 40 سال اخیر هر رژیمی که در افغانستان روی کار آمده است، اشتباههای مشابه مرتکب شده است و این اشتباهها عوامل زوال آن رژیم و دوام جنگ را فراهم ساخته است. طالبان هم در حال ارتکاب همان اشتباهها هستند. یکی از این اشتباهها انحصار قدرت و تکگروهی کردن آن است. نمایندهگان این گروه در سالهای 2019 و 2020 پیوسته میگفتند که آنان خواستار انحصار قدرت سیاسی در افغانستان نیستند ولی حالا قدرت توسط طالبان انحصار شده است. آنان مثل دههی نود یک رژیم تکسازمانی ایجاد کرده اند که صرف به یک قشر تکیه دارد. حتا در پستهای ریاست معارف و صحتعامهی ولایتها که به هیچ وجه سمتهای سیاسی نیستند، کسانی گماشته شده اند که مولوی هستند و تحصیلات مدرسهای دارند. در رژیم امارت اسلامی طالبان، تمام نیروهای سیاسی و اجتماعی حذف شده اند. به بیان دیگر آنان مسوولیت کشور پیچیدهی افغانستان را به تنهایی به دوش گرفته اند. روشن است که چنین حکومتی قادر به کسب مشروعیت داخلی و جهانی نیست. پذیرش کثرتگرایی سیاسی و ایجاد رژیم باز، علاوه بر این که مشروعیتآور است، در تامین امنیت و مبارزه با نیروهای مثل داعش نیز موثر میباشد. در وضعیتی که هیچ نیروی سیاسی و اجتماعی در ادارهی کشور سهیم نیست، بسیج سرتاسری برای مبارزه با داعش، ناممکن میباشد.