قطع رابطه رسمی میان دولت پاکستان و مشاوریت شورای عالی امنیت ملی افغانستان یکی از نشانههای مدوام تنش میان دو کشور است. تنشی که دارای ریشه عمیقی است و تا دل تاریخ پاکستان عمق دارد. اما هرازگاهی به دلیلی دوباره دامنه این تنشها گستردهتر میشود. همزمان رئیس مجلس نماینده گان سفر رسمی به اسلام آباد داشته و از وزیر امورخاجه نیز برای سفر به آن کشور دعوت صورت گرفته است.
مشاور فرهنگی ریاست جمهوری همزمان از چند گانگی و عدم اتخاذ موضع واحد در دولت افغانستان انتقاد کرده است. تیر انتقاد او یحتمل متوجه رئیس مجلس نماینده گان است و یا اینکه احتمالا میتواند به دعوت از وزیر امور خارجه نیز پرداخته باشد. اما پاکستان به کشور « ذیدخل» در قضایای افغانستان با وجودی نزدیکی فزیکی و دخیل بودن در قضایای این کشور به یکی از بن بستهای تاریخی روابط سیاسی و دیپلوماتیک تبدیل شده است و انگار قرار نیست دوطرف واقع نگرانهتر به این موضوع بپردازند. به ویژه با آغازروند صلح با مدیریت امریکا، جایگاه پاکستان در معادلات منطقهای دوباره تقویت شده است.
با آنکه درافکار عمومی افغانستان، این تفاوت رویکرد و رجوع به پاکستان به «معنای» حضور بیست ساله امریکا و جهان در افغانستان ابهام بیشتری میبخشد، جمهوریت نیز به عکس دشمنان قدیمی طالبان یعنی سران جهادی با زبان بیزبانی میخواهد براین نکته بیشتر تاکید کند که کماکان «پناهگاه تروریستان» دربیرون از مرزهاست. اما هرچه که هست یک طرف معادله صلح پاکستان است. این موضوع چه در نظام پس از یازدهم سپتامبر چه پیش از آن در دوره حضور شوروی و دولت مجاهدین نیز بارها تاکید شده و حتا درمجامع بین المللی بحث شده است. اما آنچه که باقی مانده است دو کشور درهمسایگی هم که قرار است با وجود این همه بنبست روابط خود را با معیارهای امروز و منافع دوجانبه تنظیم کنند.
با اعلام احتمال جابهجایی نیروهای امریکایی در پاکستان اهمیت این متحد ایالات متحده باردیگر مطرح میشود. در گذشته نیز این نکته همواره مورد بحث بوده که غرب و به ویژه امریکا ،افغانستان را از عینک پاکستان میبیند. اکنون نیز این کشور با و جود به چالش کشیدن بیست سال نظام سازی و دمکراسی درافغانستان که با حمایت غرب به پیش میرفت، درجایگاه مهم معادله قدرت و جنگ و صلح افغانستان قرار دارد.
درنگرش دولتهای افغانستان درطول تاریخ ایجاد این همسایه، تقریبا تفاوت کمتری در روابط میان دوکشور وجود داشته است. از آماده گیهای رئیس جمهور داود خان برای جنگ تا رویارویی دوکشور هنگام حضور شوروی و تا دولت مجاهدین، دیدگاهها و روابط مشابهی میان دوکشور وجود داشته است.
فشرده سخن این دولتها این بوده است که این کشور با «مداخله سیاسی و نظامی، در پی ایجاد دولتی ضعیف و وابسته» درافغانستان است و خط دیورند هم یکی از مبناهای تنش تاریخی همچنان وجود دارد.
دیورند به عنوان زمینه استمرار تنش تاریخی میان دوکشور، در طول چند دهه در سویه داخلی افغانستان نیز به یک مساله عمومی تبدیل شده است، موضوعی که احساسات ملی را برانگیخته است هرچند دردهههای اخیر دیدگاهها نسبت به این معضل تغییر یافته است.
همزمان با تابو شمردن بحث دیورند و عنوان نمودن عدم صاحب اختیاری دولتها دراین باره، مردم و برخی سیاست مداران دیدگاههای متنوعی نیز داشته اند اما به هر روی در وضعیت هایی که افغانستان در نیم قرن گذشته داشته ، هیچ گاهی زمان مناسب برای بحث ملی دراین خصوص فرا نرسیده است . از سویی دیگر در افکار عمومی افغانستان یا بخش عظیمی از مردم ، پاکستان کشوری مداخله گر و بدنام پنداشته شده و همواره دست کم گرفته شده است. شاید این نظریات عام در سیاست گذاری و بر سیاست مداران و دولتهای افغانستان نیز تاثیر گذاشته تا به این همسایه واقع نگرانهتر نگریسته نشود.
دراین خلای روابط، طبیعی است که هند میتوانسته روابط گستردهتر و معنا دارتری داشته باشد. این روابط نه تنها در طول حضور امریکا و حکومتهای پس از طالبان که پیش از آن نیز همواره و با همین گسترده گی وجود داشته است. دولتهای افغانستان هیچ وقت زمینه متوازن سازی روابط خود در تضاد منافع میان هند و پاکستان نداشته اند و به همین دلیل در وضعیت جنگ و تنش زایی مستمر میان دوکشور همسایه ، رسیده گی هند به دولتهای افغانستان همواره خواست فوری سیاست خارجی افغانستان بوده است.
در روند صلح نیز تنها کشورهایی که تضاد منافع دارند ، ابهاماتی در این روند میبینند. این ابهامات در باب نقش پاکستان در مساله روی کار آمدن دوباره طالبان برای هند به گونهای و برای ایران که در مدیریت امریکایی روند صلح شکاک است، به گونهای دیگر میتواند قابل بحث باشد. موضوع تنها این نیست که دولت فعلی افغانستان بتواند در قبال کشورهای دیگر از موضع واحد سخن بگوید و رئیس بخشی از دولت درعین تنش میان حکومت افغانستان و پاکستان به آن کشور سفر نکند و یا همزمان از وزیر خارجه افغانستان از سوی آن کشور دعوت نشود. مساله نگرش دوباره به مساله پاکستان با توجه به واقعیتهای امروزین آن در تواناییهای داخلی، نقش آن در جنگ و صلح افغانستان، و جایگاه منطقهای و جهانی آن درمقایسه با افغانستان است. زمان و زمینه چنین نگرشی برای بازشدن انجماد تاریخی میان دوکشور اگر چه درگذشتهها هم وجود نداشته است و اکنون نیز از سویی افغانستان درگیری جنگ و صلحی است که کلیدهای اصلی آن در اسلام آباد است و در سوی دیگر همین اسلام آباد در لابی هایی که باقدرتهای درگیر در قضایای افغانستان دارد، درموضع اثر گذاری ایستاده است. امریکا به حیث متحد و دارای پیمان راهبردی با افغانستان و با وجود حضور و تلفات نظامی ومالی در این بیست سال، تقریبا هیچ گاه در موضع مشابه دولتهای افغانستان چه دولت حامدکرزی و چه اکنون دولت رئیس جمهوری غنی ایستاده نبوده است.
دورههای مشابه آقای غنی دوره داکتر نجیب الله و دوره مجاهدین است. شباهت آن تقلای دولت برای ایجاد رابطه با دیگر کشورهای منطقه و البته درمورد پاکستان، درنظر گرفتن جاگزین فوری آن هند، است. شکایت و گاه رویکرد توام با غرور ملی و پناه بردن به جنبههای احساسی مظلوم نمایی و درعین حال غیرت افغانی، آخرین دستمایه مواجهه با پاکستان بوده است.
در زمانهای پیش رو افغانستان بدون حضور خارجی درتامین روابط خود با همسایه باید به تنهایی تصمیم بگیرد. این تصمیم اما نیازمند انسجام و اقتداری نسبی ملی و واقع گرایی در ایجاد راهبرد سیاسی موثر است. درمقابل این خلای همواره ، زمینه ساز دوام وضعیت به سود حضور قدرتمند پاکستان و تامین منافع آن کشور چه از طریق حضور سیاسی و نظامی درافغانستان و چه از طریق روابط و لابیهای جهانی و نقش قدرتمند آن در منطقه است.x