طالبان در هفدهم خرداد سال روان، از کشورهای تاجیکستان و قرقیزستان خواستند تا منازعهی مرزی خودشان را با گفتگو و مذاکره حل کنند. ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، روز دوشنبه ضمن رشته توییتی خطاب به تاجیکستان و قرقیزستان گفت که مشکل خود را با گفتگو و مذاکره حل کنند. همینطور در قسمتی دیگر از این رشته توییتها آمده است که : (ما عملی ترین تجربه تلفات جنگ را داریم، آغاز جنگ ممکن است آسان به نظر برسد، اما روند واقعی جنگ و عواقب آن و تلفات باقیمانده چندین برابر بیشتر از آن است که هر دو طرف در صورت تخاصم متحمل میشوند.) در پایان توییت سخنگوی طالبان نیز چنین آمده بود که : (با توجه به تجربه خود، امیدواریم که مقامات هر دو کشور با در نظر گرفتن منافع بلند مدت، صلح و امنیت ملتهای خود، از طریق درک متقابل و گفت و گو، برای مشکلات خود یک راه حل قابل قبول و منطقی پیدا کنند. این در خیر هر دو کشور و هر دو ملت خواهد بود).
این موضع طالبان باعث واکنشهای بسیاری در فضای مجازی و در میان شهروندان افغانستان شد. بسیاری این اعلامیهی طالبان را یک تناقض دانستند، تناقضی که در گفتار صلحطلب و رفتار خشونتزای طالبان مشاهده میشود. سوال اساسی این است که هدف طالبان از چنین پیامهایی چیست؟ چگونه میتوان پیام صلحآمیز را از گروهی دریافت کرد که خود مدام در حال جنگ و ستیزهاند؛ گروهی که اساساً هویتی نظامی دارند و تا هنوز هم روی خوشی به میز مذاکره نشان ندادهاند.
به نظر میرسد این اعلامیه طالبان، دو پیام ضمنی دارد. طالبان در پی آن هستند که با اینچنین اعلامیههایی، به دو هدف دست یابند. دو هدف که به نظر میرسد از دیدگاه دیپولماتیک به سود طالبان است و البته نشانهگیری چنین هدفهایی، نشاندهندهی توانایی طالبان در بازیهای دیپلوماتیک و جنگ روانی است.
هدف اول طالبان از این پیام، این است که خود را به عنوان گروهی (تغییر یافته) نشان دهند. آنچه برای طالبان اهمیت دارد، این است که به جامعهی جهانی ثابت کنند که تغییر کردهاند. طالبان از دو سال بدین سو همواره تلاش کردهاند که خود را به عنوان یک گروه صلحطلب و خسته از جنگ معرفی کنند. تلاش طالبان این بوده که خود را گروهی بدانند که از سر مجبوریت جنگ ( و به تعبیر خودشان جهاد) کردهاند و اگر شرایط مطلوب شود، دست از جنگ و تفنگ بر میدارند. دقت در قسمتهای مختلف این پیام به خوبی نشان میدهد که طالبان میخواهند پیام خستهبودن از جنگ و تلاش برای صلح را منتقل کنند. در قسمتی از پیام مدعی میشوند که جنگ عواقب نامناسبی دارد. همنیطور پیام اخیر آنان به دیپلوماتان مبنی بر مصون بودن آنها نیز در همین راستا قابل تحلیل است. طالبان نیاز دارند تا خود را به عنوان گروهی صلحطلب به جامعهی جهانی معرفی کنند. لذا با دعوت دیگر کشورها به صلح، خود را نیز صلحطلب معرفی میکنند.
هدف دوم طالبان این است که کنش و واکنش خود را در سطح روابط بینالملل گسترش داده و بسان یک دولت عمل کنند. آنچه طالبان همواره به دنبال آن بودهاند، این است که خود را یک دولت (امارت اسلامی) بدانند. اینکه طالبان برای هر ولایت و ولسوالی، والی و ولسوال تعیین میکنند نیز در همین راستا است. طالبان با چنین پیامهایی میخواهند نشان دهند که در سطح منطقه و بینالملل دارای کنش و واکنش هستند. از سویی پرواضح است که گرفتن موضع و حتی انتشار اعلامیه در مورد روابط کشورها، تنها برای یک دولت مجاز است. طالبان با چنین پیامهایی کنش و واکنش خود را بسان یک دولت عیار میکنند.
اما پرواضح است که نه پیام صلحآمیز طالبان دارای واقعیت است و نه هم طالبان دولتاند. طالبان اگر واقعاً صلحطلب و طرفدار گفتگو هستند، خود آتشبس کرده و به میز مذاکره باز گردند. اگر تا دیروز بر جنگطلبی طالبان شکی بود، بعد از توافق دوحه این شک و گمانها از بین رفت. بیشتر نهادها و رسانههای بینالمللی از خشونتورزی طالبان و نقض تعهد دوحه از سوی آنان گزارش دادند. چه رسانههای داخلی و چه رسانههای بینالمللی، نشان دادند که طالبان همزمان با مذاکره، در میدان جنگ قویتر از پیش، رفتار میکنند و رفتار آنان هیچ نشانهای از صلحطلبی و کاهش خشونت ندارد. همینطور طالبان برای اینکه بسان یک دولت رفتار کنند، لازم نیست که با چنین اعلامیههایی در راستای دولتشدن تلاش کنند، بلکه بهتر است به میز مذاکره آمده و در آیندهی سیاست و قدرت کشور شریک شوند، در این صورت طالبان نیازی به چنین اعلامیههایی نداشته و دارای مشروعیت داخلی و بینالمللی خواهند شد. این راه که طالبان میروند، به ترکستان است.