نشست مسکو، نمایش قدرت و نفوذ

روسیه حضور غرب در جوار مرزهای حیات خلوت خود را تهدیدی بر منافع و امنیت ملی خویش می‌پندارد و در تلاش فراهم‌آوری زمینه خروج امریکا و ناتو از افغانستان است. پس از این که چین به عنوان یکی از سه قدرت بزرگ ذی‌دخل در مسئله افغانستان، نشست‌های چهار جانبه‌ای را با حضور امریکا، افغانستان، چین و پاکستان برگزار کرد، روس‌ها تلاش کردند در مسئله افغانستان از مرحله انفعال و رصد امور خارج شوند و ابتکار عمل را به دست گیرند. ابتدا با جانب حکومت افغانستان بر روی یک نشست چندجانبه توافق کردند تا زمینه مذاکرات مستقیم حکومت افغانستان و طالبان مساعد شود، اما این همکاری بنا بر ملاحظاتی به پایین‌ترین سطح تنزل کرد و با شرکت نمایندگان غیر رسمی افغانستان، طالبان و برخی کشورها برگزار شد.

از زمانی که مذاکرات امریکا و طالبان روند سریع و محرمانه‌ای را طی کرد، نماینده ویژه روسیه در امور افغانستان در دو سال اخیر بارها از بی‌نتیجه‌بودن آن روند سخن گفت و خواهان نقش حکومت افغانستان و کشورهای منطقه شد. بدین لحاظ آقای خلیل‌زاد، نماینده خاص امریکا در امور صلح افغانستان سفرهایی به مسکو داشت و تبادل نظرهایی بین مسکو و واشنگتن صورت گرفت. از یک سال پیش که توافق‌نامه امریکا و طالبان در دوحه به امضا رسید و اجرای آن با دشواری‌هایی مواجه شد، این باور در سطح ملی و جهان تقویت شد که یک جانبه‌گرایی امریکا در مسئله صلح و جنگ افغانستان با شکست مواجه شده است و باید در آن تجدید نظر شود. کشورهای روسیه و چین پا پیش گذاشتند و خواهان نقش جدی در روند مذاکرات صلح افغانستان شدند.

سیاست روسیه در افغانستان با دو موضوع ارتباط دارد: 1. موضوع امنیت ملی و حیات خلوت آن، یعنی آسیای میانه. حضور امریکا و ناتو در مجاورت این منطقه تهدیدی جدی تلقی می‌شود. چنان‌که در سال‌های 2011 تا 2014 شایعاتی وجود داشت که مسکو پروژه ایجاد یک کمربند امنیتی در مناطق شمالی افغانستان را در نظر دارد که هزینه آن تا 100 میلیون دالر برآورد شده است و مانع پیشروی گروه‌های تروریستی و نیابتی به آسیای میانه و از سوی دیگر مانع تردد گروه‌های تندرو اسلامی به افغانستان و سینگ کیانگ چین و بالعکس به آسیای میانه می‌شود. موضوع دیگری که عنصر تشکیل‌دهنده سیاست خارجی روسیه در قبال افغانستان را تشکیل می‌دهد، رشد روزافزون نفوذ چین و ترکیه است.

اگرچه مسکو با پکن روابط خوب و همکاری دارد و در مواجهه با حضور غرب در افغانستان با پکن هم‌رأی و هم‌نظر است اما از نفوذ این کشور در افغانستان به شدت نگران است. احتمال پیشروی چین به منطقه ژئوانرژی آسیای میانه از طریق افغانستان وجود دارد. دولت‌مردان مسکو به خوبی می‌دانند که چین به دنبال تسخیر منابع انرژی افغانستان و بازکردن راه خویش به سوی منابع غنی آسیای میانه است، اگرچه با حضور امریکا و غرب، راه حمل و نقل انرژی آسیای میانه از افغانستان به سوی بازارهای جهانی دغدغه مشترک هر دوست. چنان‌چه امریکا بتواند بحران اعتماد قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی را مدیریت کند و به نفع خود رقم بزند، سیاست انرژی روسیه که به مثابه ابزار اصلی فشار بر غرب به حساب می‌آید، کم‌ارزش می‌شود و از سوی دیگر نیز هزینه دسترسی منابع مورد نظر در چرخه اقتصاد رو به رشد پکن افزایش می‌یابد و این کشور را با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌کند.

تصور رهبران حزب کمونیست چین و دولت‌مردان مسکو این است که امریکا برای قبضه منابع انرژی آسیای میانه، ریل‌گذاری پروژه استخراج آن، ایجاد مسیرهای انتقال انرژی با کدهای امنیتی و کنترل نرخ رشد چین و روسیه در افغانستان حضور دارند. روسیه به همان اندازه از حضور امریکا نگران است که از حضور فزاینده چین. از این روی، پس از نشست و نقش فعال چین در مذاکرات چهارجانبه امریکا، افغانستان، چین و پاکستان، وارد مرحله ابتکار و از انفعال خارج شد. نکته دیگر، حضور رو به رشد بازیگران منطقه‌ای مانند ترکیه است. جانب ترک با روسیه در خاورمیانه و شمال آفریقا اختلاف نظر و تضاد منافع دارد. درگیری‌های اخیر در سوریه، لیبی و قره‌باغ هزینه و نگرانی‌هایی را برای دو طرف به وجود آورده است. این کشور از سال 2011 که وارد معادلات جنگ سوریه شد، فرصت محاسبه دقیق نیافت و برای دفاع از پایگاه سنتی در خاورمیانه وارد میدان شد. این دیدگاه که ترکیه بازیگر نیابتی غرب علیه روسیه در خاورمیانه و شمال آفریقاست، از نظر رهبران کاخ کرملین فرضیه باطل نیست.

جنگ لیبی و سیاست مداخله‌جویانه ترکیه در آن، نشان از میل انقره برای نفوذ در مناطق مجاور خود دارد. اگرچه روس‌ها و ترک‌ها تعامل و داد و ستد اقتصادی دارند، اما روس‌ها به ترکیه به چشم تهدیدی بر منافع خود می‌نگرند و احتمال می‌دهند که ممکن است مخالفت اتحادیه اروپا با عضویت ترکیه نمایشی باشد و برای حساسیت‌زدایی از حضور رو به رشد انقره تدارک دیده شده باشد و در صورت گسترش حضور و نفوذ این کشور در سطح خاورمیانه، شمال آفریقا و افغانستان عضویت آن در اتحادیه اروپا پذیرفته شود. به تعبیر دیگر، مسکو این فرضیه‌ را در مورد ترکیه را در کنار سایر واقعیت‌ها دنبال می‌کند: اتحادیه اروپا و ناتو منتظر رشد و نفوذ ترکیه در خاورمیانه، شمال آفریقا و افغانستان‌اند و زمانی که این رشد و نفوذ از مرحله تثبیت بگذرد و وارد گسترش و سپس تثبیت مجدد شود، ترکیه به حیث یکی از اعضای اتحادیه اروپا و ناتو وارد معادله‌سازی ‌می‌شود. جانب روسی نگران نیروهای نیابتی چین، ایران، ترکیه و امریکا در افغانستان است. هر چهار کشور مذکور نیروهای نیابتی و نفوذی دارند و از آنها حمایت سیاسی و مالی می‌کنند.

روس‌ها به شدت تحرکات امریکا و ترکیه در افغانستان را زیر نظر دارند و  اوزبیکستان را به عنوان کانون توجه و سرمایه‌گذاری مشترک امریکا و ترکیه رصد می‌کنند. تاشکند اگرچه زمانی جزیی از شوروی بود، اما پس از فروپاشی آن با غرب به خصوص امریکا وارد تعامل شد و در مسایل امنیتی، اقتصادی و تجارت همکاری و هم‌سویی خود را نشان داده است. ترکیه تلاش می‌کند از نیروهای نیابتی اوزبیکستان و نفوذی‌های خود در افغانستان در جهت ایجاد موازنه با ایران و روسیه استفاده کند. نکته مهمی که در نشست مسکو به وضوح خود را نشان داد، مانور روسیه بر نیروهای نیابتی و نفوذی‌اش بود. دولت‌مردان کاخ کرملین در چیدن مهره‌ها در پرده نمایش بسیار معنادار عمل کردند. این نشست برای این برگزار شده بود تا به کشورهای ذی‌دخل در جنگ افغانستان نشان دهند که نفوذ زیادی بر طالبان و گروه‌های سیاسی دیگر داریم.

راضی‌کردن طالبان برای اشتراک در این نشست و تحمیل حضور جنرال دوستم بر طالبان در آن، حاکی از نفوذ بر طالبان است. اگرچه برخورد سیاسی، دیپلوماتیک و معنادارِ عدم اجازه پوشیدن لباس نظامی به دوستم نیز صورت گرفت. احتمالا این کار تنها خواست طالبان نبوده، بلکه روس‌ها نیز به خاطر پیامد حضور دوستم با پوشش نظامی، آن را صلاح نمی‌دانستند. اشتراک رهبرانی مانند کرزی، کریم خلیلی، حکمتیار و عبدالله عبدالله نشان‌دهنده نفوذ مستقیم و غیر مستقیم، اما مؤثر روسیه است و قدرت مانور مسکو را چشم‌گیر و تأمل برانگیز جلوه می‌دهد.