وجه فرهنگی و روانی مقاومت در مقابل طالبان در افغانستان

در بیست سال اخیر طالبان به عنوان تحرکی نظامی- سیاسی در مقابل نظام جمهوری اسلامی افغانستان، از تلاشهای متعددی برای نشان دادن هویت پرده برداشته است، طالبان به عنوان یک گروه نظامی و سیاسی در طول سالهای 1996 تا 2001 تمام امکانات نظامی خود را برای ایجاد سلطه نظامی و غلبه بر گروه های نظامی دیگر به کار گرفت اما انچه باعث رشد قدرت طالبان و گسترش حوزه نظامی شان شد تنها قدرت اسلحه نبود، بلکه آنچه باعث امکان پذیرش طالبان در میان توده مردم گردید قدرت روانی- ذهنی طالبان بود که توانست زمینه پذیرش را در ولایات مختلف فراهم کند.

طالبان با استفاده از وضعیت نظامی و بی‌نظمی حاکم در کشور، با سمبل سازی ارزشهای اخلاقی- دینی توانست در میان جامعه سنتی جایگاه اجتماعی مناسبی را ایجاد کند.

تطبیق ارزشهای دینی- سنت رسول الله و مبارزه با فساد اخلاقی

ارزشهایی مانند از بین بردن زمینه فساد اخلاقی در جامعه‌ای که هیچ نوع قانون مشخصی وجود نداشت و با وجود قدرتهای سیاسی در کابل همزمان کشور درگیر قدرتهای فردی و تنظیمی قرار داشت و در هر یک از ولایات قدرتهای محلی حاکم قوانین خاص خود را تطبیق میکردند. این امر  منجر به گسترش سواستفاده از قدرت شد و در نتیجه حوزه خصوصی از امنیت برخوردار نبود و هیچ نوع مصونیتی در اکثر مناطق کشور برای شهروندان وجود نداشت، تجاوز، دزدی، قتل و رشد گروه های مافیایی باعث شد تا طالبان با علم کردن تطبیق ارزشهای دینی و اخلاقی دین مبین اسلام بتوانند در ابتدا محبوبیت نسبی بدست آورند. در واقع طالبان قبل از بدست گرفتن اسلحه توانسته بود ذهن مردم و توده جامعه را به نفع خود تسخیر کند و این امر باعث رشد گسترده قلمرو طالبان در اکثر مناطق کشور شد.

 مبارزه با آنارشیم سیاسی در داخل کشور

کشور قبل از مطرح شدن طالبان به مناطق مختلف قدرت تبدیل شده بودند. نظم عمومی در کشور وجود نداشت و هر یک از زونها و مناطق مختلف تحت قدرت سیاسی یکی از تنظیم ها و احزاب محلی قرار داشت و این موضوع باعث ترویج آنارشیم داخلی در جامعه و رفتن کشور به سرحد تجزیه شده بود. وضعیتی که شهروندان نمیتوانستند از یک ولایت به ولایت دیگر سفر امن و مطمئن داشته باشند. مراکز مختلف قدرت در کشور باعث افزایش هرج و مرج و آنارشیسم شده بود. وضعیتی که مردم از هیچ نوع خدمات عامه برخوردار نبودند و قحط سالی های پیاپی و همچنین رشد سواستفاده از قدرت سیاسی و نظامی سطح فقر را به حداکثر رسانده بود. طالبان با شعار ایجاد نظم عمومی و فراهم کردن امنیت برای شهروندان و مبارزه با مراکز قدرت توانست اذهان و افکار مردم را از خود کنند و با پذیرش اجتماعی حداکثری به گسترش قدرت سیاسی و نظامی خود دست پیدا کنند.

سبک زندگی

طالبان بر خلاف بسیاری از قدرتمندان حزبی و تنظیمی از زندگی بسیار ساده ای برخوردار بوند و بر اساس نوع تربیت مدارس مذهبی در پاکستان و مدارس دیوبندی تفاوت زیادی با طبقات پایین جامعه نداشتند و مردم میتوانستند به راحتی با آنها ارتباط برقرار کنند و سبک زندگی بسیاری مشابه ای را با آنها مشاهده میکردند. نمایش شیوه زندگی ساده و قناعت بخش در ابتدا باعث امکان پذیرش قدرت طالبان در سالهای اول در میان مردم شد. طالبان توانسته بودند با این نوع رفتار به نزدیکی بیشتر با مردم دست پیدا کنند و در میان جامعه افغانی به پذیرش حداکثری دست یابند.

تولید ادبیات دینی و میهنی

هرچند طالبان با هر نوع هنر مدرن از جمله آوازخوانی و سینما و عکاسی مخالف بوند اما به شدت تلاش میکردند تا در چارپوب شریعت از آوازهای اسلامی برای تحریک قدرت روحی و روانی نیروهای نظامی طالبان در جبهات جنگ استفاده کنند. در رادیو شریعت در زمان قدرت طالبان سرودهای بسیاری بدون موسیقی به زبانهای پشتو و  دری نشر میگردید. این سرودها در واقع صدا و سمبلهای طالبان برای افزایش قدرت هنری- اسلامی طالبان در میان توده جامعه بودند، این سرودهای ملی و بیشتر مذهبی باعث تشجیع و افزایش قدرت روانی و فکری نیروهای طالبان در میادین جنگ و ابقا قدرت سیاسی آنها در ولایات مختلف شده بود.

تمام این موارد نشان از اهمیت قدرت جنگ روانی در منازعات طالبان در بیش از دو دهه اخیر در افغانستان داشته است. طالبان همیشه به این نتیجه رسیده اند که تنها از طریق قدرت نظامی و به زور اسلحه نمی توانند به سلطه دست پیدا کنند. در سالهای پس از 2001 نیز که طالبان به حاشیه قدرت سیاسی کشانده شدند، توانستند با استفاده از زمینه های لازم به بازسازی سیاسی، نظامی و ذهنی- ایدئولوژیک بپردازند و با کمترین ابزارهایی که تکنولوژی ارتباطات موجود در کشور در اختیارشان قرار میداد، بهره ببرند.

در بسیاری از مناطق تحت حاکمیت طالبان در سالهای پس از 2001 میتوانستیم به آوازهای بسیاری دست پیدا کنیم که روحیه وطن پرستی، شجاعت، مبارزه با کفار و… را ترویج میکرد و این ادبیات با قرائت خاص طالبانی به شیوه های بسیار ساده تولید می شد و در اختیار مردم و نیروهای مخالف و موافق طالبان قرار میگرفت. همچنین طالبان توانسته بودند با به تصویر کشیدن خشونت جنگ و رفتارهای خشن با نیورهای همکار با دولت و قوای دفاعی به جدایی بیشتر ملت از دولت را میسر کنند. با آنکه طالبان مخالف انواع مختلف هنر تصویرگری و عکاسی بودند ولی در سالهای پسین به راحتی از امکانات رسانه های اجتماعی موجود بهره بردند و در شبکه های اجتماعی با آپلود کردن ویدیوهای مختلف و تصاویر خشن به قدرت نمایی بپردازند تا بتوانند روحیه مردم و نیروهای دفاعی را تحت تاثیر قرار دهند و تضعیف کنند.

امروزه در بسیاری از ولایات دوردست قدرت تبلیغاتی طالبان پیش از خودشان استیلا پیدا می کنند، مخصوصا در ولایاتی که از انکشاف و توسعه کمتر برخوردار بودند این موفقیت چشمگیرتر بوده است. طالبان در سالهای پس از 2001 نیز با استفاده از ادبیات دینی و میهنی، قدرت به تصویر کشیدن خشونت با به کار گرفتن آیات و احادیث به بازسازی وجه فکری و روانی خود پرداختند. طالبان بیشترین سربازگیری را از مناطق سنتی و روستایی و کمپهای مهاجرین در پاکستان انجام دادند و با به کار گیری ادبیات دینی سلفی جهاد علیه دولت افغانستان را به جهاد تببین مفهومی کردند.

طالبان از اگاهی کامل برخورداند که برای رسیدن به قدرت باید بتوانند در میان جامعه سنتی جایگاه خود را بدست آورند و قدرتمندترین فاکتور برای سربازگیری و مسلح سازی آن اسلامیزه کردن ادبیات جنگ و خشونت در افغانستان است، در ساختار اسلام رادیکان مراکز دینی و مدارس مذهبی در بسیاری از مناطق قبایلی پاکستان و افغانستان از ریشه و سابقه قبلی برخوردار است،

در نتیجه با استفاده از این شبکه های دینی و تبدیل افغانستان به مناطق جنگی و دار الحرب با کمترین زحمت عسگرگیری میکنند. ایدئولوژی رادیکال اسلامی طالبان مهمترین زمینه جنگ روانی را در افغانستان تشکیل میدهد. طالبان به عنوان منابع مشروع دین در منطقه و افغانستان خود را محق به تاویل و تفسیر دین و استفاده از آن برای گسترش قدرت سیاسی میدانند و حاضر به پذیرش هیچ نوع دیدگاه اسلامی دیگر و گفتگو با آنها نشدند.

ناکامی حکومت در انگیزه‌بخشی به عموم

در مقابل طالبان، دولت و مردم افغانستان در خلق و تولید ادبیات و روایات مختلف میهنی و حماسی برای تقویت روحیه نیورهای دفاعی و مردم کشور موفق نبودند و یا نتوانستند حداقل این ادبیات را به صورت گسترده و ملی تولید و مدیریت کنند.

در شرایط حاضر که جنگ در ولایت شمالی به تسخیر بسیاری از ولسوالی ها به دست طالبان انجامیده است، بیش از هر وقت دیگر لازم است تا در مبارزه با طالبان همپای قدرت نظامی از قدرت فرهنگی و مردمی استفاده شود. تضعیف روحیه طالبان بیش از هر چیز دیگری نیازمند استفاده از روایات مختلف فکری، دینی، فرهنگی و ملی در حوزه های هنری و ادبی مانند، موسیقی، فیلم، شعر، خاطرات و داستان است.

در هر کدام از این بخشها می شود با اعلان فراخوان جشنواره های ملی- مردمی برگزار کرد و از نیروهای جوان کشور برای تولید صدها کلیپ حماسی و میهنی استفاده کرد و در زبانهای ملی و محی مختلف به اجرا و نمایش آنها پرداخت و رابطه مردم با نیروهای دفاعی را تقویت کرد.

این امر باعث رشد روحیه ملی گرایی، وطن پرستی و مبارزه با طالبان از طریق قدرت نرم می شود. قدرت نرم اهمیت بسیاری در جنگهای مخلتف در جهان داشته است، مخصوصا در جنگ سرد که فاصله زیادی با عصر ما ندارد نشان داد که چه بسا بیشتر از قدرت نظامی میتواند در تسخیر ذهن و فکر رقیب و دشمنان موثر واقع شود. اما برای به کارگیری از این قدرت نرم و کم هزینه نیازمند توجه مردم و نخبگان جامعه به آن است.