همزمان با خروج نیروهای خارجی، گزارشها حاکی از پیشروی سریع طالبان در سراسر کشور است، ولی به موفقیت افغانها توجه چندانی نشان داده نمیشود. هرکدام از طرفهای درگیر مدعیاند واقعیت همان چیزیست که آنها میگویند، و دلیلش این است که نبرد بر سر روایتِ جنگ، شاید از نتایج واقعی در خطوط مقدم هم مهمتر باشد.
البته این پدیدهٔ تازهای نیست. در ۱۹۹۰، بعد از خروج شوروی، کشور دستخوش جنگ داخلی بین مجاهدینِ مورد حمایت آمریکا و دولت مورد حمایت شوروی به رهبری نجیبالله شد. نجیبالله عملیات پروپاگاندای مجاهدین را فوقالعاده دستکم گرفته بود. مجاهدین با انتشار تصاویر تحریکآمیز، وظیفه شرعی برای آزادسازی ملت افغان از سلطه شوروی را تبلیغ میکردند. این کارها و انتشار معلومات غلط دیگر، نیروهای دفاعی نجیبالله را متزلزل کرد، و روحیه آنان را چنان ضعیف کرد که عده زیادی از آنها فرار کردند. امروز هم طالبان همان کار را دارد میکند.
مجاهدین با انتشار تصاویر تحریکآمیز و انتشار معلومات غلط دیگر، نیروهای دفاعی نجیبالله را متزلزل کرد. امروز هم طالبان همان کار را میکنند.
حالا این سوال مطرح است که آیا دولت افغانستان میتواند از تجربه او درس بگیرد و از ابزارهای ارتباطی مدرن بهتر بهره ببرد. از مکاتبات نجیبالله میتوان فهمید که روحیات مردمش را درک نکرده بود. از نامههای او برمیآید که از احساسات مردم کاملا بیخبر بود و فکر میکرد تمام کشور با او همرای هستند. نجیبالله که سابقا رئیس خاد (خدمات اطلاعات دولتی) بود، به جای توجه به گزارش رسانهها، عمدتا به جاسوسان خود متکی بود، و معلومات او درباره افکار عمومی اشتباه بود. و از آنجایی که با رسانههای آزاد مخالف بود نمیتوانست از افکار شهروندانش باخبر شود.
او بهجای آنکه از درسهای نظامی شوروی و مهارت آنها در پروپاگاندا استفاده کند، فقط سعی کرد با توسل به کاریزمای خود، افغانها را تحت تاثیر قرار دهد. او که از قبل بهعنوان جاسوس شوروی بدنام شده بود، نهایتا روایتِ جنگ را باخت و در نبرد پروپاگاندا با غرب و مجاهدین شکست خورد.
البته حالا اوضاع فرق میکند. برای نجیبالله، رسانه یک تهدید محسوب میشد، اما برای غنی یک فرصت است. غنی میتواند از توئیتر و تلویزیون و رادیو یا روزنامهها به آرای عمومی دست پیدا کند. غنی، هم میتواند از آنها بازخورد بگیرد، و هم میتواند برای به راه انداختن کمپین معلوماتی از آنها استفاده کند. گرچه متاسفانه طالبان هم در این کار مهارت دارد.

طالبان تصویری مدرن از خود به دنیا قالب میکند. در شبکههای اجتماعی بسیار فعالند و روابط عمومی قویای دارند.
طالبان تصویری مدرن از خود به دنیا قالب میکند. در شبکههای اجتماعی بسیار فعالند و روابط عمومی قویای دارند. اینکه در سال ۲۰۲۰ مقالهای از سراجالدین حقانی ــ رهبر شبکه حقانی و معاون رهبر طالبان که در لیست تروریستهای آمریکاست ــ در نیویورکتایمز بانفوذترین روزنامه آمریکا منتشر شد، تصادفی نبود؛ این یک کودتای ارتباطی استراتژیک بود.
حالا گزارشگران بینالمللی به میان طالبان میروند و گزارش تهیه میکنند و چهرهٔ آنها را عادی جلوه میدهند. در گزارشهای آنها، زنان در کلینیکها مشغول به کارند، بچهها مدرسه میروند، قابلهها بدون حجاب با مرد فیلمبردار مصاحبه میکنند، و جنگجویان نوجوان طالبان کریکت بازی میکنند؛ همه اینها در دوران حکومت قبلی طالبان محال بود. برخی خبرگزاریها فرماندهان طالبان را «مقامات» خطاب میکنند، و نه شورشی، و به آنها مشروعیت سیاسی میدهند.
طالبان استادانه از شبکههای اجتماعی استفاده میکند. «کمیسیون رسانه و فرهنگ» طالبان در فیسبوک و توئیتر به چندین زبان فعال است و در واتساپ و وایبر و تلگرام مشغول دروغپراکنی است. غربیها را اشغالگر و مهاجم، و نیروهای دولتی افغان را مزدور، و خودشان را ناسیونالیست و میهنپرست معرفی میکنند. دولت اشرف غنی از این نظر طالبان را دستکم گرفته و نتوانسته با پروپاگاندای آنها مقابله کند.
دولت افغانستان دیگر جنگ تبلیغاتی را به طالبان باخته است. صرف نظر از واقعیات میدانی، دنیا منتظر فتح کابل به دست طالبان است.
در افغانستان شاهان و دولتها به نیروی دروغپراکنی سقوط داده شدهاند. امانالله شاه در نتیجه شورشی که پروپاگاندای انگلیس پشت آن بود سقوط کرد. در دهه ۱۹۹۰ مجاهدین از روایتِ جهاد برای مقابله با دولت استفاده کردند. زمان نجیبالله رسانههای کمتری بود. اما کار غنی مشکلتر است. او باید با صدها تلویزیون و رادیو و شبکههای اجتماعی رقابت کند.
دولت افغانستان دیگر جنگ تبلیغاتی را به طالبان باخته است. صرف نظر از واقعیات میدانی، دنیا منتظر فتح کابل به دست طالبان است. این موفقیتِ پروپاگاندای طالبان در شکلدادن به روایت جنگ است. همین روایت پیروزی است که رویکرد طالبان را در مذاکرات تهاجمیتر میکند و به جنگجویان نیرو میبخشد.
حالا شاید زمان آن باشد که دولت با غرب معامله کند تا در سیاست غرب تریبونی برای خود پیدا کند. برای برتری در جنگ میدانی و جنگ معلوماتی، زمان اندکی باقی مانده است.