به بهانۀ ۱۶ میزان جشن باستانی مهرگان
ملکا، جشن مهرگان آمد
جشن شاهان و خسروان آمد
خز به جای ملحم و خرگاه
بدل باغ و بوستان آمد
رودکی
این تنها شعری نیست که در تاریخ ادبیات پارسی، دربارۀ مهرگان به یادگار مانده است، چرا که مردم روزگار باستانی این مرزو بوم جشن مهرگان را مهمتر از نوروز، سده و حتا جشن چله (مردهگان) میدانسته اند. چرا که مهر، جایگاهی مثالی و جادویی در مرکز ثقل فرهنگ حوزۀ نوروز دارد. تمام شاهنامۀ فردوسی، روایت اصول جوانمردی و نیکخواهی آیین مهر و پاسداری از این اصول است. رستم، به نام خدای مهر میجنگد و جنگ او با اسفندیار در تراژدی جاودانۀ فردوسی، حکایت تقابل دو آیین کهن زردشتی و میترایی است. بعدها، آیین مهر چنان که بود مثل آیین شنتو از حالت مذهبی خارج شد و بخشی از فرهنگ و تهداب زندهگی شد. به این معنا که کسی هم میتوانست مهری باشد هم مسیحی یا زردشتی و یا حتا مسلمان. بخصوص در روزگار سامانی تمام تلاش حکومت نوبنیاد بلخیان سامانی، امتزاج این دو باور بوده است. برای همین، بسیاری از رسوم و آیینها و حتی اسطورههای مهری-میترایی، بازسازی شدند و نام و نشان مسلمانی گرفتند.
مهرگان آمد خداوندا به شادی بگذران
آفتاب عالمی بر جملهٔ عالم بتاب
امیر معزی
مهرگان، در حقیقت روز شانزدهم ماه میزان/ مهر هر سال است. در تقویم اوستایی روزها نیز چون ماهها نام داشته اند و هر گاه نام روز با نام ماه، همسان میشده است، آن روز را جشن میگرفته اند. ازین لحاظ هر ماه یک روز برای جشن گرفتن داشته است اما در میان تمام این جشنها، نوروز و مهرگان ممتاز بوده اند. شاید به خاطر اعتدال بهاری و خزانی و چه بسا برای این، مهرگان مهمتر بوده، که فصل درو حاصل مزارع بوده و مردم روزگار باستان که اغلب زمیندار و کشاورز بوده اند، بعد از یک دوره کار و زحمت، با درو حاصل، به فراغت و آسایش و جشن و تفریح میرسیده اند. اما برای هر شادی، مناسبتی لازم بوده و بخصوص برای چنین جشنی میبایست بهترین مناسبتها تصور میشده است.
بندهشن، قدیمی ترین کتابی که از روزگار باستان به به ما رسیده، مهرگان را روز خلقت مینامد. «مشیا و مشیانه (آدم و حوای آریاییان) در چنین روزی تولد یافته اند. این جشن بزرگ شش روز طول میکشید و از روز شانزدهم مهرآغاز میگردید و به روز بیست و یکم – که رام روز باشد – ختم میشد.»
عبدالحی گردیزی، نویسندۀ زین الاخبار، که هم خودش و هم کتابش از مهم ترین مراجع فرهنگی ما محسوب میشوند و به تصحیح علامه عبدالحی حبیبی، دوباره معرفی شده مینویسد:« این روز مهرگان باشد و نام روز و ماه همراهند و چنین گویند که اندر این روز آفریدون بر بیوراسب که او را ضحاک گویند، پیروز شد و او را اسیر کرد و او را بست و به دماوند برد و در آنجا وی را زندانی کرد. مهرگان بزرگ و برخی از مغان چنین گویند که این پیروزی فریدون بربیوراسب، رام روز بوده است و زرتشت که مغان او را به پیامبری دارند، ایشان را فرموده است، بزرگ داشتن این روز و روز نوروز را.»
همین روایت را فردوسی نیز در شاهنامه آورده است، این که در این روز، کاوۀ آهنگر بر ضحاک که با دو مار بر شانه، مغز جوانان را میخورد و تهی میکرد، پس از مقابلهی سخت، پیروز شد و فریدون را بر تخت نشاند. در جایی دیگر هم ابوریحان بیرونی، در کتاب بی نظیرالتفهیم، مهرگان را روزی دانسته، که کاوه، ضحاک را در کوه دماوند به زنجیر بست. برای همین در شعر فارسی هم این روز را جشن فریدون خوانده اند.
مهرگان آمد جشن ملک افریدونا
آن کجا گاو خوشش بودی برمایونا.
دقیقی بلخی
پرستیدن مهرگان دین اوست
تنآسایی و خوردن آیین اوست .
فردوسی
بکرد اندر آن کوه آتشکده
بدو تازه شد مهرگان و سده .
فردوسی
مهرگان جشن فریدون ملک فرخ باد
بر تو ای همچو فریدون ملک فرخ فال
فرخی
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک روز و نیک جشن و نیک وقت و نیک حال .
عنصری
ای امیر مهربان این مهرگان خرم گذار
فر و فرمان فریدون ورز بافرهنگ و هنگ .
منوچهری
بعضی از شاعران هم البته به جنبۀ خزان و تیرماه و فصل محصول شدن مهرگان اشاره کردهاند، بخصوص منوچهری دامغانی که متخصص توصیف طبیعت است.
آمد خجسته مهرگان جشن بزرگ خسروان
نارنج و نار و ارغوان آورد از هر ناحیه
رسمهای مهرگانی
جهانگیری به نقل از برهان قاطع و فرهنگ آندراج، نقل کرده: «گویند اردشیر بابکان تاجی که بر آن صورت آفتاب نقش کرده بودند در این روز بر سر نهاد و بعد از او پادشاهان عجم نیز دراین روز همچنان تاجی بر سر اولاد خود نهادندی و روغن بان که آن درختی است، به جهت تیمن و تبرک بر بدن مالیدندی و اول کسی که در این روز نزدیک پادشاهان عجم آمدی موبدان و دانشمندان بودندی و هفت خوان از میوه همچو شکر و ترنج و سیب و بهی و انار و عناب و انگور سفید و کنار با خود آوردندی، چه عقیدۀ فارسیان آن است که هرکس در این روز از هفت میوه ٔمذکور بخورد و روغن بان بر بدن بمالد و گلاب بیاشامد و بر خود و دوستان خود بپاشد در آن سال از آفات و بلیات محفوظ باشد و نیک است در این ایام نام بر فرزند نهادن و کودک ازشیر باز کردن .»
اما جدا از این عیش و نوشها و میوه گیریها، مهم ترین رسم مهرگانی، رقص مخصوص آن «ارْغُـشت» بوده است. ارغشت، نوعی رقص شبیه اتن است، که بر گرد آتش و در هماهنگی با شعلههای آتش انجام میشده است. نوشیدنی مخصوص مهرگان، از عصارۀ گیاه «هَـئومَـه/ هوم» که با آب یا شیر رقیق شده بود، فراهم میشد و همه شرکت کننده گان، به احترام عهد مهربانی و محبت و یکدلی از آن مینوشیدند. موسیقی مخصوص مهرگانی نیز وجود داشته، که در دستگاههای موسیقی کلاسیک، دستگاه یازدهم به آن مسما است و بالاخره، نان مخصوص مهرگان که از آمیختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهیه میگردید. غلهها و حبوباتی مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن، تهیه میشده است. دیگر چیزهای ضروری سفره مهرگان عبارت بود از: جام آتش یا نوکچه (شمع)، شکر، شیرینی و البته عطریات که هنوز هم زردشتیهای یزد و هند ، به آن پایبندند.
همانندان مهرگان
عربها، به طور کلی هر جشنی را مهرجان میگویند، که بازساخته همان مهرگان است. به جز این، عید تشتر که در همین ماه، یعنی تشتر به زبان بابلی، برگزار میشود به بزرگداشت ماه شمس (خدای آفتاب)، همچنین در ماههای ارمنی، اسم ماهی که معادل این ماه است «مهکان » نام دارد، که ظاهراً از اسم عید مهرگان اخذ شده، چنان که اسم ماه سغدی معادل آن «فغکان »است، فغ، یا بغ، نام خداست و به طور خاص نام میترا ست در زبان سغدی که زبان باستانی مردم این منطقه و زبان شاگردان مانی است.
کوکمن، مستشرق، مورخ، واژه شناس (تاریخی تطبیقی) و محقق کتیبه شناسی بلژیکی که تحقیقات ارزنده در رابطه با آیین میتراییسم (مهرپرستی) به جهانیان عرضه کرده و او را پدر میتراپژوهی مدرن میدانند، در کتاب خود «آیین میترا» گوید: «بدون شک جشن مهرگان که درممالک روم قدیم، روز ظهور خورشید تصور میشده و آن را «روز ولادت خورشید مغلوب ناشدنی » میگفته اند به بیست و پنجم ماه دسامبر کشیده شده و بعد به سبب نفوذ دین مسیح در اروپا روز ولادت مسیح قرار داده شده است.»