خروج نیروهای خارجی روسیه را مضطرب کرده است

با خروج نیروهای آمریکا و بریتانیا از گورستان امپراتوری‌ها، روسیه ترکیبی از رضایت و خشم و ترس را تجربه می‌کند. ترس مسکو این است که بالاخره در موقعیتی قرار بگیرد که برخلاف میلش دوباره به افغانستان برگردد.

روسیه تجربه تلخی در افغانستان داشت. در ۱۹۷۹ وقتی رژیم دوستش در افغانستان دوباره در معرض تهدید فزاینده شورشیان بنیادگرا قرار گرفت، نیروهای شوروی به افغانستان هجوم آوردند. ایده آن‌ها این بود که با انتصاب یک رهبر جدید و نمایش قدرت مختصر، شورشیان مرعوب شده و سر جای خودشان خواهند نشست. پیرمردهای کرملین به خودشان گفتند فقط شش ماه زمان برای این کار کافی است.

و این‌گونه جنگ ده‌ساله بیرحمانه‌ای آغاز شد که شاهد مرگ ۱۵۰۰۰ سرباز شوروی و صدها هزار افغان بود. وقتی جنگ در ۱۹۸۸ تمام شد، به‌خاطرِ این نبود که شوروی‌ها در میدان نبرد شکست خوردند، بلکه چون خسته و فرسوده شده بودند. هر گونه پیروزی احتمالی در جنگ، نیازمند هزینه‌های سیاسی و نظامی و اقتصادی کلانی بود که اصلا در توان مسکو نبود ‌ــ‌ برخی جنرال‌ها می‌خواستند یک میلیون سرباز به افغانستان اعزام شود.

تماشای خروج امریکا از افغانستان بعد از تجربه‌ای فرسوده‌کننده، تا حدی روس‌ها را خوشحال خواهد کرد ‌ــ‌ خصوصا نسلی از نظامیان روسی که دوران مصیبت‌بار خود را در افغانستان به یاد می‌آورند.

در مورد خروج آمریکا هم، تماشای خروجش از افغانستان بعد از تجربه‌ای فرسوده‌کننده، تا حدی روس‌ها را خوشحال خواهد کرد ‌ــ‌ خصوصا نسلی از نظامیان روسی که دوران مصیبت‌بار خود را در افغانستان به یاد می‌آورند. اما این درعین‌حال آن‌ها را خشمگین هم می‌کند، چون می‌دانند که با رفتن متحدان، هرج و مرجی درست در همسایگی خودشان شکل خواهد گرفت.

سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه گلایه کرد که واشنگتن بعد از «شکست در ماموریت ۲۰ساله خود، موقعیت را کاملا ترک می‌کند و به سناریوی نظامی واگذار می‌کند».

ترس روسیه هم از همین است: آیا ناآرامیِ قابل پیش‌بینی در افغانستان گسترش خواهد یافت؟ گرچه طالبان ظاهرا در حال پیشروی است، اما تبدیل شدن شورش به دولت کار راحتی نیست، خصوصا در کشوری که سرشار از اختلافات قومی و منطقه‌ای و فرقه‌ای است، و جنگ‌سالاران تریاک اجنداهای مرگ‌بار خودشان را دنبال می‌کنند.

روسیه هم‌اکنون کنسول خود را در مزار شریف تعطیل کرده است. بنا به گزارش‌های تاییدنشده، برخی اعضای نیروهای ویژه سرویس استخبارات خارجی روسیه موسوم به «زاسلون»، برای تقویت امنیت سفارت روسیه در کابل به آن‌جا اعزام شده‌اند.

نگرانی اصلی این است که شبه‌نظامیان اسلام‌گرا باعث ناآرامی در آسیای میانه شوند. به‌خصوص تاجیکستان از این نظر آسیب‌پذیر است، چون ۸۷۰ مایل مرز مشترک با افغانستان دارد و هم‌اکنون هم بیش از هزار نیروی افغان برای پناه جستن به این کشور فرار کرده‌اند.

گرچه طالبان ظاهرا در حال پیشروی است، اما تبدیل شورش به دولت کار راحتی نیست، خصوصا در کشوری که سرشار از اختلافات قومی و منطقه‌ای و فرقه‌ای است، و جنگ‌سالاران تریاک اجنداهای مرگ‌بار خودشان را دنبال می‌کنند.

تاجیکستان حدود ۲۰هزار نیروی ذخیره خود را بسیج کرده تا مرز خود را تقویت کند، اما همچنین از متحدانش در سازمان پیمان امنیت جمعی (یا همان پیمان تاشکند: ائتلافی در اوراسیا تحت سلطه روسیه)، درخواست کمک کرده است. روسیه در تاجیکستان حضور نظامی اندکی دارد، اما از ۶۰۰۰ نظامی حاضر در پایگاه ۲۰۱م روسیه در حومه شهر دوشنبه، ، بسیاری‌شان تاجیک‌هایی هستند که برای کسب شهروندی روسیه نام‌نویسی کرده‌اند. حالا به نظر می‌رسد که احتمالا روسیه این پایگاه را کاملا عملیاتی خواهد کرد و نیروهایش را در آن‌جا تقویت خواهد کرد.

به‌هرحال هر اتفاقی در آسیای میانه بیفتد، ممکن است به اطراف سرایت کند. گرچه روسیه ادعا دارد که ضامن امنیت منطقه است ‌ــ‌ و البته این دلیل محکمی برای استیلاء بر اوراسیا نیست. اما اقتصاد روسیه برای جذب نیروی کار ارزان به مهاجران منطقه وابسته است، و رشد جهادی‌گری می‌تواند تروریسم را در روسیه دامن بزند و همچنین به جمعیت مسلمان روسیه هم سرایت کند.

البته این سطح از نگرانی شاید قدری مبالغه‌آمیز باشد، اما تماما هم بی‌اساس نیست. ۱۰ تا ۱۴ درصد جمعیت روسیه مسلمان است ‌ــ‌ خصوصا در شمال قفقاز که ابتدا القاعده و بعد داعش توانست در برخی شورشیان محلی نفوذ کند. افراطیون آسیای میانه سابقه حملات تروریستی در روسیه را دارند، از جمله بمب‌گذاری مترو در سن پترزبورگ در ۲۰۱۷ که ۱۵ نفر را کشت.

مسکو برای تقویت متحدانش در آسیای میانه و ایجاد یک «کمربند حفاظتی» برای خودش، هر کاری بتواند می‌کند. همچنین روابطش را در افغانستان حفظ می‌کند ‌ــ‌ کرملین هم با کابل و هم برخی جنگسالاران محلی گفتگو می‌کند ‌ــ‌ تا نفوذ خود را اعمال کند.

اما اگر شکست بخورد چه؟ شبحِ حاکم بر مسکو این است که بالاخره در موقعیتی قرار بگیرد که بازگشت به افغانستان، هر چه‌قدر هم که وحشتناک باشد، به امر اجتناب‌ناپذیر بدل شود.

ـــــــــــــــــــ

مارک گالیوتی نویسنده کتاب‌های «باید درباره پوتین حرف بزنیم» و «تاریخچه روسیه» است.