از شکست مداخله آمریکا در افغانستان چه می‌توان آموخت؟

واشنگتن تصمیم گرفت به حضور نظامی خود در افغانستان خاتمه دهد، و بعد از ۲۰ سال مداخله، قدرت را دوباره به طالبان واگذار کند. این تجربه عجیب، هدفش ایجاد دولتی بر اساس مفاهیم غربی، همچون نهادهای مرکزی «پایدار»، و امیدی واهی به دموکراسی ملی بود، اما به‌طرزی اسف‌بار شکست خورد.

معلوم شد که رویای «تبدیل جهان به جایی بهتر» با اعمال ارزش‌های غربی ‌ــ‌ و مژده سکولار دموکراسی، نهادها (و بوروکراسی)، و دیگر انواع مقررات جدایی‌ناپذیر با نادیده‌گرفتن ارزش‌های سنتی سالم ‌ــ‌ توهمی بیش نیست. به تدریج روشن شد که «غربی‌سازی» جهان بر این اساس موفق نخواهد شد.

ترک افغانستان یعنی این‌که نظریهٔ «پایان تاریخ» فرانسیس فوکویاما به وقوع نخواهد پیوست. بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، این دانشمند سیاسی آمریکایی با انتشار کتابی خوش‌بینانه، اعلام کرد که تمام جهان به زودی دموکرتیک، صلح‌آمیز و آزاد خواهد شد ‌ــ‌ و تاریخ به پایان می‌رسد.

در این میان، هم واشنگتن و هم کشورهای اروپایی نگران این هستند که چه کسی کنترل هوایی کابل را در کنترل خود خواهد داشت. امید این است که دومین قدرت بزرگ ناتو یعنی ترکیه این مسئولیت را به عهده بگیرد.

پایان سیاست خارجی اخلاق‌محور

پروفسور استفان هدلاند، در گزارشی درباره آسیای میانه، در وبسایت جی‌آی‌اس می‌نویسد:

«طی سال‌های اخیر، برخی کشورها فرهنگ خودشان را جایگزین «ارزش‌های جهان‌شمول» غربی و نظم جهانی قاعده‌مند معرفی کرده‌اند. این «دولت‌های تمدنی» مثل چین و روسیه، این‌طور القاء می‌کنند که ارزش‌های خودشان اساسا متفاوت و بهتر از ارزش‌های غربی است. در هند هم، ملی‌گرایی هندو همین راه را پیش گرفته است. این روند می‌تواند نشانه پایان سیاست خارجی و امنیتی مبتنی بر آرمان‌های غربی باشد. به زودی ترویج دموکراسی در کشورهای دور، نه تنها بیهوده خواهد بود، که برخورد تمدنی را تشدید خواهد کرد».

جو بایدن ‌ــ‌ برخلاف سلفِ خود که ایدئولوژی «اول آمریکا» را ترویج می‌کرد ‌ــ‌ مکررا می‌گوید «آمریکا برگشته است» و می‌خواهد ائتلاف‌های قدیمی را در اروپا و آسیا احیاء و تقویت کند.

حس برتری اخلاقی به جایی نخواهد رسید

خیلی‌ها معتقدند که دولت دونالد ترامپ نظام بین‌المللی مبتنی بر مقررات را به‌هم زد و ریاست‌جمهوری بایدن آن نظم را برخواهد گرداند. اما «آمریکا برگشته است» به ائتلاف سنتیِ به‌اصطلاح «دموکراسی‌های لیبرال» مربوط است تا احیای نظام مبتنی بر مقررات. نشست اخیر گروه ۷ که از هفت کشور بزرگ صنعتی (آمریکا، کانادا، ژاپن، انگلیس، فرانسه، آلمان و ایتالیا) تشکیل شده، این موضوع را تایید کرد. این سازمان تصمیم گرفت تا برای مقابله با زیرساخت راه ابریشم جدید چین، ابتکار عملی تازه را آغاز کند.

در متنی که در بالا اشاره شد، پرفسور هدلاند اضافه می‌کند: «گذشته از نیاز به ترمیم روابط گذشته، اصلی‌ترین چالش پیش روی دولت بایدن این است که آیا می‌تواند با آن‌هایی که دشمن می‌داند همکاری کند یا نه. مایک پومپئو وزیر امور خارجه سابق گفت: «گمان نکنم مردم آمریکا بخواهند دوباره هشت سال دیگر، سیاست خارجی باراک اوباما را تحمل کنند». صرف نظر از غرض‌ورزی ظاهری، رئیس سابق دیپلماسی آمریکا روی موضوع حساسی دست گذاشت، و اشارتا گفت که چالش اصلی این نیست که وقایع دوره ریاست‌جمهوری ترامپ را جبران کرد. بلکه این است که میراث دولت اوباما را کنار گذاشت ‌ــ‌ یعنی هشت سال نقشه‌های اخلاق‌محور ناسازگار در سیاست خارجی که یکی پس از دیگری، از روسیه و اوکراین تا لیبی و سوریه، دردسر درست کرد. از این زاویه، این چالشی هولناک است».

پایان حضور آمریکا در افغانستان نشانه محوشدن آرزوی ایجاد نظم جهانی دموکراتیک بر پایه معیارهای غربی است.

پایان حضور آمریکا در افغانستان نشانه محوشدن آرزوی ایجاد نظم جهانی دموکراتیک بر پایه معیارهای غربی است. جهان احتمالا به زودی از این گسسته‌تر خواهد شد.و این منجر به چالش‌هایی می‌شود که مستلزم شیوه‌های جدید تفکر است. اروپا باید همسایه‌های خود را در این محیط سیاسی جدید بهتر درک کند.

هم روسیه و هم ترکیه راه خودشان را می‌روند. ترکیه به خاطر نزدیکی با اروپا، بالکان، خاورمیانه، دریای سیاه و فققاز، در موقعیت مطلوبی قرار دارد. در بسیاری از حوزه‌ها، منافع ترکیه با منافع روسیه تضاد دارد.

بروکسل و کشورهای اروپایی در تعاملات‌شان با آنکارا، به‌جای آن‌که انتقادات تهاجمی معمول را پیش بگیرند، باید ظرافت و درک بیشتری به خرج دهند، خصوصا وقتی پای مناطق اقتصادی در شرق مدیترانه در میان باشد. مشابها، روسیه باید روابطش را هم با اروپا و هم شرق آسیا، خصوصا چین، مدیریت کند و از مرزهای جنوبی خود محافظت کند.

در این چارچوب، حس برتری اخلاقی به جایی نخواهد رسید.این واقعیت تازه، به سیاست عملی ‌ــ‌ همراه با فراموش‌نکردن اقلیت‌های قومی سرکوب‌شده ‌ــ‌ نیاز دارد.