دوهفته مانده به انتخابات ایران، فضای سیاسی این کشور داغ ترشده و رسانههای ایران عناوین اصلی خود را به این موضوع اختصاص داده اند. از نفی امکان صدور حکم حکومتی رهبر ایران درباره افزایش تعداد نامزدان در فهرست شورای نگهبان وتاکید رهبری این کشور برحضور درانتخابات وامتناع و پرهیز از تشویق به عدم شرکت، تا تکفیر تحریم کنندهگان انتخابات از سوی احمد علم الهدی درنماز جمعه شهر مشهد ودرعین حال اظهار نظرهای نامزدانی که از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شده اند، برخی از عناوین مهم خبری دراین زمینه است. اظهار نظر محمود احمد نژاد مبنی برعدم شرکت درانتخابات تا احوالگیری اسحاق جهانگیری دیگر نامزد رد صلاحیت شده از مادرش و اظهار بیاطلاعی جواد لاریجانی از دلایل رد صلاحیتاش از سوی شورای نگهبان، بخشی از واکنشها به فهرست منتشره شورای نگهبان بود.
مجموع رویدادهای اخیر انتخاباتی ایران نشان دهنده این است که اصلاح طلبان از هر گونه و گرایشی در این مبارزه سیاسی غایباند و این غیبت البته تنها به رد صلاحیت شماری از سوی شورای نگهبان در انتخابات هزار وچهار صد برنمیگردد. جریان اصلاح طلبی در ایران پس از انتخابات هشتاد وهشت دچار دگردیسی ویا شاید بشود گفت فروپاشی گستردهای شد و از جریان همسو با نظام واصلاح طلب با محوریت کسانی مانند سید محمد خاتمی،هاشمی رفسنجانی وبسیاری چهرههای دیگر، به دلیل آنچه «هنجار شکنی» در انتخابات هشتاد وهشت از سوی حاکمیت ایران عنوان شد، ازدایره پذیرش هنجارهای حکومتی ایران خارج شدند والبته این بخشی ازدلایل افول اصلاح طلبان است.
سران این جریان به این دلایل، دیگر از منظر حاکمیت ایران جایی برای حضور درعرصه سیاست باقی نگذاشته اند، ازسوی دیگر خود این جریان که قبل براین مجموعه منسجمی از نیروهای سیاسی ایران ولو با گرایشهای متنوع بود، پس از شکست وریخت سیاسی وچالش انتخابات هشتاد وهشت بریک محور متفق نشدند. موج ترد حاکمیت ایران باعث شد، از سویی بسیاری از چهرههای فعال دراین جریان به مهاجرت روی بیاورند و تضارب افکار بر سر چگونگی حضور سیاسی در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران در میان خود این جریان زمینه ساز انشعاب، اختلاف و انفعال دراین گرایش سیاسی گردد.
جریان اصلاح طلب در بیش از یک دهه اخیر وپس از انتخابات هشتاد وهشت نتوانسته است نخست انسجام خود را حفظ کند و دوم برسر اتخاذ موضع واحد در درون نظام برای مبارزه سیاسی حضور واحدی شکل بدهد.
دیدگاه اصلاح طلبان از آن جا با مبناهای نظام جمهوری اسلامی درایران هم سو شد که حضورمحمد خاتمی توانست همزمان با در نظر گرفتن اصول نظام، تهداب روندی اصلاح طلبانه واثر گذار را بگذارد، تهدابی که در میانه پذیرش اصول نظام با «مصلحت» گذاشته شد اما پس از آن با تندی از دایره فضای حاکم پس زده شد.
او هم به لحاظ تواناییها دانش مذهبی، خانواده مذهبی ورابطه با خانواده آیت الله خمینی رهبر فقید ایران از جایگاه مهمی برخورداربود وهم به لحاظ دانش وبینش تازه واصلاح طلبانه موج عظیمی درایران راه انداخت، موجی که سپس با چالش ها، دیدگاههای متضاد ودر نتیجه برخورد حاکمیت جمهوری اسلامی مواجه شد. این موج در دوره نخست رقابت انتخاباتی میان احمد نژاد وهاشمی رفسنجانی نیز حتا با رهبری هاشمی رفسنجانی خود را باز نمییافت، اما حضور چهرهای مانند محموداحمدی نژاد باعث شد تا اصلاح طلبان به هاشمی رفسنجانی رجوع کند. هاشمی رفسنجانی که با حضور مستمر خود درکرسیهای بلند حکومت ایران، به نوعی نماد اشراف زاده گی هم تلقی میشد، در مقابل محمود احمدی نژاد چهرهای گمنام که ازمتن جامعه برای جامعه برخاسته است.
ازسوی دیگردرمیان تنشهای گستردهای که در عرصه روابط ومنافع ایران با غرب به صورت مستمر از نخستین سالهای پیروزی انقلاب این کشور وجود داشت، حاکمیت ایران، نیروهای غیر از دولت انتخابی، تعریف دیگری از منافع ملی این کشور داشتند. حضور در«میدان» و توامان سازی قدرت داخلی ودیپلوماسی برای تقابل ویا تعامل با غرب برای تامین منافع خود، امری که به نوعی همواره نقطه تقابل فشارهای غرب و «موجسازی دشمن» از منظر حاکمیت ایران بوده است. فتنه هشتاد وهشت عنوانی بود که از منظرحاکمیت جمهوری اسلامی زنگ خطر فروپاشی از درون را به صدا در میآورد واین موضوع پروژهای بود که پشتیبانی مالی ومعنوی غرب را به همراه داشت و میبایست حاکمیت در پی مهار آن باشد.
از منظر دیگر توالی و پیهمآیی اصلاح طلب ومحافظه کار در طول انتخاباتهای ایران تقریبا یک اصل اعلام نشده بوده است. به ویژه پس از حضور پر رای سید محمد خاتمی، روی کار آمدن محمود احمدی نژاد وسپس حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور اصلاح طلب، این تسلسل ادامه یافته است. اکنون بنا برآنچه برخی رسانههای ایران ازجمله روزنامه جمهوری اسلامی نوشته است، تقریبا روی کار آمدن ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور این کشور محتمل است، رئیس جمهوری از جریان محافظه کاران واصول گراها که در غیبت نسبتا کبرای جریان اصلاح طلبی قدرت ایران را در دست میگیرد. اصلاح طلبان هم چنانچه حتا در دوره حسن روحانی دیده شد، به صورت پراکنده از داخل وبیرون نقش ناموافقی دراین دوره دولت خواهندداشت.