کمک خارجی و مساله‌ی توسعه افغانستان

مساله‌ی دریافت کمک خارجی برای دولت افغانستان یک امر تاریخی است. نگاهی به تاریخ معاصر افغانستان نشان می‌دهد که این کشور در طی بیش از صد سال اخیر همواره به بهانه­‌هایی از مراجع بیرونی کمک مالی و غیر مالی دریافت کرده است. کمپنی هند شرقی، امریکا، شوروی سابق، آلمان، و… از جمله‌ی کشورهایی هستند که بارها به دلایلی مانند مداخله یا عدم مداخله در منازعات، موضع‌­گیری‌های سیاسی در قبال مسایل منطقه، همسایه‌­ها، جنگ‌­ها و… به افغانستان پول و یا تجهیزات پرداخت نموده ­اند. اما از دهه­‌های آخر قرن بیستم کمک‌ها از جانب کشورهای ارائه کننده، بیشتر به منظور استقرار دولت مورد حمایت خود در کابل ارائه گردیده که این وضعیت تا اکنون نیز ادامه دارد.

افکار عمومی جامعه با طرح مبحث کمک خارجی به افغانستان بیشتر معطوف به کمک‌های جامعه‌ی جهانی در دو دهه‌ی اخیر است. کمک‌های که ایالات متحده و هم پیمانان آن از اواخر سال 2001 به افغانستان با اهداف ساخت حکومتی مبتنی بر ارزش­‌های مردم سالارانه و معتقد بر اصول حقوق بشری و هم چنین ایجاد فرصت‌های آموزشی و ارائه خدمات برای مردم افغانستان صورت گرفته است.

در این جا دو سوال مطرح است. نخست این که آیا کشوری می تواند با کمک خارجی به توسعه دست یابد؟ نگاهی به تاریخچه‌ی مفهوم «کمک خارجی» به معنی مدرن آن نشان می‌دهد که کمتر کشوری بدون داشتن زیرساخت‌های اولیه و صرفاً با اتکا به منابع خارجی توانسته است به توسعه دست پیدا کند. ده‌ها کشور در اروپا، امریکای لاتین و آسیا بعد از جنگ دوم جهانی، بر اساس طرح مارشال از ایالات متحده کمک دریافت کردند. اما صرفاً آلمان بود که توانست بهترین استفاده از این کمک‌ها را انجام دهد. آن هم به لطف نیروهای متخصصی که در زمان جنگ مهاجر شده و پس از جنگ برگشته بودند و ایضاً مدیریتی که بر منابع کمک شده انجام شد. نگاهی به کشورهای دریافت کننده‌ی کمک در آسیا، افریقا، امریکای لاتین و شرق اروپا دلیلی است بر این مدعا که کمک‌های خارجی تنها راه حل توسعه‌ی کشورها نیست. به خصوص که اکثر کشورهای کمک کننده دلایل شان برای کمک بیشتر از مسایل اقتصادی و انسان دوستانه، سیاسی است و بسیاری از این کشورها مراجع هزینه‌­کرد کمک را برای کشور دریافت کننده مشخص نموده و اجازه‌ی مصرف کمک‌ها بیرون از آن مرجع را نمی­‌دهند.

سوال دوم به صورت ویژه مرتبط به افغانستان است؛ این که تاثیر کمک‌های خارجی در این کشور چگونه بوده است؟ افغانستان در دو دهه‌ی اخیر اولین کشور دریافت کننده‌ی کمک خارجی بوده است. جایگاهی که قبل از آن به فلسطین اختصاص داشت. در طول این دو دهه وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم افغانستان به شکل بی پیشینه‌ای بهبود یافته است. دسترسی به آموزش، خدمات صحی، ساخت جاده‌های شهری و بین شهری، احیای مجدد ارتش و نیروهای نظامی، گسترش خدمات اداری دولت با استخدام هزاران نفر نیروی انسانی و… همه از مواردی است که در این سال‌ها به لطف منابع مالی بیرونی تحقق یافته است. اما این‌ها به معنای «توسعه» است؟ از لحاظ علمی بین دو مفهوم توسعه و رشد تفاوت بسیار است. اولی، یک مفهوم کیفی و چند جانبه است. و دومی یک اصطلاح کمّی. آنچه در افغانستان اتفاق افتاده است، رشد است نه توسعه. رشد با تضعیف عامل یا منبع رشد دهنده، دوباره به تحلیل رفته و پس از چندی به حالت قبل بر می‌گردد. چنانی که در افغانستان، با کاهش میزان کمک‌های خارجی پس از 2014، نرخ فقر و بی‌کاری همواره در حال افزایش بوده است. رشد اگر پایدار بماند و وابستگی آن به منابع بیرونی کاهش یابد و معطوف به منابع داخلی گردد، می تواند مقدمات توسعه را فراهم کند.

افغانستان برای رسیدن به توسعه راه پُر پیچ و خمی را پیموده و در پیش دارد. کمک خارجی نتوانسته است این راه را هموار کند. حداقل توقع از دولت و منابع کمک کننده این است که در این چهار سال باقی مانده از دهه‌ی تحول، ساز و کار هزینۀ کمک‌ها را تغییر داده و به سمت و سویی جهت دهند که این راه هموارتر گردد. بدون هزینه‌ی منابع در زیرساخت‌های مولد که بتواند زمینه‌ی اشتغال را فراهم کند و میزان صادرات به منظور ورود ارز خارجی-بیرون از چرخه کمک را فراهم سازد-نباید توقع داشت این را هموار گردد.