نمایشگاه دوسالانۀ هنر آسیایمیانه، میزبان هنرمندان مدرن آسیایمیانه است که در کشورهای مختلف این منطقه برگزار میشود. هنر مدرن آسیایمیانه موجی تازهیی از یک جنبش جهانی است که تازه کم کم میخواهد در دل سنت سنگین هنری شرقی جا باز کند، به این خاطر یک گروه از هنرمندان و آفرینندهگان هنر مدرن، انتخاب شده اند تا شروع معرفی یک چهرۀ جدید از آسیایمیانه، رویاها و رازهای شان به جهانیان باشند.
هنر آسیایمیانه بیشتر هنر تصویری است که به وسیلۀ مردمان آن، عمدتا ترکهای قرقیزستان، قزاقستان، اوزبیکستان، ترکمنستان، آذربایجان، افغانستان، تاجیکستان و مناطقی از مغولستان مدرن، چین و روسیه ایجاد شده است.
آثارهنری درین ناحیه، قرنهاست که عمدتاً تحت تاثیر هنر اسلامی است، اما هنر متنوع قبل از اسلام آن تحت تاثیر هنرچین، ایران و یونان قدیم بود. همچنین سبک حیوان نگارانه که در میان مردم کوچنشین شکل گرفته است تاریخ قدیمی دارد. هنر جاده ابریشم، هنر سکاها، هنر یونانی-بودایی، هنر سرندی و اخیرا فرهنگ ایرانی همه بخشی از یک تاریخ پیچیده اند.
ایجاد نگارستانهای هنری، نمایشگاههای عکاسی، رسامی و خطاطی در ارتباط و گسترش فرهنگ میان جوامع نقش کلیدی را بازی میکنند. نگارستان هنرهای مدرن آسیایمیانه در بر گیرندۀ آثارهنرمندانی است که اهل آسیای میانه یا ساکن آسیای میانه هستند، هنرمندانی که شهروندی: افغانستان، قزاقستان، قرقیزستان، مغولستان، تاجکستان، ترکمنستان و اوزبیکستان را دارند. این نگارستان بیشترنمایندهگی از کارهای هنریی هنرمندانی میکند که عملکرد آنها گویی تعامل با تیوریهای مفهومی فعلی و تسلط فنی با دیدگاههای جامعه شناسانه یا سیاسی را درهم آمیخته باشد.
گلناره کاسمال آوا اوزبیک و مراد بیگ جمال آوا
قرقیزی تبار دو هنرمندی اند که با سبک کار متفاوت عکسهای شان تحول زیبایی شناسانه را به تصویر میکشند که بٌعد سیاسی انتقادی نیز دارد. گلناره که متولد یک خانوادۀ بزرگ و اشرافزاده است، به شاهزاده خانم قرغیزستان شهرت دارد، به دلیل این که چهرۀ ستاره پاپ وهمچنان به دلیل بلند پروازیهای سیاسیاش یک چهره شناخته شده در کشورش محسوب میشود.
در هنرعکاسی و ویدیویی گلناره و مراد بیگ نگاههای اجمالی تند به واقعیتهای سیاسی و اقتصادی قرقیزستان به وضوح دیده میشود. به طورمثال در تابلوی کاروان آهن (2006)، آنها جادههای ابریشم اصلی را ثبت کردند که امروزه برای واردات و صادرات مدرن استفاده میشود، لاریهای قدیمی زنگ زده و از مد رفتۀ قرقیزی که از استفاده خارج شده ولی هنوز، کالاهای ارزان قیمت چینی را انتقال میدهند. تصویر ارایه شده کاملا متضاد با لاریهای جدید چینی است که راه دیگری را طی میکنند تا کالاهای کارخانههای بزرگ را به قرقیزستان بیاورد. و یا عکس هنری از مجسمه «اسپ» که در گالری وینکلمن برای فروش گذاشته شده است از شاهکار های هنر معاصر آسیایمیانه به شمار میرود.
گلناره و مرادبیگ طی همکاری مشترک نمایشگاه دوسالانۀ هنرمعاصر را در بیشکیک پایتخت قرقیزستان به راه انداخته اند. خانم گلناره جدای ازفعالیتهای هنری خود که شامل تولید ویدیوی پاپ با بازیگر فرانسوی جرارد دپاردیو است به عنوان یک تاجر قدرتمند در کشورش شناخته شده است. او از نزدیک با چندین کانال تلویزیونی و رادیویی در ارتباط است که به طور معمول او را به عنوان یک انساندوست و حامی هنر نشان میدهد. خانم گلناره از طریق سازمان خود یک جریان ثابت از رویدادهای عمومی را ترتیب داده است که از عروسیهای دست جمعی شروع تا جشنوارههای هنری زیادی را از جمله جشنوارۀ اوزبیک استایل، سالانه برگزار میکند.
از مشهور ترین عکاسیهای او که به جشنوارههای بین المللی راه یافته اند، عکس «اسپ» در سال 2005، فیلم جدید جاده ابریشم، الگوریتم بقا و امید سال 2006، آخرین توقف قبل از مرز، سال 2007 میباشد. در نمایشگاههای برگزیده: گالری اسپین یا هسپانیا سال 2016، گالری هنری سنگاپور سال 2016، گالری وینکلمن برای جهش به سوی نیویارک سال 2016، گالری جهش به سوی تصویر استانبول سال 2014 نیز آثار او به نمایش گذاشته شده است.
جولان عمر بیکاف
عمر بیکاوف یکی از چهرههای اصلی هنر معاصر در اوزبیکستان به شمار میرود . آثارجولان عمربیکاوف هم سابقۀ میراث فرهنگی کشورش و هم تاثیرهنری او از گوشه و کنار جهان را منعکس میکند. عمر که در سال 1946 در تاشکند متولد شده، نمایش آثار خود را در داخل اتحاد جماهیر شوروی و خارج از کشور در سال 1964 آغاز کرد، در حالی که هنوز دانشجوی دانشکدۀ هنر بود، تحت نظر برخی از هنرمندان برجستۀ روسیه برای تحصیل در موسسۀ فیلمبرداری گراسیموف به مسکو رفت. پس از اتمام تحصیلات ، به زادگاه خود بازگشت و در آنجا به دلیل عبور جسورانه از مرزها و کنار گذاشتن هنجارهای سخت برای ایجاد تفسیر اصلی خود از میراث اوزبیکستان مشهور شد. او هنر خود را در مراکز معتبر، نمایشگاهها و موزههای اوزبیکستان و خارج از کشور به نمایش گذاشت. از جمله گالری تریتایکوف در مسکو، مقرسازمان ملل در نیویورک و آکادمی ملی هنرهای اوکراین.
او در طول زندهگی حرفهیی خود جوایز بسیاری را کسب کرده است، شناخت جزییات، تسلط شاعرانه و نمایش پرحرکت آثار او اکنون در بسیاری از معتبرترین گالریهای جهان اعتبار دارد. عمر در سال 1989 عنوان افتخاری هنرمند مردم ازبکستان را دریافت کرد و استاد انستیتوت ملی هنر و طراحی بخزود در تاشکند شد.
انور عبداللهاوف
انورعبداللهاوف، یکی از محبوبترین نقاشان اوزبیک است. آثار او تاثیری بسیار متفاوت وعمیقی برببیننده میگذارد. منبع و منشا کار او اوزبیکستان و دورۀ کودکی اوست. منطقهیی که کشاورزان میوه و پنبه میکارند. او از خاطرات خود الهام میگیرد و صحنههایی هماهنگ و متوازن از زندهگی در کشور، مردم و حیوانات، و سرسبزی باغها در میان محیطی کوهستانی و بی ثمر ارایه میدهد. روستاییان و محل تولد وی از جمله شخصیتهای اصلی آثار نقاشیاش است. انورعبدللهاوف عاشقانه آنها را درگیر فعالیتهای روزمره یا استراحت در سایهیی در یک روز پر تنش میکند. شخصیتهای آثار وی تا حدی آرام، آسانگیر و درونگرا به نظر میرسند.
آنچه که نقاشیهای عبدللهاوف را برجسته میکند نزدیکی بین انسان، حیوان و طبیعت است. سوژههای آثار او اغلب با پرنده گان، سگها، یا نیمتنهیی از حیوانی به همراست. نوعی ارتباط و اعتماد متقابل در کارهای هنری او وجود دارد. گاهی اوقات به نظر میرسد مکالمهیی بین انسان و حیوان جریان دارد که تصویر را از واقعیت بیرون میبرد و وارد افسانه میسازد.
در یکی از نقاشیهایش مردی را نشان میدهد که روی زمین نشسته و در حال انتخاب ستارهیی از کیهان است. برای این کار او فقط یک دایره به دور ستاره میکشد. این شگفتی کودکانه است که به چیزهای کوچکی احترام میگذارد، که او با طنز ملایمی موفق به ثبت آن در آثار خود گشته و باعث جذابیت آثارش میشود.
انور، تحصیلات خود را در موسسۀ دولتی هنر تاشکند در پایتخت اوزبیکستان و در موسسۀ هنری سوریکوف در مسکو، معتبرترین موسسه هنری اتحاد جماهیر شوروی گذرانده. چندین کار را در فضای عمومی به پایان رسانیده است. وی یک کارخانۀ نساجی را با نقاشی دیواری و یک تکه موزاییک تزیین کرد. این نوع کار در مقیاس بزرگتر به مهارت فنی بالایی نیاز دارد.
کیفیت منحصر به فرد کارهای فعلی او، ترکیب تصویر خارق العاده با یک فضای صمیمی و درونگرا است. ساختههای او جسورانه و دارای ریتمی مشخص است، پالت رنگ هماهنگ است، رنگهای سفید، آبی روشن، سبز کمرنگ و سفید بر نقاشیهایش حاکم هستند. هر از گاهی از رنگ سرخ تند و تقریباً درخشان استفاده میکند.
به عنوان مثال، هنگامی که با ظرافت تودهیی از انار را روی سر یک دختر متعادل میکند. تصویر و تکنیک در یک تصویر قدرتمند، متقاعد کننده و درعین حال لمس کننده ادغام میشوند. این نمایش عظیم نقاشی عادی را تبدیل به تصاویر جهانی از انسان میکند. مثلا «خاطرۀ قلب» ، خاطرات کودکی را به تصویر میکشد که فقط مواد ضروری را از گذشته تقطیر میکند. یکی از نقاشیهای او به نام «کتاب» که کاری از ترکیب روغن و کانونس میباشد، 2500 یورو در یکی از مشهورترین گالریها به فروش گذاشته شده است.
اونوس صفردیار
متولد ایالات متحدۀ امریکا است، ولی در اکادمی هنر روسیه در «سن پترزبورگ» تحصیل یافته و در مدت حضور در آنجا مدال طلا و جایزه ایلیارپین را دریافت کرد. وی از زمانی که به بریتانیا آمد از آن زمان خود را به طور تمام وقت به مجسمهسازی مصروف کرد. «مجسمههای یادبود» صفدریار، دارای رسانههای متنوعی هستند که غالباً دارای عناصر شفافی هستند که چشم اندازهای جدید و دور از انتظاری را به بیننده ارائه میدهد و مستقیماً با چشمانداز اطراف درگیر میشوند. صفردیار میگوید: «مجسمه زندگی من است» دورهیی بود که میخواستم غافلگیر شوم، سپس درهمان وقت فهمیدم آنچه را واقعاً می خواستم تغییر فضا، کاوش یک واقعیت جاگزین و پیوند دادن گذشته، حال و آینده است. به عنوان یک کودک من علاقه زیادی داشتم تا اشیای مجاورم را نگاه کنم. میخواستم به عمق وجود آنها برسم و سعی کنم ماهیت آنها را درک کنم. برای این که از این طریق آنها را تشخیص دهم از لنزها استفاده کردم. الگوها تغییر میکنند و تغییر شکل میدهند به زاویهیی که از آنها میبینیم و به دیدگاه ما بستهگی دارد.
گاما
نقاش معاصر مغولستانی مستقر در برلین است. آثار مجلل هنرهای زیبای او در هنگکنگ و همچنین فضای گالریها در پکن نمایش داده میشود. هنگامی که گاما کودک بود در میان عشایر بزرگ شد، او یاد گرفت که با احترام به این زمینه نزدیک شود. خانوادۀ گاما با هر تغییر فصل از جایی به جای دیگرکوچ میکردند. آب و هوا و طبیعتهای سرسبز در زندهگی هنری او نقش بسیارمهمی داشتند.
گاما تحصیل یافته در اکادمی مرکزی هنرهای زیبای چین در رشته نقاشی رنگ روغن است. گاما که با استادان قدیمی اروپا و هنرمندان معاصر مانند: گرهارد ریشتر و زیگمار پولکه علاقه شدید گرفته بود و برای شروع کار خود به آلمان نقل مکان کرد تا از هنر آنان الهام گرفته به پیش رود. با این وجود این که کار او ریتم سالهای اولیه او را نشان میدهد ولی نقاشیهایش از شگفتی خاصی برخوردار است. هنر او ایدیولوژی فضاهای هنری غرب را زیر سوال میبرد و چیزی برخلاف مکعب سفید ایدهآل که اودرهتی توصیف میکند.
گاما، همیشه قسمتهای بیرونی را وارد نقاشیاش میکند. در نقاشی «حمام» (2012) ، یک تکۀ سه بعدی کوه و رودخانه در مرکز به تصویر کشیده شده است که از آنچه به نظر میرسد یک گالری است، با ستونهای آجری آشکار و تیرهای چوبی آویزان از سقف.
دراثر «جوان چوپان» (2014) ، او ورقهای سنگ و تودهیی از جنگلهای کاج را جلوی دیواری پوشانده از نقاشیهای نمادین به تصویر کشیده است. «دختر ورمیر با گوشوارۀ مروارید»، «میدان سیاه مالویچ» از جملۀ اثرهای هنری مشهور گاما اند.
در نقاشی «کیمیا» (2009) ، دیوار اتاق به یک نقاشی انتزاعی چندرنگ تبدیل میشود، در حالی که یک درخت عظیم ریشهها را در همان کف چوبی ریخته و یک (سمارغ) رنگارنگ از آن رشد میکند. فضاهایی بدون خطوط دقیق یا زاویۀ درست این صحنه با لبههای گرد خود در نقاشیهایی مانند: «سازنده» (2014) ، به بیننده یادآوری میکند که نه تنها ما خالی بودن گالریها را بلکه به طور کلی مستطیل بودن اتاق های مان را نیز مسلم میدانیم.
منظور کارگر
نقاش معاصر متولد افغانستان که در کابل به دنیا آمده، اما در 5 سالهگی همراه با خانوادهاش به آلمان مهاجرت کردند و در آنجا مسکن گزین شدند. او در دانشگاه هنرهای زیبای HBK براونشویگ و دردانشگاه هنرهای زیبای بریتانیا و برلین تحصیل کرده، با اقامت دورهیی در لسآنجلس، نیویورک، برلین زندهگی و کار کرده است. علاوه بر نقاشی، نوازنده و آهنگساز نیز هست و در حال حاضر در گروه «هنرمندان روی اسپها» کار میکند.
کارگر، در کارهای اولیۀ خود بیشتر به هنر کلاسیک متمرکز بود و تمام مسیر را به یونان هلنیستی میانداخت اما در دهۀ گذشته او بر تولید تصاویر رسانههای جمعی از تبلیغات معاصر، از طریق نقاشی متمرکز شده است. الهام او ازمجلات براق، تلویزیون و اینترنت است. کاوش هنری در تمدنهای پیشرفته در کار او بسیارمهم است.
کارگر، شکل انسان را به شکل زمان خود به تصویر میکشد. او اکنون دنیا را آن گونه که در حال حاضر در رسانهها ارائه میشود تفسیر میکند: غیر واقعی، نمایشی، اغواگر، ترسناک، عجیب و غریب.
کارگر، از نقاشیهایی استفاده میکند که همه ما با آنها آشنا هستیم، آنها را از متن خود بیرون میکشد و در قالبهای جدید قرار میدهد این احساس تحریک ایجاد میکند، بیننده نمیتواند در برابر جذابیت کار، بیش از حد واقع گرایانۀ او که با تکنیکهای پیچیده سنتی که درلایههای متعدد نقاشی شده است، مقاومت کند.
کارگر، در آخرین کار خود به ریشههای نقاشی که از قدیمی ترین دستاوردهای فرهنگی بشر باقی مانده برمیگردد. در نقاشی همیشه زمینۀ مکانی وجودی نقش داشته است از نقاشیهای اولیه غار، تا «آخرین شام» ساخته لیوناردو داوینچی یا نمازخانۀ سیستین توسط میکل آنژ، تصاویری در رابطه با فضا ایجاد شده اند. کارگر این ایدۀ رمانتیک را که یک نقاش میتواند به تنهایی ایستاده وهمچنین مفهوم مدرن مکعب سفید در ارائه آثار جدا شده از محیط واقع گرایانه را رد نمیکند. اما او میخواهد نقاشی را دوباره در تماس با اتاق قرار دهد.
نقاشیهای اخیر او نماهایی نیستند که به طور تصادفی کنارهم قرار میگیرند، بلکه بخشی از یک صحنه پردازی کلی فضایی هستند. هر دو سطح به طور مساوی و درارتباط با یکدیگر کار میکنند. او فراتر از بوم حرکت میکند و دیوارها و کف را در کارهای هنری خود میگنجاند. اشکال، رنگها و عناصر موجود در نقاشیها به طرح دیوار ادامه مییابد که با توجه به ابعاد فضای نمایشگاه ایجاد میشود. دیوار دیگر یک زمینه خنثا برای نقاشی نیست این یک گسترش از آثار هنری است و نقاشیهای رنگ روغن است که نقاشی را به بعد سوم منتقل میکند. با ترکیبی از هنر دیجیتال و کلاسیک در آثار نقاشیهای کارگر، نقاشیهای او، نقاشیهایی را که از پایه عاطفی ریشه گرفته تا عصر دیجیتال اجتناب ناپذیر نشان میدهد. آثار منظور کارگر، در مجموعههای خصوصی و عمومی متعددی در اروپا و ایالات متحدۀ امریکا به نمایش در آمده است.
سعید اتابكاوف
هنرمند مجسمهساز وعکاس معاصر قزاقستان از دانشكده هنر شیمكنت در قزاقستان فارغ التحصیل شده است. یكی از شخصیتهای اصلی صحنه هنر معاصر آسیای میانه است. کارهای او شامل رسانههای مختلف، ویدیو و عکاسی گرفته تا مجسمهها و آثار نصب شده را در بر میگیرد.
اتابكاوف، فعالیت هنری خود را به عنوان یكی از اعضای موسس «تراکتور سرخ»، اولین جنبش هنری آوان گارد، كه در قزاقستان مستقل تاسیس شد آغاز كرد. رویۀ او تغییرات چشمگیر اجتماعی و سیاسی را در منطقه مشاهده و منعکس میکند مانند انتقال از فرهنگ عشایری، از طریق کمونیسم و به سرمایهداری در کمتر از یک قرن. آتابكاوف حس تعارض نامحلول بین وقایع متقابل اما همزمان را كه به طورماهرانهیی شناسایی و تحریک میشود، تأثیر جنبههای مختلف چنین تغییراتی را ثبت میكند. نمایش انفرادی وی در سال 1993، تحت عنوان «من من نیستم» ، اولین بارزترین جلوه صدای فردی در تضاد با زیبایی شناسی جمعیگرایی شوروی بود.
از زمان انحلال اتحاد جماهیر شوروی، اتابكاوف در میان سایر روشنفكران، ریشه فرهنگ عشایر را مرور میكند و چراغ را در تنگریسم، اعتقاد باستانی كه قبایل ترك آسیایمیانه قبل از تلقیح اجباری اسلام اعمال میكردند میبیند. تنگری با «آسمانی، بی انتها و بی نهایت ، خدای اصلی مسوول خلقت جهان» شناخته میشود. اتابكاوف معتقد است كه فرهنگ اصلی در دیانای DNA رمزگذاری شده است، از بين رفته و تنها به صورت تكه تكه باقي مانده است. آثار این هنرمند نگرانیهای پیچیده اما مشترکی را نشان میدهد. مانند: اهمیت پیکربندی مجدد هویت ملی در زمینۀ جهانیسازی، مهاجرت گسترده، مسایل زیستمحیطی، نابرابری و چالشهای اقتصادی ناشی از منابع طبیعی. اتابكاوف ضمن آگاهی از عجيب و غريب بودن مرتبط با تعصبات و كليشههای درونگرايانۀ آسيایميانه، به اين موضوع با احساس كنايه اشاره میكند.
از جمله پروژههای برجسته اتابکاوف میتوان به «نبرد برای میدان» و مجموعه عکاسی در حال اجرا «گرگهای استپی» اشاره کرد. این پروژهها از ورزش عشایری سنتی کوکپار(در افغانستان این ورزش به نام بزکشی یاد می گردد) الهام گرفته که در آن هزاران سوار اسپ در یک رقابت وحشیانه برای یک لاشۀ بز درگیر میشوند. شرکت کنندهگان برای متمایز کردن از بین جمعیت، لباسهایی را میپوشند که با نشانهای مختلف بین المللی، آرمها یا نامهای تجاری معروف مشخص شده است، این صحنه التقاطی مظهر جهانی سازی میشود درعکاسی.
باخدیر جلال
جلال مشهورترین نقاش دیواری ازبکستان است نقاشی دیواری از هنرهای معاصری است که جنبههای اجتماعی سیاسی و یا انتقادی دارد. جلال تحصیلات خود را در کالج هنر جمهوریخواه در انستیتوت نقاشی سن پترزبورگ رپین به پایان رسانده و در آنجا با افتخار از بخش نقاشیهای یادگاری و تزیینی فارغ التحصیل شده است. سپس به ایتالیا رفته در آنجا کلاسهای کلاسیک را پیش گرفت و شروع به تحصیل در آن زمینه کرد. و در دهۀ 1980 به زادگاه خود اوزبیکستان بازگشت و فعالیت هنری خود را در آنجا آغاز کرد.
از آثار جلال چندین اثر او از جمله «برداشت»، «پیدایش رقص» و «تواریخ تیاتر ملی اوزبیکستان» توسط دولت اوزبیکستان برای فضاهای عمومی مهم به سفارش وی سفارش داده شده است و برندۀ جوایز دولتی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شوروی و جایزه دولتی اوزبیکستان نیز شده است. نمایشگاه برجستۀ آثار وی در مرکز فرهنگی روسیه، آنکارا و غنا برگزار گردیده است. کورتریک، بلژیک خانۀ هنرمندان مرکزی مسکو در روسیه؛ گالری ساکویل، لندن، انگلستان، دهلی نو؛ سومین دوسالانه هنرهای معاصر مسکو، هفتمین دوسالانه بین المللی هنر معاصر تاشکند در اوزبیکستان نمایشگاههایی اند که آثار جلال در آنان به نمایش گذاشته شده است. کارهای جلال توسط موسسات مشهور بین المللی و مجموعههای خصوصی از جمله موزیم بریتانیا، موزیم هنر مدرن در مسکو و گالری ملی اوزبیکستان جمع آوری شده است.
یربوسین ملدیبکاوف
یک هنرمند معاصر شناخته شده است که در قزاقستان متولد شده است. نمایشگاه یربوسین ملدیبکاوف، کارهای اخیراو را در طول نمایشگاههای متفاوت از جمله انیمیسم، اطلس، ادریفت، در مجموعۀ خانوادۀ سیرواس در بروکسل نمایش داده اند. این نمایشگاهها از 31 مارچ 2019 ، تا 29 فبروری 2020 باز بود.
یربوسین ملدیبکاوف، از نظر فرهنگی در یک دورۀ پر فراز و نشیب زندهگی میکرد که با سرمایهداران جهانی رو به رشد، رسانههای جمعی گسترده، اختلافات چشمگیر در ثروت، در کنار یک احساس متمایز از موسیقی و مد که توسط موسیقی الکترونیک پاپ و هیپ هاپ تجسم یافت، مشخص میشد. هنرمندانی که در این مدت بزرگ میشدند به شدت تحت تأثیراین فضای فرهنگی قرار داشتند. دهۀ 1980 دهۀ مهمی از نظر سیاسی بود.
سوشین پینگ
یک نقاش مدرن و معاصر آسیایی چینی است. کارهای او در نمایشگاههای متعددی در گالریها و موزیمهای مهم از جمله گالری لندن و موزیم هنر گسترده الی و ادیث در دانشگاه ایالتی میشیگان به نمایش درآمد. آثارسوشین چندین بار در حراج ارائه شده است، بسته به اندازه اثر هنری، قیمتهای تحقق یافته از 2،935 دلار تا 541،000 دلار است.
از سال 2005، تاکنون رکورد قیمت این هنرمند در حراجی 541000 دلار برای اثر «دریای هوس» است که در نیویارک فروخته شده است. آثار سو شین پینگ، در موزیم هنرهای معاصر جکسونویل فلوریدای ایالات متحدۀ امریکا «زمستان گذشت، بهار می آید» در سال جاری به نمایش گذاشته شد. همچنین در گالری گیت سرخ در پکن، چین دسمبر15 ، 2016 – 15 مارچ 2017، به نام لحظهیی در پکن به نمایش گذاشته شد.