شاید کمتر کسی باشد یا اصلا هیچکسی نباشد که حتا در دیالوگ با خودش به دروغ متوسل نشود. دروغ گفتن، ممکن دلایل بیشماری داشته باشد، اما من فقط به یکی از پهلوهای آن با توجه به موجبات «حضور» در چارچوب نشانهشناسی وجودشناختی(Existential semiotics) میپردازم. دروغ بخشی از ارتباط و گونهیی از خصلت اجتماعی است. فرض بر این است که نوع دروغ گفتن و پیامدهای آن بازبسته به وضعیتهای مختلف وجودی است و رشد آن در وضعیتهای مختلف، خصلتهای فردی متفاوتی را به بار میآورد. دروغ علم، دروغ دین، دروغ عمل.
فیلسوفان اگزیستانسیالیست معتقدند که انسان در خلای هویت به درون جهان پرتاب میشود. او در این مرحله یک پدیدار محض است، نه خود را میشناسد و نه علاقهیی برای شناخت خود و دیگران دارد، بنابراین واجد وجودِ فینفسه/ بوده (To-Be) است و میرود تا این جهان پدیداری را دگرگون کند و وجود شده (To-Become) را رقم بزند. انسانهای زیادی ممکن در همین لایهی پدیداری تا پایان عمر باقی بمانند، اما آنهایی که میخواهند از این وضعیت سنگبودگی بیرون شوند و استعلا یابند، فقط راه ممکن آن فی خود یا خروج از جهان پدیداری(دازاین) اولیه است. انکار و نفی واقعیت، گونهیی از دروغ است.
در چارچوب این نظریه، چهار نوع «حضور» وجود دارد: 1- حضور در خود Being in myself، 2- حضور برای خود Being for myself، 3- حضور در جامعه و 4- حضور برای جامعه. این چهار نوعِ حضور در ارتباط دیالکتیکی با همدیگر قرار دارند و نشاندهندهی وضعیتهای متفاوت حضور اند. دو نوع اول در حوزهی وجودی «منِّ منفرد» خود ما شکل میگیرد، اولی خود جسمانی یا بدنمند ماست که به گونهی انرژی کوبشی، امیال، حرکاتِ بدن و اوّلویتی(Firstness) که پیرس(Peirce) مطرح کرده است ظهور مییابد. خود(Ego)، هنوز برای خودش شناخته نیست و در مرحلهی تجربهی خام اوّلیت هستی یا وجود قرار دارد. در این مرحله سوالاتی از این دست که من در جسم خود چه چیزی هستم مطرح میشود و دومی آن است که وجود به حرکت استعلایی شروع میکند و پوچی و بیمعنایی حضور خود را به یاد میآورد و از خود و استعلای خود آگاهی مییابد و «در-آنجا-بودن»(Dasien) محض سوژه به وجود(exist) تبدیل میشود. در این نوع وجود، خود هویتِ خود را کشف میکند و تن، خود و توانایی لازم را به وسیلهی عادت کسب میکند یا به سخن دیگر، خودی است که از حجاب خود بیرون میشود و شامل نوع مقاومت واقعی و پایدار جسمی و بدنی به وسیلهی عادات میشود. در مرحله دوم ما رسماً وارد بازی لجوجانهی زندگی میشویم، در برابر وضعیت موجود خویش طغیان میکنیم و دست به نفی و انکار این وضعیت میزنیم. حس هیچانگاری و بیمعنایی مهمترین عامل ورود به این مرحلهی حضور است.
ما به محض عبور از اولین سطح که مبتنی بر نفی و انکار است، به گونهی نمادین خود را در وضعیتهای دیگر مجسم میکنیم. این یعنی دروغ. به گونهی نمادین به این معنا که ما دست به نفی و انکار جهان پدیداری خویش میزنیم و خود را در جهان دیگری به گونهی موقت میافگنیم و این یک کنش نمادین است و واقعیت عینی ندارد. انسانی که دروغ نگوید انسانی است که هیچ حرکتی برای عبور از نخستین سطحِ حضور انجام نداده است، انسانی است که نه تنها آگاهی ندارد، حتی میلی به آگاهی هم در او زنده نشده است. او فقط در نُمود انسانی پدیدار گشته است، در غیر این صورت اولین قدم برای عبور از این مرحله مستلزم دروغ است. نیروی حرکت استعلایی دروغ است، اگر دروغ نباشد چرخهی استعلا به حرکت در نخواهد آمد. استعلا همان نیرویی است که ما را به گونهی نمادین از جهان پدیداری اولیه به جهان پدیداری دیگر میبرد. پس دروغ، برچسبِ لازایلِ ذاتِ انسان است، انسانی که از مرحلههای نخستینِ حضور عبور کرده است. نشانهشناسی بُوِشی، نشانه را از دو منظر مورد بررسی قرار میدهد: 1- نشانه در ارتباط با منِ فردی که شامل دو نوع نخست میشد و در بالا توضیح داده شد و 2- نشانه در ارتباط با «ما» جمعی یعنی جامعه. که نوع سوم و چهارم حضور در دیدگاه نشانهشناسی بوشی را تشکیل میدهد. آنچه تا اینجا در مورد دروغ گفته شد، نشانهی دروغ در ارتباط با من فردی بود، حالا این نشانه را در ارتباط با جامعه چگونه میتوان بررسی کرد؟
وقتی پای جامعه وارد مباحث نشانهیی میشود، ما به قول یوری لوتمان با سپهرهای نشانهیی مواجه میشویم. در این مرحلهی حضور، حصار سپهر نشانهیی «من» دریده میشود و راهی به سوی سپهر «ما» گشوده میشود. پس حضور ما در چنین وضعیتی یا «در دیگری» است یا «برای دیگری»، زیرا ما با عبور از اولین مرحلهی حضور از جهان پدیداری خویش اخراج شدهایم.
پس نوع سوم حضور، «حضور در دیگری» است. این مقوله مربوط به استعلاست که به باورها، تفکرات و ارزشهایی که مطلقاً ذهنی و معنوی اند اشاره دارد و ممکن محقق شوند یا نشوند. ما وقتی از جهان پدیداری نخستین اخراج میشویم، برای بازگشت باید عمیقاً دچار تغییر شده باشیم و مفهوم استعلا همین است. این تغییر به گونهی لجامگسیخته انجام نمیشود، باورها و عقاید پدید میآید. حضور در دیگری، یعنی زندگی در جهان ایدیولوژی، زندگی در پیکر مذهب و باورها. این مرحله خطرناکترین مرحله برای ظهور پدیدهی دروغ است. دروغ در این مرحله کسوت تقدس میپوشد و در هیأت فرا ارزش بیچون و چرا نمود مییابد. صلات میت استدلال در این مرحله خوانده میشود و ارتباط بین نشانهیی فقط از مجرای مطلق اندیشی و جزمگرایی نگریسته میشود. نظام های ایدیولوژیک، ادعا دارند که بشر را در چارچوب فکری خود نجات میدهند و این فرایند نجاتدهی هم اختیاری و داوطلبانه نیست، بلکه جبری و همهشمول است و میخواهد همه را بیدار کند، بیداری وقتی ناخودآگاهانه باشد مستلزم دروغ است، اما زمانی که مدعای ما بیداریاست، عطش این ادعا را فقط شاهدروغ و ابردروغ میتواند مرفوع بسازد. بنابر این بستر نظامهای ایدیولوژیک مکان و گرم نرم پرورش پدیدهی دروغ و انکار حقیقت است.
چهارمین نوع آن «حضور برای دیگری» است. همان باورها، تفکرات و ارزشهای مطلقاً ذهنی «حضور در دیگری» است که وارد رفتار و سلوک سوژه شده است. این نوع حضور که محصول نوع سوم است، صبغه کنشی و رفتاری مییابد و دروغ در رفتار انسان مجسم میشود. دروغ در این مرحله نیروی عظیمی برای نفوذ و سرایت به دیگران دارد. دروغ نامستور میشود و حجاب ذهن را میدرد و به گونهی عینی در رفتار انسان تمثیل میشود. جامعهی دروغین از اینجا شکل میگیرد.
اگر بخواهم در یک جمعبندی کلی و مختصر، اساس این بحث را بیان کنم، ناگزیرم بگویم که وضعیتهای مختلف حضور و بودن در جهان، مستلزم نوعی خاص دروغ است. از میان این وضعیتهای مختلف و بیشمار چهاروضعیتی را که نام گرفتیم این گونه قابل تفسیر است: هرکسی در حوزهی توسل به دروغ در یکی از این چهار وضعیت قرار دارد. دروغهای وضعیت دوم(بودن برای خود) برای تغییر و ایجاد تحول در رفتار شخصی و فردی بشر است. دروغی که در این سطح تولید و تکثیر میشود بیشتر مربوط به حوزهی آگاهیهای فردی میشود و در نتیجه افراد مغرور، مطلق اندیش، دانای کل که همیشه بر دیگران مشکوک است را به بار میآورد. چنین افرادی همیشه کلاه دانشمند بر سر دارد و ادای تسلط بر دانشهایی در میآورد که ندارد. دروغ در وضعیت سوم(بودن در دیگری) دروغ ایدیولوژیک است. ما به گونهی مجازی و دروغین در درون چیزی دیگری افکنده میشویم. این دروغ، دروغ مقدس است. در وضعیت چهارم، فرایند ویرانگری دروغ و نمود عملی آن در جامعه آغاز میشود. همه طوری مینمایند که در واقع چنان نیستند. مسوول این رفتار فرد نیست، بلکه ساختار عبور و مرور میان استعلا و جهان پدیداری همین گونه است. تزویر، ریا، تکبر، خرقهپوشی، فریب و … رمزگانهایی اند که چگونگی نفوذ کنشی و کاربردی دروغ را در سلوک و رفتار اجتماعی ما نشان میدهد.
Notice: Undefined offset: 0 in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336
Notice: Trying to get property 'term_id' of non-object in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336