یادداشت اداره: محمد رضا بهرامی سالهای زیادی سفیر ایران در افغانستان بود. او دو دوره در افغانستان به عنوان سفیر وظیفه اجرا کرد. رضا بهرامی در زمان حکومت طالبان سرکنسول ایران در جلالآباد بود. آقای بهرامی شناخت عمیق از سیاست ایران و کشورهای منطقه در مورد افغانستان دارد. در دوران سفارت او بود که ایران به طور رسمی و علنی نمایندهگان طالبان را به ایران دعوت کرد و با آنان به مذاکره پرداخت. آقای بهرامی در آن زمان گفت که تهران برای «کنترل اطلاعاتی» و به اجازۀ دولت افغانستان با آنان گفتگو کرده است. در حال حاضر آقای بهرامی منتقد توافقنامۀ امریکا و طالبان است و آن را بیشتر به سود طالبان میداند. از آنجایی که سفیران پیشین همیشه طرف مشورت کشورهای متبوع شان در زمینۀ پالیسیسازی هستند، صحبتهای آنان حتا در ظرفیت شخصی میتواند بازتاب دیدگاه کلی جامعۀ پالیسیساز کشورهای شان باشد. به همین منظور سایت رادیو نوروز گفتگویی با محمدرضا بهرامی سفیر پیشین ایران در افغانستان انجام داده است که در زیر آن را میخوانید.
نوروز: جناب سفیر بهرامی بسیاری از کشورهای منطقه خواستار خروج نیروهای خارجی از افغانستان بودند ولی برخی از این کشورها از جمله ایران از توافق امریکا و طالبان در دوحه ناراض اند و شما هم در یکی از مقالههای تان به شدت از آن انتقاد کرده اید، چرا؟
بهرامی: ببینید توافق دوحه یک توافق دوجانبه بود بین دو طرف و به سود یک جانب. اگر جمهوری اسلامی افغانستان و مجموع حاکمیت موجود افغانستان این مساله را بپذیرند، کار خود آنها خواهد بود و اولویت و حق هم مال مجموع حاکمیت افغانستان و مردم افغانستان است، اما به عنوان یک ناظر بیرونی و نظر شخصی استنباط و ارزیابی من این است که ملاحظات مجموعۀ حاکمیت و دولت افغانستان در توافقنامۀ دوحه لحاظ نشده است. توافقنامۀ دوحه برای اولینبار تولید مشروعیت قابل توجه برای طالبان کرد. ما مخالف این نیستم که طالبان در آیندۀ سیاسی افغانستان حضور پیدا بکنند، چون فکر میکنیم که طالبان را باید در چارچوب حاکمیت افغانستان به عنوان یک واقعیت پذیرفت و باید در این چارچوب حضور داشته باشند برای این که دستیابی به صلح مسیر شود، اما مسیری که برای رسیدن به این هدف انتخاب شد در قدم اول مشروعیتزایی غیر ضروری و به زیان دولت افغانستان برای طالبان بود، اگر توافقنامۀ دوحه را به دقت خوانده باشید، در آن هیچ جایی نیامده است که خشونت کاهش یابد، حتا آتشبس در توافقنامۀ دوحه به نحوی به مرحلۀ پس از توافق صلح، موکول شده است، البته در ضمایم توافقنامۀ دوحه درج شده است که گروه طالبان صرف حق حمله به مراکز ۳۴ ولایت افغانستان را ندارند، مفهومش این است که اگر طالبان غیر از مراکز ولایات به مناطق دیگر حمله کردند، اشکالی ندارد، حمله به مناطق غیر از مراکز ولایات منعی بر اساس توافق بین دو طرف امریکا و طالبان ندارد، به نظر من این یک نوع چراغ سبز برای حمله به ساحات زیر حاکمیت دولت افغانستان در مناطق غیر از مراکز ولایات است. منع نشدن طالبان از حمله به مناطق غیر از مراکز ولایات افغانستان در شرایطی که نیروی هوایی افغانستان هنوز قابلیتهای لازم برای پوشش و حمایت از عملیاتهای زمینی را نیافته است، به معنای برهم خوردن توازن قوا در روی زمین به سود طالبان است. این یک نقص عمده تولید کرده است، ما ظرف روزها و هفتههای اخیر شاهد افزایش خشونت و حملههای طالبان بودیم و حتا پس از ۲۹ فبروری که توافقنامۀ دوحه امضا شد، طالبان شروع به اعمال فشار به نیروهای امنیتی افغانستان کردند، نکتۀ مهم و خیلی تاسفبار دیگر این است که در توافقنامۀ دوحه از حکومت و مجموع حاکمیت فعلی افغانستان عبور شده است، وقتی در توافقنامۀ دوحه میآید که « حکومت اسلامی پسا توافق» معنایش این است که از واقعیت روی زمین یا از مجموع حاکمیت کنونی افغانستان عبور شده است، حاکمیت کنونی افغانستان را تمام کشورهای منطقه و جهان به رسمیت میشناسند، طالبان و امریکا در واقع از ساختاری عبور کرده اند که این ساختار در متن مذاکرات آنان قرار نداشته است و بدون در نظرداشت ملاحظات این ساختار توافق کرده اند که از آن عبور کنند. به همین دلایل است که من میگویم توافق دوحه یک قرارداد دوجانبه است و اگر مبنای مذاکرات درونافغانی قرار بگیرد، کار را پیچیده میکند، مذاکرات درونافغانی کار مثبتی است، بسیار خوب است که این مذاکرات آغاز شده است، اما توافقنامۀ دوحه که یک طرف این مذاکرات را نفی کرده است، اگر اساس قرار بگیرد معنایش این است که یک طرف به کلی نفی شده و خودش را صفر کرده است و این کار را بسیار پیچیده، دشوار و طولانی خواهد کرد.
نوروز: همان طوری که شما گفتید توافقنامۀ دوحه امتیازهای زیادی به طالبان داده است، گروه طالبان در این توافقنامه حتا از اصطلاح « امارت اسلامی افغانستان» هم عقبنشینی نکرده است، شما که از جریانهای گوناگون افغانستان شناخت دارید و در زمان طالبان سرکنسول ایران در جلالآباد بودید چه فکر میکنید که آیا طالبان در گفتگوهای صلح افغانستان در قطر از داعیۀ امارت اسلامی خواهند گذشت؟
بهرامی: خوب این سوالی است که طبیعتاً مجموعۀ رهبران طالبان باید به آن پاسخ بدهند. ما هم منتظر هستیم تا ببینیم که مدل مورد نظر و پیشنهادی طالبان چیست؟ یک طرف قضیه که جمهوری اسلامی افغانستان است، یک مدل پیشنهادی دارد، یک مانیفست دارد که عبارت از قانون اساسی افغانستان است، این قانون اساسی در اختیار همه است و قابل ارزیابی و قضاوت است، اما طرف دیگر که طالبان است، هنوز به صورت مشخص بیان نکرده است که ساختار مطلوبش چیست؟ از نظر من مذاکرات زمانی میتواند نقطۀ حرکتی داشته باشد که در مورد وضعیت نهایی یا هدف مطلوب یا « end state» دو طرف بتوانند توافق بکنند. نکتهیی را که شما سوال کردید وقتی میتواند مطرح شود که دو طرف ساختار مطلوب و مدل مورد نظر شان را روی میز بگذارند، راجع به آن صحبت بکنند روی آن توافق کنند و بعد از آن است که یک روند صلح میتواند اتفاق بیافتد، شما وقتی میتوانید گفتگوهای صلح را امیدوار کننده و رو به جلو بدانید که بفهمید دنبال چه هدفی میگردید، آن هدف باید برای هر دو طرف مشخص باشد. من نمیتوانم بگویم که طالبان از امارت عبور کرده اند یا نکرده اند، خودشان باید بگویند ولی وقتی مذاکرات به مرحلهیی برسد که دو طرف مدل مطلوب خودشان را روی میز بگذارند، آن وقت دانسته میشود که هدف نهایی آنان از این مذاکرات چیست و وضعیت مطلوب شان کدام است.
نوروز: برخی از کارشناسان خارجی و حتا شماری از سیاستمداران افغانستان به این باور اند که یکی از فورمولهای که احتمال دارد مورد توافق تمام جهتها قرار بگیرد و افغانستان را به تعبیر شما به آن هدف نهایی نزدیک کند، ایجاد یک ساختار سیاسی شبیه دولت ایران است به تعبیر دیگر ترکیبی از جمهوری و امارت که در آن یک رهبر دینی مدعی مشروعیت شرعی و یک رییسجمهور منبعث از رای شهروندان حضور داشته باشند. شما که از هردو کشور شناخت دارید و سالهای زیادی سفیر ایران در افغانستان بودید، ارزیابی تان از این مدل چیست آیا جواب خواهد داد؟
بهرامی: ببینید شما نمیتوانید یک نسخه و یک الگو را برای حالات و شرایط متفاوت و گوناگون تجویز و پیشنهاد بکنید. هر محیطی شرایط و اقتضاهای خاص خودش را دارد و کسی نمیتواند قضاوت کند که یک مدل میتواند برای تمام کشورها قابل تعمیم باشد یانه. من فکر میکنم که صحبت کردن در این مورد در قدم اول صلاحیتش مربوط خود مقامها، دولت افغانستان و مردم افغانستان است. نکتۀ مهم این است که هر محیطی اقتضاهای خودش را دارد که متناسب با آن اقتضاها و شرایط باید تصمیم گرفت، از ابتدا نباید با یک پیشفرض به سمت حل مساله حرکت کنیم، چون ممکن است به نتیجه نرسیم و کل روند را با مشکل مواجه کنیم، بگذاریم روند به صورت معمول پیش برود، گفتگوها در موردش صورت بگیرد و بعد مدل مطلوبی که مردم افغانستان و دولت افغانستان روی آن اجماع داشته باشد، هر مدلی که رویش اجماع وجود داشته باشند و آن مدل پایهداری داشته باشد و همه خودشان را در آن شریک ببینند، به نظرمن موثرترین مدل میتواند باشد.
نوروز: شما که در کابل ماموریت داشتید حتما با سفرای کشورهای دیگر دراین جا رایزنیهای داشتید و تهران هم رایزنیهای خودش را داشته است، چه فکر میکنید که کشورهای همسایۀ افغانستان مثل چین، روسیه، ایران، سه کشور آسیای میانه و پاکستان به احیای امارت اسلامی طالبان در افغانستان چه واکنشی خواهند داشت، آیا احیای آن را میپذیرند؟
بهرامی: میخواهم خیلی روشن بگویم که حق مردم افغانستان در انتخاب شان مشروع است. کشورهای منطقه باید این حق را به رسمیت بشناسند. ما باید این حق را به رسمیت بشناسیم. هر مدلی را که مردم افغانستان فکر میکنند مفید باشد و عامل توسعه و امنیت باشد و منجر به بهبود روابط با کشورهای منطقه و فرامنطقه شود، ما هم باید همان مدل را قبول کنیم و آن را مورد حمایت همهجانبه قراردهیم. ما باید همان مدلی را پشتیبانی کنیم که مردم افغانستان میپسندند. ما نباید با این پیشفرض حرکت کنیم که چه مدلی را میپسندیم و چه مدلی را نمیپسندیم. من میتوانم بگویم که تجربۀ من در طول سالهایی که در افغانستان سفیر بودم این است که مدل جمهوری اسلامی افغانستان که در طول این دو دهه در افغانستان مدل حاکمیتی بوده، مدلی بوده که دستآوردهای قابل توجهی را به بار آورده است. ما نمیخواهیم که مشکلات و ضعفها را نادیده بگیریم ولی وقتی شما به دستآوردهای دو دهۀ اخیر در افغانستان نگاهی داشته باشید، میتوانید به این نتیجه برسید که ساختار موجود توانسته است دستآورد های مفید مطلوبی را برای مردم افغانستان به بار بیاورد و امتحان خودش را موفقانه پس داده است، هم در مناسبات منطقهیی هم در مناسبات فرامنطقهیی و هم در زمینۀ دستآوردهای که در داخل افغانستان داشته، امتحان خودش را موفقانه سپری کرده است، به رغم برخی از ضعفها و کمبودهای که نمیخواهم آن را نادیده بگیرم. اما در انتهای روز مردم افغانستان این حق را دارند که هر مدلی را که میپسندند اختیار کنند و ما به عنوان کشورهای دوست افغانستان باید از آن حمایت کنیم.
نوروز: بحث دیگر این است که یکماه از گفتگوهای صلح افغانستان در قطر میگذرد اما تا هنوز روی طرزالعمل مذاکره، توافق نشده است و دلیل آن هم از نظر هیات جمهوری اسلامی افغانستان انعطاف ناپذیری طالبان است، یک عده در کابل به این باور اند که گفتگوهای صلح به دلیل انعطافناپذیری طالبان شکست میخورد و افغانستان به سال ۱۹۸۹ بر میگردد، در آن سال گرباچف رهبر وقت شوروی ارتش سرخ را از افغانستان بیرون کرد و جنگ ادامه یافت. باور بسیاریها این است که گفتگوها در قطر شکست میخورد امریکاییها خارج میشوند و جنگ بین دولت افغانستان و طالبان ادامه مییابد، شما چقدر برگشت افغانستان به سناریوی ۱۹۸۹ را محتمل میدانید؟
بهرامی: ببنیند یکی از ایرادهای که به توافقنامۀ دوحه وارد بود و است این است که در آن به روند سیاسییی که میتوانست افغانستان را از این مرحله موفقانه عبور بدهد، نشد. علت این که الان در دوحه روی طرزالعمل کار متوقف مانده، این است که توافقنامۀ امریکا و طالبان سطح توقعات یک طرف {طالبان} را به شدت بالا برده و روحیۀ پیروزی را در آن افزایش داده است. طبیعی است که در این شرایط دستیابی به یک توافق مورد قبول همه دشوار است. ببینید وقتی پس از هجده ماه مذاکره یک طرف حاضر نمیشود که حتا از واژۀ مدنظر خودش در مورد ساختار و مدل حکومت آینده کوتاه بیاید و در متن توافقنامه مدل مطلوب آنان ذکر میشود، طبیعی است که وقتی مذاکره بین دو طرف داخلی اتفاق میافتد، این عدم توازن خودش را نشان میدهد. حتا اعلام اخیری که صورت گرفت که نیروهای تا آخر سال جاری میلادی به صورت کامل از افغانستان خارج میشوند { توییت رییسجمهور ترمپ در مورد خروج سربازان باقیماندۀ امریکایی قبل از کریسمس} نمیخواهم وارد این بحث شوم که خروج نیروهای امریکایی تا قبل از کریسمس از نظر فنی و تخنیکی چقدر عملی است و چه اثراتی دارد، اما اثر واضحی که خواهد داشت این است که روحیۀ یک طرف را تقویت میکند و روحیه طرف دیگر را اگر تضعیف نکند در حالت ساکن نگه میدارد و نوعی بلاتکلیفی ایجاد میکند. همۀ اینها به لحاظ سیاسی و روانی نشاندهندۀ نوعی چالش در مسیر مذاکرات خواهد بود، البته ما امیدواریم که دو طرف بتوانند از این مرحله عبور بکنند و بتوانند در مورد طرزالعمل به توافق برسند و گفتگوها را ادامه بدهند،بازگشت به آواخر دهۀ هشتاد قرن گذشتۀ میلادی هم بدترین انتخاب است، همۀ کشورهای دارای نقش به ویژه کسانی که در منطقه هستند و امنیت برای شان مهم است، توسعه برای شان مهم است، تقویت نشدن نیروهای افراطی برای شان مهم است، مقابله با مافیای قاچاق مواد مخدر برای شان مهم است، بازگشت مهاجران برای شان مهم است باید تلاش بکنند که به گذشته بازگشتی صورت نگیرد، این بازگشت نکردن به گذشته به مفهوم این است که دو طرف مذاکرهکننده در دوحه، بپذیرند در مواردی که منافع ملی افغانستان ایجاب میکند،انعطاف داشته باشند و منافع مردم افغانستان را ملاک قرار دهند.
نوروز: همان طوری که فرمودید طالبان احساس پیروزی دارند و احتمال آن زیاد است که انعطاف نشان ندهند، اگر افغانستان به سال ۱۹۸۹ برگردد، قدرتهای منطقهیی مثل ایران، چین، روسیه و دیگران در نبود امریکا از دولت افغانستان حمایت استراتژیک خواهند کرد؟
بهرامی: ببینید ما باید تلاش جدی خود ما را بکنیم تا افغانستان به آن مقطع برنگردد، این باید اولویت اول باشد. بازگشت به آن مقطع به معنای دشوار شدن شرایط برای همه است. نکتۀ دیگر این است که همۀ کشورهایی که در منطقه هستند باید از مجموع حاکمیت افغانستان/دولت افغانستان حمایت کنند و براساس توافقاتی که اتفاق افتاده بین دولت افغانستان و کشورهای منطقه چه دوجانبه و چه چند جانبه وظایف و تکالیف خودشان را انجام دهند، بنابراین در صورت برگشت به سال ۱۹۸۹ آنچه که میتواند مهم باشد و اساس کار قرار بگیرد، نوع توافقاتی است که بین دولتها انجام شده است، ولی جهتگیری کلی کشورها باید این باشد که امکان توافق میان دو طرف مذاکرهکننده در دوحه را از هر طریقی است که فراهم بکنند.
نوروز: در یک جهت قرار گرفتن کل کشورهای منطقه اگر محال نباشد خیلی دشوار است، تاریخ نشان میدهد که اجماع همیشه اتفاق نیافتاده، در سالهای حاکمیت طالبان از ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۱ از نظر بسیاری از نظامیان بازنشستۀ پاکستانی دورۀ طلایی بود و این کشور از ناحیۀ مرزهای غربی و شمالیاش با مشکلی مواجه نبود ولی ایران آسیای میانه، روسیه و حتا چین در آن سالها با طالبان مشکل داشتند، ارزیابی تان چیست؟
بهرامی: از نظر من برای باید تلاش جدی صورت بگیرد که به آن مقطع بازگشت نکنیم و به این منظور باید یک تعهد بینالمللی برای نتیجهبخش بودن مذاکرات صلح افغانستان که در دوحه جریان دارد، ایجاد شود. برای این که این تعهد بینالمللی ایجاد شود، از نظر شخص من، مناسبترین روش این است که دبیر کل سازمان ملل متحد، یک نمایندۀ خاص برای مذاکرات صلح افغانستان با اختیارات لازم تعیین کند. این نمایندۀ ویژه هم باید میانجی بین دو طرف مذاکرهکننده باشد، هم پلی باشد میان کشورهای مختلف منطقه و نقش جمعکننده را بازی کند. از نظر من با ایجاد تعهد بینالمللی شما میتوانید به گذشته برنگردید، تعهد بینالمللی میتواند از آن سناریویی جلوگیری کند که به قول شما نیروهای خارجی هم افغانستان را ترک کرده باشند و توافقی هم برای پایان جنگ به دست نیامده باشد. کماکان تاکید میکنم بر این نکته که یک نمایندۀ ویژه از طرف سازمان ملل متحد که بتواند این روند را کمک کند، تعیین بشود که بتواند این روند را کمک بکند، از نظر من این امر میتواند در مقایسه با شرایط فعلی کمککننده باشد.
نوروز: در نشست افتتاحی گفتگوهای صلح افغانستان برخی از کشورهای منطقه حضور یافتند و برخی از کشورها حضور نیافتند، مثلا امارات متحدۀ عرب، عربستان سعودی، ایران و روسیه در آن نشست نماینده یا وزیر خارجۀ شان را نفرستاند، این امر نشاندهندۀ آن نیست که اختلافهای کشورهای منطقه چنان عمیق است که شاید یک دیپلومات ملل متحد هم کاری از دستش برنیاید؟
بهرامی: به هر حال شما نیاز به یک میکانیسم دارید، شما نیاز دارید یک میکانیسمی را تعریف بکنید که کمککننده باشد، تنها میکانیسمی که از نظر من کمککننده است میتواند سازمان ملل متحد باشد، همۀ کشورهای منطقه و کشورهای فرامنطقهیی دخیل عضو سازمان ملل متحد هستند و تعهدات خاص خود را دارند. فکر میکنم عدم حضور همۀ کشورهای که به نشست افتتاحی گفتگوهای صلح افغانستان به دوحه دعوت شده بودند، دلایل متفاوتی داشته، این دلایل هم لزوماً بحث افغانستان نبوده.
نوروز: سوال اصلی هم همین است که افغانستان همیشه قربانی رقابتهای بوده که به آن مرتبط نبوده مثلا افغانستان در دهۀ هشتاد قربانی جنگ سرد قدرتهای بزرگ بود، یک تحلیل دیگر حالا این است که جنگ سرد جدید بین چین و امریکا آغاز شده است و کشورهای مختلف منطقه هم متحد یکی از طرفهای این جنگ سرد جدید خواهند شد، مثلا ایران برای همسویی استراتژیک با چین در حال گفتگو است و عربستان و پاکستان که متحد امریکا هستند، شما نظریۀ جنگ سرد جدید و تاثیر آن بر مذاکرات صلح افغانستان و آیندۀ افغانستان را چطوری ارزیابی میکنید؟
بهرامی: ببینید از نظر من شرایط امروز با شرایط جنگ سرد قبل از فروپاشی اتحاد شوروی بسیار متفاوت است. امروز روند تحولات جهانی هم با دوران جنگ سرد قبل از فروپاشی اتحاد شوروی قابل مقایسه نیست. از نظر ما نظام بینالملل در دوران گذار قرار دارد و هنوز تثبیت نشده است که نظام آیندۀ بینالمللی چه ساختاری خواهد داشت، تکقطبی خواهد بود، دو قطبی خواهد بود، یا چند قطبی، از نظر من بحث یک جنگ سرد جدید و اثرگذاری آن روی افغانستان کمی زود است و قراین و شواهد جدی نمیتوانیم پیدا کنیم که نشان دهد افغانستان تبدیل شود به یکی از موضوعات یا میدانهای به اصطلاح جنگ سرد جدید. آنچه که در مورد افغانستان یک هدف مشترک و جمعی محسوب میشود این است که به گذشته برنگردد به این مفهوم که گروههای افراطی و تندرو نتوانند از محیط افغانستان برای صدمه زدن به کشورهای دیگر استفاده کنند، این هدف تمام کشورها و حتا کشورهایی که با هم دیگر رقیب هستند، میباشد بنابراین از نظر من کمی زود است که قضاوت بکنیم جنگ سرد جدیدی در راه است و این میتواند رقابتهای جدیدی را حول موضوع افغانستان ایجاد بکند.
نوروز:سپاس گزار جناب سفیر بهرامی