برطرفی شماری از دیپلوماتهای سفارت افغانستان دردهلی نو دست کم در فضای مجازی خبرساز بود. با خبرهایی از این دست که هرازگاه درشبکههای مجازی و نه فراتر از آن مطرح میشود، هر بار این پرسش به میان میآید که در دستگاه دیپلوماسی کشور چی میگذرد و سیاسی بودن نماینده گیهای کشور در بیرون به چه معناست، چه کسی در گماشتن نمایندههای سیاسی در سطح سفیر و کنسول و یا پایینتر از آن در سطح دیپلوماتها و کارمندان محلی صاحب صلاحیت است؟ معیارهای لازم برای گمارش یک دیپلومات به چه پیمانهای درنظر گرفته میشود و کیها به نمایندهگی از افغانستان و جامعه متنوع و متکثر آن در بیرون و با چه آماده گیهایی نمایندهگی میکنند؟
دراین شکی نیست که توقع از دستگاه دیپلوماسی هرکشور وابسته به میزان تواناییها، اقتدار و انتظام داخلی آن است و در مورد کشوری مانند افغانستان به دلیل جنگ، فقر، ضعف دولتداری و تحمیل سلایق فردی چنان که بایسته است، نمیتوان از این دستگاه به عنوان بازوی اساسی اقتدار و منافع ملی توقع داشت. اما با گذشت دو دهه از تلاش و هزینه سازی درجهت دولت سازی و توجه تاریخی جهان به افغانستان اکنون باید درصد بالایی از ظرفیت دراین بخش ایجاد شده باشد. البته و ابسته به میزان تمرکز محور اصلی قدرت نحوه چینش و گزینش و چگونگی کارکرد امور خارجی نیز تغییر یافته است. در دوره ریاست جمهوری حامد کرزی نوع برخورد ارگ با وزارت خارجه به گونهای بود و در دو دوره فعلی ریاست جمهوری محمداشرف غنی به گونهای دیگر با این بخش از دولت برخورد صورت گرفته است.
درآن دوره بنیاد اصلی وزارت خارجه براساس مصلحتها گذاشته شده و چه بسا بسیاری از رهبر زادهگان و بزرگ زادهها و واسطهداران راهی این وزارت شدند. دراین دوره نوعی سلیقه سیاسی مخصوص دراین عزل و نصبهای وزارت به هنجار تبدیل شد.
تعیین یک سفیر به عنوان بالا ترین سطح ماموریت سیاسی یک دیپلومات مانند ادارت داخلی به معنای تامالاختیار بودن او در رفتار سلیقهای درآن بخش میتواند تلقی شود. بدان معنا که این مامور قرار گرفته در بلندترین رده دیپلوماسی، مورد اعتماد مقامها بوده و پس درجهت تامین سیاستهای مشترک تیمی میتواند، افراد « مخل» را از سر راه دور سازد. یک معنای سیاسی بودن در این باب این است که اساسا و در ماهیت دیپلوماتها به منظور پیش برد امور سیاسی مملکت گماشته میشوند و معنا دیگر آن است که تیمی برای هم گروهها و هم تباران خود امتیازات ویژه قایل میشود.
اما به سفارتها و کار در دستگاه دیپلوماسی در افغانستان همواره به عنوان یک امتیاز ویژه نگریسته شده است، نه اینکه معیارهای لازم شایستگی یک فرد برای تامین منافع افغانستان و بیرون شده از عهده این ماموریت خارجی اصل باشد و باز روی این اصل توجه و تمرکزی برای و ارسی و ارزیابی براین اساس صورت گرفته باشد. اگر وارسی و ارزیابی هم صورت گرفته برای حذف گروهی و شماری و جاگزینی گروهی و شماری دیگر بوده است.
بحث اساسی در گمارش افراد در چهار چوب وزارت خارجه شیوههای استخدام و امتحان رقابتی دراین و زرات است و تقریبا اعتمادی برای حضور دراین امتحان و جود ندارد.برای مامورین درحال اجرای و ظیفه، ختم وظیفه شده، پناهنده شده و احیانا برگشته به ماموریت داخل کشور نیز آمار و ارزیابی واضحی وجود ندارد. سفیران و دیپلوماتهای برجستهای که ختم وظیفه میگردند و قرار است به خدمت در داخل وزارت خارجه برگردند، باید برآیند تجربیات و دانش شان از کشور میزبان، راههای و شیوههای تامین و تعامل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با آن کشور را مکتوب کنند.
این کتابت به تنها برای ماموریتهای بعدی کشور راه گشاست که عمومی ساختن آن برای شناخت و ارزیابی منافع افغانستان و دنبال کردن آن از طروق و مجاری مختلف میتواند، اثر گذار باشد.اما وضعیت نشان میدهد که کمتر در سطح سفیر و پایینتر از آن چهرههای دراین مدت برگزیده شده اند تا بتوانند چنین کارکردی داشته باشند و سپس کارکرد خود را مکتوب کنند تا دیگران هم از زمینههای تعامل و تبادل در زمینههای مختلف با یک کشور دیگر با خبر شوند.
بخش دیگر به قول حکومتیها لایحه وظایف برای ایجاد یک سفارت چیست ،چی به رسد به کارکرد یک فرد به عنوان دیپلومات در قالب آن نمایندهگی سیاسی.در بیست سال گذشته که جهان به صورت حضوری به کابل تشریف آورده بود، دستاورد دستگاه دیپلوماسی ما از این توجه ویژه چه بوده است؟ دربسیاری از کشورهای مهم جهان نقش سفارت ما برای تفهمیم وضعیت افغانستان به خارجیهای تصمیم گیرنده چی بوده است؟
برای حکومت افغانستان تنها در زمینه صلح و جدی گرفتن موضع جمهوریت چه فعالیتهای دیپلوماتیک موثری صورت گرفته است؟ یا فرض را براین بگذاریم که در بسیاری از کشورها افغانستان نمایندهگی سیاسی ندارد، چه خللی در روابط ایجاد میگردد؟ یا چه لیستی از افرادی وجود دارد که با ختم وظیفه در یک نمایندهگی سیاسی و یا قبل از آن به پناهندهگی روی آوردهاند، چرا تضمینهایی برای گمارش افرادی وجود نداشته است که به این امر مبادرت نورزند و از وزارت خارجه تنها برای پناهندهگی استفاده نکنند.
دربسیاری از کشورهای مهاجر پذیر فساد، بدرفتاری و سوء مدیریت مراجعان و شهروندان افغانستان به این نماینده گیهای سیاسی را به ستوه آورده است. فرض بگیریم، دیپلومات و یا دیپلوماتهایی در یک نمایندهگی برطرف میگردند، آیا این برطرفی صرف براساس شایسته نبودن آن فرد و یا افراد است و یا سلیقهای چنین امری را اعمال میکند و به اصطلاح پس از آن هم پرسان نیست.
همه این پرسش به یک پاسخ منتج میشود و آن اعمال سلیقه غیر معیاری، سیاسی، قومی و بیرون از چهارچوب اصول و قانون دراین وزارت در بیست سال گذشته است. با این همه دراین بخش مهم دولت که هزینههای بالایی نیز به اصطلاح از پول بیت المال صرف آن میگردد و به علاوه هزینههای مالی و مادی، تواناییها و عنوان یک کشور هزینه میگردد، مطابق وضعیت ادارات داخلی برخورد صورت گیرد و بهبودی به معنای واقعی آن و درچهارچوب قوانین و اصول و صلاحیتهای وزارت خارجه اعمال نگردد، و ضع به همین منوال ادامه پیدا خواهد کرد و چه بسا بدتر از آن چه هست خواهد شد، مخصوصا که در شرایط جنگی سعی در ماموریت بیرون داشتن برای زور آوران یکی از مسایل مهم است، دستگاه دیپلوماسی هیچ منفعتی را برای این کشور تامین نخواهد کرد مگر این که دستی از غیب برون آید و کاری بکند.