شعر و موسیقی در کنار هم، چون قالب تن و قالب روح است. و تلفیق شعر و موسیقی، چون درهم آمیختن روح و جسم است. همانقدر مهم و همانقدر حیاتی. از اینرو برای هنرمندان همواره مهم بوده که برای روح مناسب قالب مناسبی انتخاب کنند. و در میان هنرمندان افغانستان احمد ظاهر از جمله آوازخوانهایی بود که در بخش گزینش شعر و تصنیف و ترانه، همواره توجه و جدیت خاصی نشان میداد. فرقی نمیکرد آن شعر از یک شاعر بزرگ نام دارد بود و یا از ناشناختهترین شاعر عصر خودش.
بخشی از اشعار آهنگهای احمدظاهر را ترانهها و تصنیفهایی تشکیل میدهند که توسط ترانهسراها و تصنیفسازان معاصر کشور ساخته یا سروده شده است و گاهی خودش برای آهنگهایش تصنیف ساخته است.
بانو کریمه ویدا طهوری یکی از ترانهسراهای معاصر در کشور است که احمدظاهر سه تصنیف او را آهنگ ساخته و اجرا کرده است: «اولین عشقم تو بودی»، «ای یار خوب من» و «آخرین شام آشنایی ما».
هرچند پیش از این، خانم ویدا برای خانم پرستو نیز تصنیفی ساخته بود که آن آهنگ، هنوز هم یکی از پرطرفدارترین آهنگهای خانم پرستو است و آن تصنیف «او یک شب بارانی آمد به خانهی من» است. تصنیفی که به باور خانم ویدا ترانهی داستانی است.
اما در مورد همکاریاش با احمدظاهر؛ بانو ویدا در مورد آشناییاش با احمدظاهر و چه گونهگی شکل گرفتن آهنگ «شام آخر» چنین مینویسد: «هنگامیکه در رادیو گویندگی را آغاز کرده بودم با احمدظاهر آشنا شدم، و این آشنایی که با احترام و ارادت همراه بود، تا زمان مرگ نابهنگام او ادامه یافت. احمد ظاهر انسان مهربان، خوشصحبت، مجلسآرا و شوخطبع بود. خوب به یاد دارم، در یکی از روزها که اخبار رادیو را به دست داشتم و بهسوی استودیوی نشر میرفتم با احمد ظاهر که از استودیوی ۵۲ بیرون میآمد برخوردم. او یکی دو پله پایینتر از من قرار داشت و از سویی من کفشهای پاشنهبلند به پا داشتم و قدبلند هم بودم. احمد ظاهر با دیدن من سلامی کرد و با خندهای که خاص خودش بود به طرف چند دوستی که او را همراهی میکردند رو کرد و گفت، برای دیدن روی کریمهجان راه زینه کار است. این شوخیاش مرا هم خنداند، آنچنانکه هنگام خواندن خبرها به مشکل جلو خندهام را میگرفتم. و اگر به شگردها و رهنماییهای شادروان مهدی ظفر متوسل نمیشدم باید به سؤالات اداره سانسور بعد از نشر جواب میدادم.»
او در مورد گزینش شعرش توسط احمد ظاهر میگوید: «ذوق خاصی در انتخاب شعر داشت و خودش اکثریت آهنگهایش را میساخت. وقتی شعر آخرین شام آشنایی ما را دید از آن خیلی خوشش آمد. چنین بود که من شعر را نزد آقای طهوری برای بررسی کردن – که یکی از صلاحیتهای کاریشان بود – بردم، ایشان بسیاری ابیات این شعر را به ذوق خودشان اصلاح نه، که عوض کردند. شعر به شکل عوضشدهاش ثبت و پخش شد. چون در آنوقتها این رسم معمول نبود – و تا هنوز هم معمول نیست – که از شاعر نام ببرند، بسیاری نمیدانستند که سراینده اصلی این ترانه کیست. تا اینکه در مصاحبه و نشستی در برنامهی دیدگاه در تلویزیون آریانا افغانستان با که خانم زهره – انصاری – عثمانی چند سال قبل داشتم، در ارتباط با پرسشی، تذکر دادم که آخرین شام آشنایی ما از ساختههای من است.»
بانو ویدا احمدظاهر را انسان قدرشناس و متواضعی میداند و یکی دیگر از خاطراتش را قصه میکند: «بگذارید یکی از قدرشناسیهای احمدظاهر را قصه کنم؛ در یکی از محافل عروسی از خویشاوندان ما که خوانندهاش احمدظاهر بود وقتیکه من وارد سالون شدم احمدظاهر آهنگی را میخواند همینکه مرا دید آن آهنگ را رها کرده درحالیکه به طرف من اشاره میکرد خواند ای یار خوب من، همه متوجه شدند و کف زدند.»
فضای خوب کابل و آسمانی که چتر صمیمی و مهربانی را برای همهگان یکسان نگه داشته بود ناگهان با کودتای سیاه ثور تیره و تاریک شد و همان نخستین جرقههای آن آرامش مردم کابل را گرفت. یکی از قربانیهای این دوره احمدظاهر بود که در یک حادثهی مرموز جانش را گرفتند و کابل را برای همیشه بی احمدظاهر ساختند.
از بانو ویدا پرسیدم که خبر مرگ احمدظاهر را در کجا شنید و چه واکنشی نشان داد او گفت: «هنوز در کابل بودم و خیلی زودتر، پیش از اینکه از رادیو و تلویزیون پخش شود شنیدم. چون خودم در تلویزیون کارگردان بودم زود خبر شدم. و خوب بود که آن شب نوبت من برای خواندن اخبار تلویزیون نبود و خانم شفیقه جان حبیبی خبر را خواندند.»
او در ادامه میگوید: «من و فریده جان انوری یک سال بعد از مرگش اولین برنامهی خاص را به مناسبت سالگرد وفاتش ساختیم و از برنامه مشعلداران که خود متصدی و کارگردان آن بودم به صدای فریده جان انوری پخش کردیم. بخش مصاحبه با فخریه جان خانم احمد ظاهر را نیز من انجام داده بودم.»
بانو کریمه ویدا طهوری با آقای ناصر طهوری از شاعران و ترانهسرایان معروف ازدواج کرد اما این ازدواج پس از شش سال ازهمپاشیده. او مدت زیادی است در ایالات متحدهی امریکا زندهگی میکند. از او مجموعههای شعری چون: نگاه آیینه، غزل غزلها، جنازهها بی تابوتند، اضطراب فصلها و آیههای منسوخ تاکنون به چاپ رسیده است.