گونه‌شناسی نخستین داستان فارسی افغانستان

پیشینۀ تاریخی ادبیات داستانی؛ به­ گونۀ مدرن در افغانستان به­ حدود صد سال قبل بر می­‌گردد. برخی، ظهور ادبیات داستانی مدرن را هم‌­پای داستان­‌های شوم و اقبال، شاهزاده عزیز، دلبر و اژدها و شاهزاده و دلربا سیدجمال الدین افغانی می­‌دانند. مجموعۀ­ این داستان­‌ها به نام قصه­‌های استاد به­ کوشش ابوالفضل قاسمی در سال 1353 از سوی انتشارات توس نشر شده است. اکثر نویسنده‌گان ما جهاد اکبر(1298) نوشتۀ مولوی محمدحسین پنجابی را نخستین اثر داستانی به ­شیوۀ مدرن قلمداد کرده­اند. برخی دیگر، ترجمه‌­های محمودطرزی از آثار ژول ورن و گزاویه دو مونته پن، نویسنده­‌های فرانسه‌یی دهۀ دوم سدۀ بیستم را آغازگر ترویج و تمایل به ­نوشتن داستان­ به ­شیوه­‌های غربی و مدرن می‌­دانند.

جهاد اکبر، اثری است از مولوی محمدحسین پنجابی. پنجابی، معلم تاریخ و جفرافیا در مکتب حبیبیه و از مشروطه­‌خواهان اول بود که سال­‌ها پشت میله‌­های زندان به ­سر برد و پس از استقلال افغانستان آزاد شد. او مدیر مسؤول مجلۀ معرف معارف و مدتی نیز در زمان حکومت مستعجل حبیب‌­الله کلکانی مدیر مسؤول نشریۀ حبیب­‌الاسلام بود. پنجابی، نخستین اثر داستانی در افغانستان را از شمارۀ سوم سال اول 1298 مجلۀ معرف معارف تا 1301 در چندین شماره، بدون ذکر نام نویسنده منتشر کرد. بنا به قول محمدحسین محمدی، ذکر نشدن نام نویسندۀ داستان باعث شد که تا سال 1364 کسی نداند که نویسندۀ داستان جهاد اکبر کیست، زیرا اسمی از نویسنده در آن مجله ذکر نشده بود. در همین سال عبدالحی حبیبی در کتاب جنبش مشروطیت در افغانستان نوشت که نویسندۀ جهاد اکبر، مولوی محمد حسین پنجابی، مدیر مجلۀ معرف معارف است.

هرچند قسمت­‌هایی از این اثر در دسترس نیست و احتمالاً از بین رفته است، اما با توجه به ­قسمت­‌های موجود خطوط اصلی رخدادهای داستان را دلیری‌­های شخصی به ­نام محمد اکرم تشکیل می­‌دهد و کلیت داستان در مورد شرح قیام و پایمردی مردم در برابر استعمار انگلیس است.

محمدحسین محمدی، این اثر داستانی را «داستان­واره» نامیده و لطیف ناظمی آن را «داستان بلند» خوانده است. حالا سوال این است که در تحلیل گونه­‌شناسی، این اثر داستانی در حوزۀ کدام یک از ژانرهای ادبیات داستانی(رمان، داستان کوتاه، داستان بلند، نوولت، قصه و …) قرار می­‌گیرد و این اختلاط ژانر و فضای کدر گونه‌­شناسی از کجا ناشی می‌­شود، جهاد اکبر رمان است یا داستان؟

در نوشتۀ دیگری به­ گونۀ مفصل و مستند مهم‌ترین تفاوت­ها و شاخص‌های گونه‌­شناختی ژانرهای ادبیات داستانی را توضیح خواهیم داد، اما این­‌جا با توجه به ­قسمت‌­های باقی‌­ماندۀ جهاد اکبر، به­ چند دلیل زیر می‌­توان این اثر را نخستین رمان مدرن فارسی در افغانستان خواند:

میزان کمّی: دم‌­دست­‌ترین و معمول­‌ترین قضاوت در بحث طبقه‌­بندی متن‌­های روایی به­ داستان کوتاه، داستان بلند و رمان، چه در منابع و گفت‌وگوهای ما و چه در منابع غربی، تعداد حروف و کوتاهی و بلندی متن اثر روایی است. این اثر داستانی از شمارۀ سوم سال اول نشریۀ معرف معارف تا سال 1301 منتشر شده است. این نشریه که ماه یک­بار منتشر می­‌شد، هرماه، چهار قسمت این اثر را منتشر می‌­کرده است (هرچند در برخی شماره­‌ها نشر نشده است) و گاه یکی از قسمت­‌های آن از نظر کمی و تعداد واژه‌گان در حد یک داستان کوتاه است. با این وصف، جهاد اکبر از منظر کمی و بلندی فراتر از داستان و در حد یک رمان می‌­باشد.

بسط و تفصیل: رمان، در مقایسه با داستان کوتاه از بسط و تفصیل بیشتری برخوردار است. این بسط و تفصیل می­‌تواند در گسترۀ زمانی و مکانی و نیز در کثرت رخدادها نمود یابد. شخصیت اصلی این داستان(اکرم) با موانع زیادی مواجه می‌­شود، در حالی که نظریه­‌پردازان داستان کوتاه به ­این باورند که گره‌­افگنی در داستان کوتاه برای ساخت­مندی یک پیرنگ واحد، باید واحد باشد و چندین گره باعث شکل­‌گیری چند پیرنگ­‌واره می­‌گردد و این از گسترۀ یک داستان کوتاه خارج است. در این اثر اکرم باری در رهایی مارگرت و بار دیگر در دستگیری فرنگی و بار دیگر در رهایی وزیر با موانع زیادی مواجه می‌­شود. راوی، علاوه بر اکرم، پشت و پهلوی چندین شخصیت دیگر را نیز در این رمان می­‌کاود. پردل، سردار ترکمان، رینیان یا ریحان، اسلم، مارگرت و روایت مفصلی در مورد ملای شاه دو شمشیره و کاویدن ساحت پنهان شخصیتی او، گلجان و…شخصیت­‌هایی هستند که گزارش­‌های گاه مفصل از زنده‌گی آن­‌ها در این داستان وجود دارد. بنابراین یکی از نکته­‌هایی که بر اساس آن می‌­توان تمایز میان رمان و داستان کوتاه قایل شد، به قول مقدادی، بسط و تفصیل آن است که به ­کارگیری مجموعه‌­یی گسترده‌­تر از شخصیت­‌ها و ارایۀ ساختار پیچیده‌­تر را ممکن می‌سازد.

گسترۀ زمانی-مکانی: گسترۀ زمان و مکان در این اثر به­ صورت قطعی از حوزۀ زمانی-مکانی یک داستان فراتر رفته است و چنین گستره‌­یی را فقط می­‌توان در رمان مشاهده کرد. داستان کوتاه با توجه به ­کوتاه­‌بودن آن نمی‌­تواند تا این میزان واجد میدان وسیع زمانی و مکانی باشد.    مکان­‌های مختلف، از کابل گرفته تا آن سوی آمو و بخارا، غزنی، اندر، لوگر، کوهستان، استالف و … فقط در این اثر نام گرفته نشده، بلکه رخدادهای اتفاق‌­افتاده در این مکان‌­ها، گاه باتفصیل و گاه به ­گونۀ فشرده توصیف و روایت شده است.

کثرت پیرنگ: در داستان کوتاه، به­ دلیل محدودیت زمانی و کمی نمی‌توان چندین پیرنگ در روایت شکل داد، اما رمان برعکس داستان کوتاه چندین پیرنگ‌‌واره و خطوط روایی دارد. در جهاد اکبر خواننده با یک پیرنگ واحد مواجه نیست، بل‌که چندین پیرنگ­‌واره و خطوط روایی در آن وجود دارد. خط روایی اکرم، اسلم و مارگرت که در آن اسلم کشته می­‌شود و مارگرت با اکرم ازدواج می­‌کند، خط روایی رهایی وزیر از بند، خط روایی پردل و شناسایی دختر و باقی ماجرایش در میان سپاه ترکان و … پیرنگ‌­واره‌­ها و خطوط مختلف روایی هستند که در این اثر شکل گرفته است. چنین وسعتی در اثر روایی از منظر گونه­‌شناختی ژانر مربوط به ­حوزۀ ژانر رمان می‌گردد. شاید یکی از دلایل عمده‌یی که به ­سبب آن این اثر را داستان‌واره می‌نامند و آن را نمونۀخصیصه‌نمای رمان مدرن نمیدانند، هماهنگی سطح داستان و گفتمان باشد. در این رمان بازی­‌های چندانی با زمان صورت نگرفته و این مسأله را باید به ­حساب نخستینه‌­بودن اثر گذاشت. ما حتی در دهه‌­های هشتاد و نود هم رمان‌­هایی داریم که خط روایت و نظام زمان در سطح داستان و گفتمان در آن­‌ها تفاوت چندانی ندارد. کثرت پیرنگ، یکی از مهم­‌ترین عامل­‌هایی­‌ست که بر اساس آن می­‌توان جهاد اکبر را رمان خواند.

هاثورن، داستان­‌های منثور بلند را به ­رمان و رمانس تقسیم می­‌کند، رمان، اثر واقع­‌گرایانه است که در آن شخصیت‌­های مختلف با مقاصد گوناگون و از طبقات مختلف، بخشی از زنده‌گی معمول و روزمره را نشان می‌­دهند و رمانس ریشه در داستان‌­های پهلوانی قرون وسطا و رمان­‌های گوتیک قرن هژده دارد. رمانس اغلب شخصیت­‌های مافوق طبیعی را برای پر کردن دو جبهۀ داستان یکی خوب و دیگری بد به­ خدمت می‌­گیرد، قهرمان آن اغلب شخصی تنهاست و داستان آن بر پایۀ ماجراجویی است. به­ این بریدۀ کوتاه از این اثر توجه کنید:

«در این حین نان­‌فروش بینی پچیقی نان­‌های گرم را که بوی سیاه­دانه از آن­‌ها می­‌خیزد، پیش افغان تقدیم نموده و می­‌گوید: خانه! خوری دودی، تود ده، سور نه ده…. یک تکه از نان شکستانده می­‌گوید بس. هزاره نان باقیمانده را به­ دستش داده پیسه می‌­طلبد، افغان بر این بی­‌برکتی و فروختن رزق حیران به ­طرف پارسی­وان می‌نگرد. طوافی سبد انگورها را ته کرده پهلوی افغان نشست… خیال به دلش خطور کرد که این قسم انگورهای خوب خوب مانده این آدم چرا دهن­‌دوخته نشسته است؟ مگر کور است؟ برای آزمایش دو کلک خود را سوی چشم‌­هایش دراز می­‌کند و طواف پس می­‌افتد. افغان می­‌گوید: که روند نه‌یی ولی نخوری؟».

چنان‌که در این بریدۀ کوتاه مشاهده می­‌کنید، فرهنگ و نوع باورهای طبقات مختلف را با تفصیل لازم ارایه می‌دارد و بریده‌­یی از زنده‌گی واقعی اشخاص در آن روزگار را محاکات می­‌کند، این روش بیشتر در رمان رایج است. در داستان جهاد اکبر هرچند دو جبهۀ سیاه و سفید، کفر و اسلام در همۀ قسمت‌­ها مشهود است، اما حضور شخصیت­‌های مختلف با مقاصد گوناگون و از طبقات مختلف، خلق فضاهای داستانی و برساخته، مشخصۀ محاکاتی­‌بودن داستان به ­خصوص در قسمت‌­هایی که نویسنده می­‌خواهد به ­بازتاب فرهنگ قومیت‌­های مختلف بپردازد، داستان ملای مسجد شاه دوشمشیره و سایر رخدادهای دیگر وجهۀ رمان­‌بودن این اثر را برجسته می­‌سازد. دیالوگ‌­های طبقات خاص در این اثر اعجاب‌­برانگیز است. به این بریده از گفتار یک چرسی با ملای مسجد شاه دوشمشیره توجه کنید:

« از تو کرده خو لات، خدابیامرزدش خوب مرد بود که روزی نمی­‌گذشت، آدمش، سیدکلب امام آغا، چند روپیه کله­‌دار مثل ید بیضا واری می­‌آورد.»

یا آن­‌جا که در ادامۀ همین قسمت دیالوگ‌­های ملای مسجد با چرسی‌­ها روایت می­‌شود باز خواننده زبان خاص شخصیت­‌ها و طرز گفتار آن­‌ها را به ­راحتی تشخیص می‌­دهد. یعنی در این اثر نویسنده از تیپ عبور کرده و به شخصیت­­‌سازی رسیده است؛ در عین حالی که شخصیت‌­ها واجد فردیت (Individuality) اند.