برخی نویسندهگان، جنون دستهبندی(classification) دارند. یعنی علاقمند تقسیمات و اسمگذاریهای عجیب و غریب اند، مثلاً در حوزۀ نشانهشناسی، پییرس(Charles Pierce)؛ نشانهشناس معروف امریکایی با دستهبندی بیش از حد، علم نشانهشناسی را به یک دانش دستنیافتنی تبدیل کرده است. من هرچند معتقد به این تقسیمات ریز و کوچک نیستم، اما در عین حال اختلاط ژانر را هم نمیپذیرم.
حوزۀ ادبیات داستانی نیز از این تقسیمات ذوقی و مبتنی بر مقیاس کمی و فزیکی به دور نمانده است. گاهی ژانرهای ادبیات داستانی را از کوتاهترین شکل تا بلندترین آن به داستانهای مینیمال(Minimal Story)، فلش فیکشن(Flash Fiction)، داستان کوتاه (short story)، داستان کوتاه نوولت(Novelette)، نوولا(داستان بلند Novella)، رمان کوتاه(short Roman) و رمان (Roman) تقسیم کرده اند. این تقسیمات بسیار ذوقی و غیر علمی به نظر میرسد، زیرا نمیتوان میان برخی از این ژانرها تفاوت علمی و منطقی قایل شد. چگونه تفاوت میان داستان بلند و رمان کوتاه را مشخص کنیم؟ تفاوتهای نوولت و نوولا چیست؟ برای این تقسیمات ذوقی، متر و مقیاس کمی و فزیکی در نظر گرفته اند. از نظر من ژانرهای ادبیات داستانی مدرن را گذشته از قصه و حکایت و سفرنامه و … از نظر این که میان آنها علاوه بر تفاوت کمی، تفاوتهای عمدۀ کیفی، تکنیکی و ساختاری وجود دارد، میتوان به داستان مینیمال، داستان کوتاه و رمان تقسیم کرد، زیرا با دلایل محکم کمی و کیفی میتوان تفاوتهای واضح میان هر کدام آنها را برشمرد.
خصیصۀ مشترک همۀ گونههای ادبیات داستانی(رمان، داستان کوتاه، نولا(داستان بلند)، نوولت، داستان کوتاه کوتاه یا فلش فیکشن، قصه، حکایت و …)، روایتمندی است، یعنی در سادهترین تحلیل همۀ این ژانرها، دارای تسلسل زمان و رخداد هستند. جهانی که به وسیلۀ آنها خلق میشود، جهان غیر واقعی و برساخته است، یعنی خواننده را وارد جهان برساختۀ داستانی میکند. همۀ این گونهها از خصیصۀ متن بودهگی برخوردار اند و دارای پیرنگ، موضوع، شخصیت، بافت و زمینه و … هستند اما میان گونههای مختلف ژانرهای ادبیات داستانی، تفاوتهایی وجود دارد. این تفاوتها بیشتر از دو جهت قابل ردیابی و تشخیص است: از نظر کمی و از نظر کیفی. بیشتر تفاوتهایی که میان ژانرهای مختلف ادبیات منثور داستانی قایل شده اند، کمی اند و فقط بر اساس طول متن و تعداد واژهگان آن را سنجیده اند، طوری که دانشمندان غربی و از جمله ویلیام هارمون و هولمن هیج در کتاب مشهور خود A Handbook to Literature گفته اند؛ داستان کوتاه 1500 واژه تا 30000 واژه و داستان بلند در میان داستان کوتاه و رمان حاوی 35000 واژه تا 50000 واژه و رمان از 55000 واژه بیشتر و حاوی حدود 200 صفحه است، اما در مورد تعداد حروف و میزان کمی متن اثر داستانی در ژانرهای مختلف میان دانشمندان غربی نیز اتفاق نظر وجود ندارد. از نظر ویلیام فلیند ترال و ادیسن هیب بارد، داستان کوتاه، میان 50 تا 1500 کلمه، نوولت یا داستان بلند، کوتاه تر از رمان و بلند تر از داستان کوتاه است(هندبوک، 360) که تعداد کلمات آن میان 15000 تا 50000 است(هندبوک 479) و از نظر فورستر هر متن داستانی که بیشتر از 50000 کلمه دارد، رمان است(Forster,1927: 6).
موریسی تید، داستاننویس، رماننویس، نظریهپرداز حوزۀ ادبیات داستانی و استاد برحال دانشگاه لیندین وود امریکا، این تفاوت فاحش میان تعداد واژهگان متنهای داستانی را منطقی نه شمرده و با توجه به دیدگاه گاردنر معتقد است که تعداد واژهگان داستان بلند بین 30000 تا 50000 و بیشتر از 50000 را رمان است و با این متر و مقیاس از تعدادی از آثار داستانی معاصر امریکا گونهشناسی ژانری انجام میدهد.
اما مسالۀ مهم این است که معیار کمی به هیچرو نمیتواند به عنوان یک شاخص علمی و واحد منطقی برای تشخیص ژانرهای ادبیات منثور داستانی به شمار آید. بیشتر متخصصین حوزۀ ادبیات داستانی در ایران نیز تفاوت میان رمان و داستان کوتاه را فقط در کوتاهی و بلندی آنها دانسته اند. «عمدهترین تمایزشان(رمان و داستان کوتاه) بلند بودن اولی و کوتاه بودن دومی است (اشرقی، 1383: 35). اما حقیقت این است که میان ژانرهای مختلف ادبیات داستانی منثور برخی تفاتهای کیفی نیز وجود دارد. درک و دقت به این تفاوتهای کیفی باعث میشود از اختلاط ژانر جلوگیری شود و در گونهشناسی ژانری آثار داستانی درست عمل کنیم. موریسی تید، فقط به معیار کمی اکتفا نمیکند و تعریفی که از داستان کوتاه ارایه میکند به درستی تفاوت آن را با داستان بلند و رمان مینماید. او میگوید: داستان کوتاه، متن روایییی است که دارای خط داستانی متمرکز، پیرنگ واحد، گسترۀ غیر متوسع برای جولان کاراکترها، زمان و مکان محدود و از منظر ادبی بیشتر تصویری و سمبولیک است. این تعریف یکی از شاخصهای مهم برای بازشناسی داستان کوتاه از رمان و داستان بلند است و چه بسا که کاملا در برابر شاخصههای اصلی رمان مصطلح قرار میگیرد. رمان، متن روایییی است که میتواند دارای چندین خط روایی باشد و علاوه بر پیرنگ اصلی حاوی چندین پیرنگواره باشد و گسترۀ وسیعی برای جولان کاراکترها دارد و زمان و مکان تقریبا نامحدود دارد و از منظر ادبی ریالیستی است. رمان مصطلح و معاصر غرب که از نظر ایان وات با آثار دیفو، ریچاردسن و فیلدینگ آغاز میشود، یک خصیصۀ اساسی دارد که آن ریالیستی بودن آن است. حتا گاهی ریالیسم و رمان را مترادف هم قرار میدهند. این وجهۀ ریالیستی رمان با ویژهگی تصویری بودن و سمبولیک بودن داستان کوتاه در تعارض قرار دارد و یکی از مهمترین تفاوتها میان داستان کوتاه و رمان میتواند باشد. رمان به دلیل این که ساخت گسترده را از منظر زمانی و مکانی احتوا میکند، مجال بیشتر برای گسترۀ وضعیتی شخصیتها دارد. شخصیتهای داستان در رمان با موانع زیادی مواجه میشوند و راوی پشت و پهلوی چندین شخصیت را میکاود ، در حالی که چنین توسعی را در نوولا و داستان کوتاه نمیتوان شاهد بود. دکتر حسین پاینده، برخی تفاوتهای کیفی میان داستان کوتاه و رمان را برشمرده است. نکتۀ تمایز رمان از داستان کوتاه نیز بسط و تفصیل آن است که به کارگیری مجموعۀ گستردهتر از شخصیتها و ارایۀ ساختار پیچیدهتر را ممکن میسازد. به همان ترتیب که محیط وقوع رمان، وسیعتر و بررسی دقیق افراد آن نیز آسان تر است.(مقدادی، 1393: 230) این تعریف مورسی تید از داستان کوتاه و بحثی که در مورد رمان گردید، به خوبی تفاوت میان رمانس و این دو ژانر (داستان کوتاه و رمان) را نیز مشخص میکند. هاثورن داستانهای منثور بلند را به رمان و رمانس تقسیم میکند. رمان، اثر واقعگرایانه است که در آن شخصیتهای مختلف با مقاصد گوناگون و از طبقات مختلف، بخشی از زندهگی معمول و روزمره را نشان میدهند و رمانس، ریشه در داستانهای پهلوانی قرون وسطا و رمانهای گوتیک قرن هجده دارد. رمانس اغلب شخصیتهای مافوق طبیعی را برای پر کردن دو جبهۀ داستان، یکی خوب و دیگری بد به خدمت میگیرد. قهرمان آن اغلب شخصی تنهاست و داستان آن بر پایۀ ماجراجویی است.
از نظر دکتر پاینده، تفاوتهای عمدۀ کیفی میان داستان کوتاه و رمان را میتوان از دو جهت بررسی کرد: 1- خاستگاهها و تکنیکهای مختلف داستان کوتاه و رمان 2- نحوۀ آغاز روایت در داستان کوتاه و رمان.
او توضیح میدهد که برخلاف باور اشتباهی که میان اکثر کارشناسان این حوزه وجود دارد و فکر میکنند که هر رماننویسی باید کارش را از نوشتن داستان کوتاه آغاز کند، خاستگاه تاریخی این دو ژانر از هم دیگر متفاوت اند. اگر به قول برخی اولین رمان غربی را دنکیشوت، اثر سروانتس بدانیم که در سالهای نخست قرن هفدهم میلادی نوشته شده است، رمان از نظر تاریخی، چند قرن پیشنۀ بیشتر نسبت به داستان کوتاه دارد. و اگر نخستین رمان مدرن را آثار دیفو، ریچاردسن و فیلدینگ بدانیم، یک قرن پیشینۀ بیشتر از داستان کوتاه دارد، بنابراین رمان به هیچ روی بسط و تفصیل داستان کوتاه نیست. نوع صناعتمندی و هنجار زبانی، بلاغی و تکنیکی موجود در این دو ژانر از همدیگر متفاوت اند. بر یکی(داستان کوتاه) نظام فکری، زبانی و بلاغی سمبولیسم حاکم است و بر دیگری ریالیسم. داستان کوتاه به دلیل فقدان گسترۀ وسیع، باید از زبان بلاغی، سمبولیک و ادبی بهره گیرد تا اکثر مفاهیم مورد نظر را به گونۀ ضمنی و دلالت پنهان ارایه نماید، یعنی برای برطرف کردن نقیصۀ ایجاز باید زبان را کسوت بلاغی بپوشاند با استفاده از زبان استعاری خلاها و شکافهای معنایی را پر کند. پاینده در ادامه میگوید که قول مشهوری است که داستان نویس برجسته، کترین منسفیلد چند بار کوشید تا رمان بنویسد، اما هیچ یک از تلاشهای او قرین موفقیت نشد. همچنین در بسیاری از کتابهای مربوط به ادبیات داستانی از نویسندۀ برجستۀ امریکایی ویلیام فاکنر نقل قول شده که نوشتن داستان کوتاه، به مراتب طاقتفرساتر از نوشتن رمان است. این مثال هم نشان میدهد که تفاوت میان ژانرهای ادبیات داستانی، فقط کمّی نیست، بلکه بسیار مسایل کیفی نیز وجود دارد که عامل بازشناسی ژانرهای ادبیات داستانی از همدیگر میگردد.
یکی از مشهورترین تفاوتهای کیفی بین رمان و داستان کوتاه از نظر دکتر پاینده، نحوۀ آغاز شدن روایت در این دو ژانر است. داستان کوتاه، از میانۀ روایت در سطح داستان آغاز میشود، یعنی از وسط پیرنگ، با نوعی ابهام آغاز میشود، در حالی که بیشتر رمانها با مقدمهیی که به معرفی شخصیتها، مکان و زمان داستان میپردازد آغاز میشوند. «اکثر داستانهای کوتاه مدرن به گونهای آغاز میشوند که گویی خواننده ناگهان وارد اتاقی شده است. در این اتاق، شخصهایی که همهگی برای خواننده غریبه اند، مشغول گفت وگو یا در حال انجام کاری هستند. گاهی هم (به ویژه در داستان های مدرن و پسامدرن) خواننده نه با چند شخصیت، بلکه با یک شخصیت منفرد و منزوی روبه رو میشود که با هیچکس صحبت نمیکند، بلکه خاطراتی معمولاً حسرتبار یا دردناک از گذشته را ناخواسته در ذهنش مرور میکند. خواننده هنوز از مفاد گفتههای این شخصیتها، یا از چند و چون رویدادهایی که به ذهن شخصیت منزوی متبادر شده است، خبر ندارد و لذا آغاز این داستانها مشحون از ابهام است.»
اما رمان این گونه آغاز نمیشود. آغاز رمان، زمینهیی است که در آن زمان، مکان، شخصیتهای اصلی داستان و توضیح رابطه میان شخصیتها معرفی میشود و در واقع به قول دکتر پاینده برای بسط و گسترش بعدی رویدادها زمینهچینی میشود. «آغاز رمان معمولاً حسی از روزمرگی در خواننده برمی انگیزد، گویی روال معمول امور یا جریان یکنواخت و تکراری زندگی در دنیای تخیلی رمان برای خواننده بازگفته میشود. این خود تمهیدی موثر برای بروز کشمکش در بخشهای بعدی رمان است».
دکتر پاینده، به طور کلی تفاوتهای نحوۀ شروع روایت در رمان و داستان کوتاه را این گونه جمعبندی میکند: الف) گستره مکانی رویدادها در رمان معمولاً بسیار متنوع و غیرکرانمند است، در حالی که مکان در داستان کوتاه معمولاً به یک یا دو محل خاص محدود میشود.
ب) گسترۀ زمانی در رمان برهههای مختلفی از زندهگی شخصیتها را در طول زمان دربر میگیرد، حال آن که زمان رویدادهای داستان کوتاه غالباً به یک برهۀ بحران زده محدود میشود؛
پ) رمان معمولاً از نقطه صفری آغاز میشود که رویدادهای بعدی برحسب آن برای خواننده معنادار و قابل فهم میشوند، در حالی که داستان کوتاه «از میانه رویدادها» آغاز میشود و خواننده خود باید وقایع پیرنگ را در ترتیبی متفاوت با آنچه راوی روایت کرده است، کنار هم قرار دهد و معنادار سازد.
Notice: Undefined offset: 0 in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336
Notice: Trying to get property 'term_id' of non-object in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336