منبع: گاردین
برگردان: نوروز
نینا بوراوی، نویسنده فرانسهیی، از نویسندهگانی قدردانی میکند که داستانهایشان را بدون هیچگونه دستکاری نقل کردهاند. این نویسندهگان از کارل اُوِ کناسگارد تا مارگاریت دوراس را در بر میگیرند.
شرح حالنویسی خیالگون، نوع بیان واقعیت است که نویسنده در آن پشت شخصیتی که خلق کرده پنهان نمیشود، بلکه شخصیت داستان، خود اوست. کنجکاویهای روحی و فلسفی شخصیت داستان، سوالهای خود نویسنده است؛ ” شخصیت اصلی” یا ” اول شخص مفرد” روایت،” نویسنده است و طبق تجربه خود طرحی نو بر جهان میاندازد.
وی حقیقت را بدون تغییر یا تحریف واقعیت چنان بیان میکند که گویی گزارش پلیسی را تهیه میکند. قدرت شرح حالنویسی خیالگون، از فراگیری آن میخیزد. هنگامی که نویسنده داستان خود را نقل میکند، جهان گستردهای را شرح میدهد که همگانمان را در بر میگیرد.
شرح حالنویسی خیالگون، داستان انسان است با ساختار و پیچیدگی مشابه. این نوع داستان از ایده نمیخیزد تا به ابداع بینجامد و قصه ساختگی را نقل کند و آن را در قالب قواعد شکل حکایتی معینی بریزد. این گونه داستان بیشتر راهی است در تجربه شخصی مشابه نویسنده و دیگران: ” در آن حال که از خود میگویم، از تو نقل میکنم.” شرح حالنویسی خیالگون ممکن است تمام آنچه که نویسنده میگوید نباشد، اما واقعیتی است که وی با آن زندگی و تجربهاش کرده است.
در اواخر دهه 1990، کریستین انگات، نویسنده فرانسوی از من خواست تا برای مجموعه شرح حالنویسیهای خیالگونش، زندگینامه شخصیای با عنوانی کلی بنویسم. من هم تازه آغاز به درمان خود و تحلیل ایدههایی کرده بودم که روی کاغذ ریخته بودم.
حقیقتی مرا برانگیخته بود تا مشتاقانه در مورد خاستگاه، هویت، تابعیت دوگانه و تمایلات جنسی خود بنویسم. احساس کردم بهتر است به قلب حقیقت خود بزنم؛ همچنین آنچه را لمس کردم که به نظر، حقیقت کل میرسد. پس از آن سه داستان شخصی تخیلی نوشتم که کودکی، نوجوانی و بزرگسالی مرا گرد هم میآوردند.
در سال 2008 به نوشتن رمان سنتیتری رجوع کردم که شخصیتهای و داستانهایی را میساخت که بخشی از تجربه شخصی من نبودند. نوشتم که شاید 10 سال بعد تمام انسانها به دنبال پاسخ ایام حاضر باشند. از یک سو، حداقل در غرب حقوق همجنسگرایان به طور گستردهتری به رسمیت شناخته شده بود و از آن دفاع میکردند، اما در همان زمان شاهد افزایش حملات شفاهی نسبت به اقلیتها و همچنین موج گسترده حملات شدید به همجنسگرایی بودیم.
میتوانم ادعا کنم که: زن هستم، از نژادی آمیخته و همجنسگرا هستم. با افزایش هر چه بیشتر حق همجنسگرایان، احساس کردم که نقل داستان والدینم دارای اهمیت است: مادرم، زنی فرانسوی که با مردی الجزایری ازدواج کرد، بعد از سال 1962، هنگامی که تما فرانسویان در حال ترک الجزایر بودند وارد این کشور شد؛ زندگی ما در این کشور مملو از زیبایی، شعر و گاهی اوقات خطر و همچنین پیبردن به تمایلات جنسیم بود. پا نهادن خارج از هنجارها و بودنِ خویشتن، شجاعت میخواهد. دوست داشتم یک بار برای همیشه تمایلات جنسی فردی را بیان کنم؛ هویتی که داستان خود را دارد، ریشه در هیچ جایی ندارد و چیزی نیست که فرد انتخابش کند.
من نسبت به نویسندگان شرح حال خیالگون و کتابهایی که تألیف میکنند، احساس مهر و سپاس دارم. نقل واقعیت خویشتن، گونهای معین از شجاعت را میطلبد و به آن به عنوان کنشی سیاسی نیز مینگرم: در تعریف شخصیت خود، به بازگویی افراد دیگر و جهانی که در آن زندگی میکنیم نیز میپردازیم.
1. “ به دوستی که جانم را نجات نداد.“ نویسنده: اروه گیبر مترجم: لیندا کاوِردِیل
گایبرت، پدر شرح حالنویسی خیالگون و استاد ایجاد تعامل تمام عیار بین واقعیت و زیبایی است. او در این کتاب داستان بیماری ایدز خود در اواخر دهه 1980 را نقل میکند. وی به ما میگوید زندگی با ویروس چگونه تبدیل به ماجراجویی اگزیستانسیال یا وجودی میشود، چگونه بر نسل بعد از فرد بیمار اثر میگذارد، چگونه دوستان و داشتههایش را از وی میستاند و نوشتن برای او چگونه سدّی در برابر مرگ و ویرانی بود. این داستان، روایتی از دورهای – نقطه عطفی – است که در آن ایدز روابط وی با خواستهها و تمایلات جنسی را برای همیشه تغییر داد.
2. ” مریخ.” نویسنده: فریتز زُرن مترجمان: رابرت و ریتا کیمبر
زُرن میتواند برادر گیبر باشد. شخصیتی نسبتا مرموز که تنها همین یک رمان را نوشت. وی صریح و بیپرده و در مورد تربیت سرکوبگر مینویسد و تزویر بورژوای زوریخ را نکوهش میکند. او از شرایط بالینی و یخسان سرطان خود نقل میکند که در آن با کمال تعجب به گونهای از رستگاری دست یافت. این کتاب، اثری در باب محبسی خانوادگی و خشونت درون آن است. به راستی که شاهکار است.
3. ” عملیبودن.” نویسنده: مارگریت دوراس مترجم: باربارا بِری
این کتاب اثری بسیار مهم برای کسانی است که دوست دارند این نویسنده بزرگ را درک کنند دوراس در اثر ” عملیبودن” کودکی خود در شبه جزیره هند و چین، رابطهاش با الکل، تجربهاش از جنگ جهانی دوم، مذهب خود، عشق و تنهاییای نقل میکند که آثاری در آن خلوت نوشته است. وی در مورد مکانی مینویسد که برای او اهیمت دارد – خانهاش بیرون پاریست، آپارتمانش در خیابان رُو سِینت – بِنویت مینویسد. به نظر خود وی، این کتاب، داستانی خودمانی و مهم است.
4. ” مرگی در خانواده” نویسنده: کارل اُوه کناسگور ترجمه: دان بارتِلت
کناسگور، نویسنده نروژی ساختمانی استوار بر شرح حالنویسی خیالگون بنا نهاد. وی که در شرح جزئیات چیرهدست است، نه تنها در مورد خود زندگی آنچنانکه باید زندگی کرد، بلکه در باب ریشههای زندگی نیز مینویسد: کودکی، جوانی و مرگ پدر ستمپیشهاش. این اثر کناسگور که به نظر برخی احساساتی است، زندگینامه شخصی بینهایت برانگیزاننده و بیغل و غش است.
5. ” هوس خام” نویسنده: آنی ارناکس مترجم: تانیا لزلی
اثری کوتاه است که داستان عشق شدید زنی را نقل میکند. نثر ساده و بیآلایش ارناکس، جنون عشق و غلیان شهوت را فاش میکند: انتظار، در آغوش گرفتن و رها شدن را مانند همیشه با مهارت به پایان میرساند. وی هرگز خسته نوشتن در مورد هوس و عشق گمشدهاش، بدن زنانه و رابطه حیرانکنندهاش با مردان نشد.
6. ” زنا”[1] نویسنده: کریستین آنگوت مترجم: تِس لویس
آنگوت با شجاعتی در خور تحسین از این نقل میکند که پدر زانیاش چگونه موازنه خانواده را بر هم زد و رابطه آن با عشق، با جهان ( اینجا منظور رابطه کشمکشی با یک زن است) و با افراد دیگر را از هم گسیخت. رمانی که در نوع خود بیهمتا است و مایهی تسلای تمام کودکان ستمدیده است.
7. ” سمّی” نویسنده: فرانسواز ساگان مترجم: فرنسیس فرنِی
ساگان در سال 1957 به علت تصادف چند ماهی را در بیمارستان سپری کرد تا زخمهایش بهبود یابند. او در این مدت مجلهای را اداره کرد که در آن درد، نوشتن و مورفین را در آن بازتاباند. این مجله که قبلا چاپ نشده بود، نوری بر این اثر ساگان تابانید؛ ساگانی که تقریبا در اوج شهرت مرده و خود را در حلقهای از اعتیاد به مواد مخدر یافته بود.
8. ” سفید” نویسنده: بِرِت استون اِلیس
این رمان، داستان نسلی ( در دهه 1980) و کلید تمام کارهای الیس است و از درون الیس برمیخیزد: خاستگاه کمتر از صفر، کامیابی روانشناسی آمریکایی، مروری بر زمان ما. شاید الیس پایان رمان را پیشبینی و تمایل خود به نقل آن همانگونه که مینگردش را آشکار میکند.
9. “M.D.” نویسنده: ین اندریا
رمان عاشقانه خوانندهای جوان ( ین اندریا استینر) و تحسین آتشینمزاج وی نسبت به زنی که میگوید نامش مارگریت دوراس است. چنین است داستان آن دو؛ در پاریس و تروویل رخ میدهد، در قالب واژگان و سکوت نقل میشود. پنجرهای رو به دنیای دوراس: جهانی مملو از کتاب، فیلم، آلات موسیقی – و الکل. ین اندریا شریک همجنسباز جوان دوراس، نخستین خواننده و آغازین عشق بینظیر وی بود.
10. ” رضایت” نویسنده: ونیسا اسپرینگورا مترجم: ناتاشا لهرر
زندگینامه شخصی زنی که در 14 سالگی توسط مردی 50 ساله – گابریل مانتزنف نویسنده – مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته است. این کتاب، داستان تصرف دختری جوان که به تازگی دوران کودکیاش به پایان رسیده توسط مردی بزرگسال را نقل میکند. این داستان شگفتآور نمیتوانست بدون جنبش #MeToo ( من هم هستم) و قدرتی که این جنبش به زنان داد تا از حق خودشان دفاع کنند، به عرصه ظهور برسد و مشهور شود.
[1] . واژه انگلیسی Incest به معنی زنای با محارم و غالبا زنای با اعضای خانواده میباشد که مترجم به کلمه زنا بسنده کرده است.
Notice: Undefined offset: 0 in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336
Notice: Trying to get property 'term_id' of non-object in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336