«رواداری» و «احترام» تقریبا در تمام مباحث مربوط به «آزادی بیان» و «جنگهای فرهنگی» مطرح میشوند. اما این دو مفهوم از هم متمایزند، گرچه اغلب حواسمان نیست که طی سالهای اخیر معنیِ آنها بسیار عوض شده است. ایدهٔ رواداری، تاریخی طولانی و معانیِ متغیرِ فراوانی دارد. اما از مباحث آزادی مذهبی در قرن 17م گرفته تا بحثهای اخیر درباب مسئلهٔ مهاجرت انبوه، یکی از ارکانِ رواداری عبارتست از تمایل به پذیرشِ ایدهها یا شیوههایی که برای دیگران مهمند اما ممکن است ما با آنها مخالف باشیم. این شامل حقِ پیروی از مذهب یا باورهای متضاد با بقیهٔ اجتماع هم میشود.
امروز اما خیلیها میگویند که رواداری بهمعنای تحملِ دیدگاههای اهانتآمیز به ادیان نیست بلکه درواقع محدودکردن دیدگاههای نامقبول است طوری که افراد را از اهانت به مذاهب محافظت کند. این رویکرد را میتوان همه جا دید: در ادعاهای مربوط به اینکه شارلی اِبدو نباید کارتونهای اهانتآمیز برای مسلمانان را منتشر میکرد، تا تعلیق یک ژورنالیست برجستهٔ هندی به نامِ سلیل تریپاتی از سوی توئیتر به دلیل نقض «سیاست سوءرفتار» پس از انتشار شعری که ملیگرایی هندی را به چالش میکشد. ولی درواقع رواداری مجوز بیانِ چیزهاییست که حتی شاید اهانتکننده باشد، اما تفسیرکردنِ آن بهنفع کسانی که ممکن است به عقایدشان اهانت شود، یعنی وارونهکردنِ معنای آن.
مفهوم «احترام» حتی از معنای رواداری هم چندبعدیتر و بغرنجتر است. در اصل با نوعی مفهوم دفاعکردن درآمیخته است: چیزی که مطبوع بزرگترها و قویترهاست، و حسی که امروزه هم بهقوت خود باقیست. احترام همچنین نشانهای از شایستگی در خود دارد؛ یعنی مثلا به شخص یا عملی احترام میگذارم چون برایش ارزش قائل میشوم.
اما نوعی احترام هم وجود دارد که در جوامع مدرن و تساویگرا اهمیت فراوانی یافته است: احترام برای انسانهای دیگر، و اینکه در جامعهٔ اخلاقی هر فردی جایگاهی برابر دارد. «احترام» و «رواداری» اینجا مفاهیمی مکمل هستند: اولی برای تحمل عقاید اما نه لزوما احترام به آنها، و دومی برای احتسابِ فرد بهعنوان موجودی برابر، صرفنظر از مذهب و فرهنگ و نژاد و جنسیت، اما نه لزوما بهخاطر عقاید و اعمالش.
اما همانند رواداری، احترام هم دچار تغییر معنا شده است. حالا بسیاری طالب آن هستند که ما نهفقط باید خودِ فرد، که باید عقایدش را هم محترم بشماریم. بیکو پاریک نظریهپرداز سیاسی میگوید، «چون فرهنگ درون انسانها جاسازی شده است، احترامِ برابر به اشخاص… مستلزم احترام به فرهنگ و سبک زندگی آنها هم میشود». این تلفیقِ افراد و فرهنگها و باورها، حرکتی خطرناک است. این همان کاریست که برخی نژادپرستان میکنند و مثلا، انتقاد از اسلام و خصومت با مسلمانان را در هم میآمیزند. وقتی بین افراد و عقایدشان تمایز قائل میشویم، درعینحال که حق آنها را برای داشتنِ فرصت برابر حفظ میکنیم، میتوانیم با عقایدشان مخالفت کنیم تا بتوانیم تغییرشان دهیم.
رواداری مجوز بیانِ چیزهاییست که حتی شاید اهانتکننده باشد، اما تفسیرکردنِ آن بهنفع کسانی که ممکن است به عقایدشان اهانت شود، یعنی وارونهکردنِ معنای آن.
زانوزدنِ اعتراضی برای بسیاری از ورزشکاران خیلی مهم است اما هدفی مقدس نیست که نتوان آن را به چالش کشید. برای همین وقتی بعضی تماشاگرانِ حاضر در استادیوم، ورزشکارانِ زانوزننده را هو میکنند ما هم باید روادار باشیم. آدم میتواند چیزی را تحمل کند اما با آن مخالف هم باشد. اما تظاهر به اینکه این هوچیگریها هیچ ربطی به نژادپرستیِ عدهای از تماشاگران ندارد و صرفا نوعی ضدیت با مارکسیسم است، ناشی از نادیدهگرفتنِ واقعیت است.
باید زنان و مردانِ تراجنسی را بهعنوان انسان محترم بشماریم، هویتی را که برای خودشان تعیین میکنند بهرسمیت بشناسیم، خصومتی را که متوجهِ آنهاست درک کنیم، و از حقِ آنها برای فرصت برابر دفاع کنیم. مشابها باید بپذیریم که بسیاری از فمینیستها هویتِ ویژهای از زنانگی در ذهن دارند، و شنیدنِ ادلهٔ آنها مهم است، و نباید آنها را صرفا با برچسب «تراجنسهراسی» نادیده گرفت؛ در این صورت محلی برای مناقشه نیست. تحملِ اختلاف، بهمعنای تحمل نفرت نیست.
رواداری و احترام در معانی قدیمی خود، برای خلقِ جوامعی بازتر و تساویگراتر حیاتی بودند، و برای پیشبرد حقوق اقلیتهایی که اغلب انسانیتشان انکار میشد ــ خواه سیاهان یا زنان یا تراجنسها ــ نقشی کلیدی داشتهاند و هنوز هم اینگونه است. نباید چنین اصولی را به این راحتیها دور بندازیم.