مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد

رهنورد زریاب نام کمی در ادبیات نیم سدهء گذشته چه که در تاریخ اجتماعی این دوران نبود و به گفتۀ خداوندگار بلخ:« مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد!» استاد زریاب به تازگی درگذشته است واین درگذشتن او ، یاس بیشتری برای اهل ادبیات به ویژه درفضای امروزین سیاسی واجتماعی به همراه دارد. شخصیتی مانند استاد زریاب در شکستن انجماد یاس ونومیدی درفضای ادبی این دوره زمانی اثر گذار بودند. در روزگار رکود ادبیات، کم‌کاری و بی بهایی این کالا در بازار امروزین،  چنین خبرهایی جامعۀ ادبی را متلاطم‌تر وکم رونق‌تر می کند. تعریف و تبین وضعیت امروز ادبیات و اهل ادبیات جز با کلمات و واژه‌گان و به  وسیلۀ خود صاحبان هنر کلمه ممکن نیست. اما استیصال و انفعال و فرومانده گی اهل ادبیات در متن روزگار موجود وضعیت غیر قابل انکاری است که همه بدان وقوف داریم. درچنین وضعیتی نبود چنین بزرگی یاس آوراست، و به تشدید فضای یاسآلود کمک می‌کند.

فقدان یک نویسندۀ بزرگ و دارای کارنامۀ مشخص و موثر وکم‌نظیر به ویژه در ادبیات داستانی و درکل حوزۀ ادبیات و فرهنگ ضایعۀ کمی نیست. سال‌ها زندگی رنج‌آوری را  برای تعمق در کلمه‌ها ومتون فارسی تحمل کرد و ماحصل این سال‌های سخت، اثرات ماندگاری بود که در گسترۀ زبان امروزین فارسی داشت. کاربرد جایگزین‌های تازه در زبان رسانه‌ها مدیون این اثرگذاری است.  با این همه دشوار بتوان به صورت فشرده از کارنامۀ ادبی مشخص او حرف زد. به ویژه در عرصۀ داستان و رمان که نامی بی همتا اگر نشود گفت، کم همتاست. نیاز  سنجش و دانش کارهای او دراین خصوص، اساسی ترین موضوع در ادبیات داستانی امروز است. ادبیات داستانی که اگر چه تاریخی برای خود دارد وآثار ماندگاری که به ویژه بتوان برای امروز ونسل های امروزین پیشنهاد کرد،کمتر می‌توان درطی طریق این سلسله یافت.

 هنوز همه درگیر این خبرتلخ و تکان‌دهنده هستیم. استاد زریاب نه تنها در عرصۀ ادبیات داستانی که در دیگر عرصه‌ها نیز به گفته‌ی استاد واصف باختری یل گردن‌فراز این پهنه وگستره بود. پیرخردمند، تکیه‌گاه نسل‌های بعدتر و نشانی و«منبع» مراجعۀ بسیاری از اهل ادبیات بود. دراین دورۀ زمانی زیسته از موثرترین نام‌هایی است که ادبیات داستانی را به معنای مدرن آن درک کرد و آثار ماندگاری برجای گذاشت. ورود وصلاحیت او در عرصه وزمینۀ ادبیات کلاسیک فارسی و تلاقی زمانی این نسل از نویسنده‌گان افغانستان با ادبیات داستانی مدرن و از جمله ادبیات داستانی ایران وشیوۀ زندگی شخصی استاد، مجموعۀ جانمایه‌های عمیق کارها وکلمه‌های او شد.

 او به معنای واقعی کلمه در شعر ومتون کلاسیک فارسی مستغرق بود. انگار بی کلمه‌های دور، بی بیهقی، بی سعدی، بی مولوی نمی توانست باشد و به همین سیاق با کلمه‌های نزدیک ، با زبان محاوره ، با گفتههای مردم کوچه هم‌زمان سروکار داشت واز تلاقی  این دو زبان دور و نزدیک، به درخشش نثر وگفتار زبان فارسی امروزین می‌رسید .  همچنان که با ادبیات کلاسیک دچار بود، تا آخرین سال‌های زندگی طبع نوجوی جوانانۀ او درعرصۀ ادبیات ، داستان‌ها و رمان‌ها و نمونه‌های امروزین نسل‌های تازۀ ادبیات شیوه‌ها،ساختارها و فرم‌های به روزتر را دنبال می‌کرد.

شاید هم‌زمان با از دست دادن او در این غم‌انگیزی وسوگ نتوان به شرح دقیق کارنامۀ ادبی ونقش وجایگاه بایستۀ او درگسترۀ ادبیات پرداخت. این نقش ویژه که ازجهات متنوعی قابل بررسی وتشریح است، نیازمند زمان بیشتری است تا سوای اثرات غم انگیز نبود استاد، درجهت بیان کارنامۀ او به حیث یک نیاز اساسی در زمینۀ فرهنگ وادبیات اندیشید.

 اما در فرصت های پیش رو باید به این اندیشه در شویم که میراث ادبی استاد زریاب برای ادبیات چه بود؟ وچی گونه می‌توان به شرح غیر احساسی کارنامه ونقش استاد به حیث نویسنده وپژوهش‌گر حوزۀ فرهنگ پرداخت و چگونه و با چه شیوه‌هایی می‌توان به تثبیت وتقدیرجایگاه او در عرصۀ ادبیات برابر با شان ومنزلت او همت گماشت. امری که یا در ناتوانی قدم‌های اهل ادبیات، یا کم علاقه‌گی نهادهای دولتی وغیر دولتی مرتبط می‌تواند به فراموشی سپرده شود و یا با جدیت کافی دنبال نشود. میزان محبوبیت رهنورد زریاب در میان نسل‌های مختلف ادبیات افغانستان و بیرون از آن درحوزۀ زبان فارسی یکی از پشتوانه‌هایی است که می‌تواند در این جهت موثر باشد. چند نسلی که در این نیم‌سده با رویکردهای متنوعی به ادبیات پرداخته اند در آثار و وجود استاد زریاب، نقطۀ مشترک داشتند واین در کار یک نویسنده که محل اشتراک و تلاقی و باور چند نسل باشد دست‌آورد بی مانندی است. اگر نام او را بر سر در مکتب و خیابانی بخوانیم ، اگر بنیادی به تحقیق و پژوهش کارنامۀ او بپردازد و اگر روی‌کرد منتقدانه و پویایی در پرداخت به میراث ادبی او داشته باشیم، می‌توان به ارج‌گذاری او به او رسید واین میزان از اعتبار وشناخت او را به نسل‌های دیگر  انتقال داد. با این همه، او آن پیرخردمند وعیار کابلی با گویش و منش ویژۀ این شهر متاع گران بهایی بود که حاصل یک تاریخ اجتماعی از دست رفته بود، جایگاه او برای همیشه خالی وجبران ناپذیر است،بزرگ‌مردی صادق، زلال،‌آگاه و مهربان که روح اش شاد و یاد ش گرامی باد.