تجارت تلخ روسپی‌گری

روسپی‌گری پدیده‌ای است که از کهن‌ترین ادوار حیات بشر در جوامع انسانی وجود داشته و در متون مختلف در میان بابلیان، هندیان، رومیان، یونانیان و ایران باستان به آن اشاره شده است. بنابر این آنچه این پدیده را از جامعه‌ای به جامعه‌ی دیگر متفاوت می‌کند، نوع و شکل آن و نحوه‌ی برخورد جوامع مختلف با این پدیده است.

روسپی در اصل مخفف روسپید است که به عنوان طعنه و تمسخر به زنانی گفته می‌شد که خود فروشی می‌کردند، واژه‌های فاحشه، بدکاره و خودفروش نیز استفاده می‌شود. روسپی‌گری در لغت‌نامه‌ی فارسی ریشه‌ی پهلوی داشته و به معنای معامله‌ی جنسی در بدل دریافت پول می‌باشد. مطالعه‌ی سیر تاریخی تن‌فروشی، نشان دهنده‌ی آن است که این پدیده، از کهن‌ترین انحرافات بشری است و از دیر باز به عنوان یک واقعیت اجتماعی وجود داشته است. با این حال، تحقیقات علمی اندکی درباره‌ی آن صورت گرفته است، چنان که به گفته‌ی «هرمان ابینگس‌هاوس» روان‌شناس آلمانی روسپی‌گری گذشته‌ی طولانی، اما تاریخچه‌ی کوتاه دارد. از این رو فقدان تحقیقات دقیق و علمی موجب رواج اطلاعات غلط در مورد عوامل، ماهیت و علل روسپی‌گری شده است.

 موقعی که بشر با کاشت، داشت و برداشت زراعت، زمین‌داری و برده‌داری آشنا شد و نقش زن از وجه تولیدی به وجهی برای ارضای امیال جنسی مردان تبدیل گردید و منابعی مثل زر و زور و زمین به عنوان منابع کمیاب، شناخته شد، روسپی‌گری کارکرد تجاری پیدا کرد و این تجارت تلخ بشری، پدیدار گشت. جامعه‌شناسان علت بروز این پدیده را فقر، گرسنگی، چگونگی تعلیم و تربیت فرد در خانواده، بیکاری، نوسان اوضاع اقتصادی، مهاجرت و شهرنشینی، بی‌سوادی و نا‌آگاهی، اعتیاد به مواد مخدر، طلاق و کشمکش خانواده و انحراف والدین و بسیاری عوامل دیگر نسبت داده اند. هاردمن در سال 1979 در زمینه‌ی ارتباط عوامل اقتصادی با روسپی‌گری بیان می‌کند که به دلیل محدودیت‌های مالی و اقتصادی ممکن است برخی زنان به نشانه‌ی مقاومت یا پاسخ به فقر به روسپی‌گری روی آورند. به عبارت دیگر، تن‌فروشی یک استراتژِی فعال در مواجهه با فقر است؛ چرا که در دنیایی که مردان نسبت به زنان از حقوق بیشتری برخوردار اند، شاید تن‌فروشی تنها راهی باشد که بیشتر زنانی را که حامی ندارند، قادر به ادامه‌ی حیات می‌سازد.

اکثر دختران و زنان روسپی، فاقد تحصیلات و مهارت‌هایی هستند که امکان موفقیت آن‌ها را در دست‌یابی به شغل مناسب تضمین کند و بیشتر این زنان و دختران، کسانی هستند که یا به طور کلی بی‌سواد اند و یا تحصیلات بسیار اندکی دارند. علاوه بر جامعه‌شناسان، روان‌شناسان نیز تلاش کرده اند تا از سه دیدگاه متفاوت، روسپی‌گری را تحلیل کنند. گروهی بر هوش پایین افراد روسپی به عنوان عامل گرایش آن‌ها به این شغل تاکید کرده اند و برخی نیز با تکیه بر نظریه‌های شخصیت به تبیین این پدیده پرداخته اند. سر انجام دسته‌ی سوم، زنان روسپی را از لحاظ روانی، بیمار تشخیص داده اند و وجود اختلالات روانی از جمله شخصیت مرزی، اختلال خلقی دو قطبی، اسکیزوفرنی، بیماری هیستریونیک و گاه نیازهای بیمار گونه مانند سادیسم و مازوخیسم را در بین آن‌ها تایید کرده اند. بنابر این برای بررسی از منظری عمیق و موشکافانه، باید رویکرد سه بعدی زیستی، روانی و اجتماعی به آن داشت. عوامل روسپی‌گری  به دو دسته تقسیم شده که عوامل فردی و اجتماعی می باشد.

اکثر دختران و زنان روسپی، فاقد تحصیلات و مهارت‌هایی هستند که امکان موفقیت آن‌ها را در دست‌یابی به شغل مناسب تضمین کند.

عوامل فردی

 1. سابقه‌ی آزار جنسی: سو استفاده‌ی جنسی از کودکان، آثار روانی بسیار مخربی بر آنان وارد می‌نماید. آزار کودکان پدیده‌ای است که بیشتر در خانواده‌های افغان رخ می‌دهد. کودکان قربانی افسرده، پرخاش‌گر و روان‌پریش می‌شوند، بر اساس نتایج پژوهش «فارلی و بارکن» در سال 1998 بیش از 50 درصد از زنان روسپی در کودکی مورد خشونت‌های جسمی و جنسی قرار گرفته اند.

2. تاخیر در رشد روانی: نتایج مطالعات نشان از آن دارد که اغلب دختران روسپی به دلیل ابتلا به اختلال شخصیت، ضعف اراده، زودرنجی و دیگر مشکلات و بیماری‌های روانی، گرایش به تن فروشی پیدا می‌کنند. برخی روان شناسان ادعا کرده اند که هوش پایین در روسپی‌گری نقش والایی را دارا است. توضیح آن بر این اصل استوار است که افراد کند ذهن، توانایی کسب مهارت های شغلی را ندارند و در نتیجه به مشاغلی چون روسپی‌گری روی می‌آورند. مضاف بر این، افراد با سطح هوش پایین، مستعد فریب خوردن هستند و این احتمال وجود دارد که واسطه‌ها یا قوادان آن‌ها را وارد بازار تن‌فروشی کنند.

3. عقده‌های سرکوب شده: یکی از عوامل اساسی تن‌فروشی عقده است، این عقده معلول کمبود های عاطفی افراد در دوران کودکی است. «بارکر» به گزارش‌هایی اشاره می‌کند که طبق آن، دختران زیادی از سکس به عنوان وسیله‌ای برای جلب توجه و دریافت عاطفه استفاده می‌کنند. هم‌چنین وی معتقد است دخترانی که از رابطه‌ی اولیه و عاطفی با مادر یا سایر اعضای خانواده محروم هستند، روابط مخربی از قبیل تن‌فروشی با مردان برقرار می‌کنند؛ تا از سکس به جای خلای عاطفی خود استفاده کنند.

4. خانواده: خانواده اساسی‌ترین و مهم‌ترین نهاد در روند اجتماعی کردن کودکان است. کودکان نگرش‌های اجتماعی را از خانواده می‌آموزند. اغلب مطالعات درباره‌ی تن فروشی وجود مشکلات و بحران‌ها را در خانواده‌ی دختران و زنانی که وارد بازار تن فروشی شده اند تایید کرده اند. برخی تبیین‌های روان‌شناختی تن‌فروشی بر حس تحقیر زنان و کینه نسبت به مردان متمرکز شده است. «برنارد فیشر» دانشمند و استاد دانشگاه در امریکا معتقد است زنی که احساس تحقیر شده‌گی از شوهرش دارد با پناه بردن به مردان دیگر می‌خواهد مردان را تحقیر کند، تا از زن بودن خود دفاع کند. این طرد شدن ممکن است از طرف پدر باشد، البته مطالعات جدید نشان دهنده‌ی آن است که روسپیان نسبت به مردان، کینه و دشمنی دارند و در پی تحقیر آن‌ها هستند.

5. عزت نفس پایین: فقدان عزت نفس یکی از عوامل موثر و مهم در پدیده‌ی روسپی گری است، برخی عوامل موجب از دست رفتن عزت نفس می‌شوند و به طور غیر مستقیم بر گرایش فرد به روسپی‌گری موثر هستند.

6. اختلالات شخصیتی: اختلالاتی مانند شخصیت مرزی، اسکیزوفرنی، شخصیت هیستریونیک، شخصیت سادیستیک و مازوخیستیک، شخصیت مانیک از جمله عوامل گرایش به روسپی‌گری هستند.

اغلب مطالعات درباره‌ی تن فروشی وجود مشکلات و بحران‌ها را در خانواده‌ی دختران و زنانی که وارد بازار تن فروشی شده اند تایید کرده اند.

عوامل اجتماعی

1. فقر و مشکلات اقتصادی: نظریه‌پردازانی مانند مارکس و انگلس، مرتون، ساترلند، بارت، لاسانت، رادوش و میس به طور مستقیم و غیر مستقیم تاثیر عمیق عامل اقتصادی به خصوص فقر و نابرابری را بر بروز و شیوع تن‌فروشی تایید کرده اند. «باتگلیان» معتقد بود که هر نوع جرمی که به وقوع بپیوندد محصول عامل اقتصادی است. بدبختی به تنهایی قادر است مجموعه‌ای از شرایط اخلاقی را به وجود آورد و در نتیجه‌ی آن، اکثر جرایم آفریده می‌شود. بنابر این نباید متعجب شد که بیشتر بزه‌کاران و روسپیان را افراد تنگ‌دست و فقیر تشکیل می‌دهد. عوامل دیگری مانند سابقه‌ی بازداشت یا زندان، سابقه‌ی فرار از منزل، وضعیت اشتغال، از دیگر مواردی است که می‌توانند از ابعاد اجتماعی به روسپی شدن زنان تاثیر فراوانی داشته باشد.

نتیجه‌گیری

مهم‌ترین تفاوت زنان تن‌فروش با دیگر زنان آن است که روسپیان اغلب در برابر وضع اضطراری ناشی از فقر و نابرابری و برای گریز از  پی‌آمدهای نکبت‌بار آن، وارد بازار تن فروشی می‌شوند؛ تا خود و خانواده‌ی شان را از وضعیت اسف‌بار برهانند. به طور متوسط، درآمد این حرفه از بسیاری از حرفه‌های ممکن دیگر برای زنان بیشتر است. بسیاری از زنان روسپی می‌توانند از طرق دیگری نیز زندگی خود را تامین کنند، اما طریقی که برگزیده اند، بدترین راه ممکن فراروی‌شان نبوده و البته هرگز به معنای آن نیست که فاسد باشند، چه بسا از کلیشه‌های اجتماعی و پیش داوری‌ها، این حرفه از بسیاری حرفه‌های ممکن دیگر، نفرت انگیزتر نباشد. بین زن و مردی که خود را در اختیار دیگری قرار می‌دهند، فرقی نیست و واژه‌ی روسپی بر مردان نیز می‌تواند اطلاق شود، و با این وصف، احکام مرتبط بر روسپی‌گری، در وضع مشابه، شامل مردان روسپی نیز می‌شود. این تصور نادرستی است که در میان بخش بزرگی از مردم رایج است و تن‌فروشی را مختص زنان می‌دانند. معمولا دختران و زنانی که به هر دلیل و انگیزه با مردان متعدد رابطه بر قرار می‌کنند فاسد و فاحشه نامیده می‌شوند. اما اگر مردی با چندین زن و دختر رابطه برقرار کند به او هیچ لقبی و عنوانی نمی‌دهند.