در درهای زیبا در ولایت غور افغانستان، جایی ناهموار کنار رودخانهای پیچ در پیچ، بُرجی موسوم به «منار جام»، مزین به کاشیهای ساروج و فیروزه، از زمین سر بر افراشته و حدود ۱۵۰۰ کیلومتر آنسوتر در دهلی هند، مناره مشابهی موسوم به «قطب منار»،که یکی از معروفترین معماریهای هند است. قطب منار در دهه ۱۱۹۰ پس از میلاد ساخته شد از اولین مظاهر فرهنگ پارسی در شبهقاره هند است.
هر دو برج را سلسله غوریان ساختند. شباهت این دو بنای تاریخی خیرهکننده است و یادگار زمانیست که مرزها مشخص نبود و شبهقاره هند بخشی از امپراتوری بزرگتری بود. اما حالا یکی از این مناره در وسط تمدن واقع شده، و دیگری در درهای زیبا اما متروک.
برجهای پیروزی
اواخر قرن ۱۲م، امپراتوری غوریان به اوج قدرت رسید. محمد غوری و برادر بزرگترش غیاثالدین محمد، سلطنت غزنویان را در افغانستان ساقط کردند و بعد با پیروزی در نبرد تارین، نهایتا دهلی را هم فتح کردند. این دو مناره به نشان این پیروزی سرنوشتساز ساخته شد. ساختن برج یادبود پیروزی، سنت قدیمی غزنویان بود که غوریان از آنها یاد گرفتند. منار جام در سال ۱۱۹۴ میلادی تحت حمایت غیاثالدین ساخته شد. و برای همین هم نام او در اولین ایوان برج حک شده است.
دو برادر رابطه خوبی داشتند و با هم امپراطوری غوریان را اداره میکردند. غیاثالدین از مسند خود در فیروزکوه، مرزهای غربی را اداره میکرد، و محمد غوری بر هند در شرق تمرکز داشت. برخلاف سلسلههای پارسی بعدی که به دام برادرکشی افتادند، این دو برادر همزیستی مسالمتآمیزی داشتند؛ گرچه غیاثالدین از جایگاه ویژهای برخوردار بود.
برخلاف منار جام، ساختن قطب منار به دلایل سیاسی خیلی طول کشید. بخشی از آن در زمان حیات برادران غوری و بقیه بعد از مرگ آنها تکمیل شد. ساخت بنا تحت نظر یکی از سپهسالارانِ محمد غوری، به نام قطبالدین ایبک انجام شد، که او بعدا به سلطنت هند رسید. برای همین، نام منار از اسم قطبالدین گرفته شده است.
قطبالدین و جانشینش ایلتوتمیش در پی فروپاشی امپراتوری غوریان بعد از مرگ محمد غوری، سلطنت دهلی را بنا کردند. و ایلتوتمیش بود که نهایتا قطب منار را در سال ۱۲۲۰ کامل کرد و برای همین، این بنا را به سلسله مملوک نسبت میدهند تا به غوریان.
اما این دو مناره، صرف نظر از انتسابات سیاسی، مشترکات معماری و هنری فراوانی دارند. هر دو نمادی از قدرت روزافزون غوریان بودند. گرچه کارکرد دینی داشتند ــ چون موذنها بر بالای آنها اذان میگفتند ــ اما نمادهایی جهانی هم بودند: نماد پادشاهی و استقلال. کتیبههای کوفی پیچیده که دور تا دور هر دو مناره حک شد، نهتنها دینداری برداران غوری، که همچنین مشروعیت الهی آنها را نشان میداد.
سرنوشت دو مناره
گرچه این دو مناره شباهت و وابستگی تاریخی فراوانی دارند، سرنوشت آنها کاملا متفاوت شد. قطب منار به بنایی مرکزی در دهلی بدل شد که تقریبا هزار سال کانون سیاسی شبه قاره هند بود و امروزه هم این نقش را حفظ کرده است. حاکمان سیاسی دهلی، طی قرنهای متمادی از قطب منار محافظت کردند. اما منار جام به سرنوشتی غمانگیز دچار شد.
این برج که در تلاقی هریرود و رود جام واقع شده است، تنها باقیمانده شهر باشکوه فیروزکوه هست ــ پایتخت افسانهای امپراتوری غوریان. در سدهٔ ۱۳م و با هجوم مغول، سپاه تولیخان پسر جنگیزخان مغول، این شهر زیبا را غارت و با خاک یکسان کرد. طی نه قرن بعد، منار جام بهعنوان تنها باقیمانده آن شهر باشکوه، به قعر تاریخ فرو رفت.
اما جنگهای جدید، خواب آسوده این بنا را مشوش کرد. جنگهای پس از هجوم شوروی به افغانستان، آسیب زیادی به منار جام و محیط اطرافش زد. گرچه طی سالهای اخیر تلاشهای زیادی برای حفظ آن شد، بیثباتی سیاسی در افغانستانِ امروز، آینده این اثر تاریخی را در هاله ابهام فرو برده است.
وقتی سربازان تولیخان فیروزکوه را غارت میکردند، دیگر سپاهیان مغول به سمت هندوستان رفتند. طی دهههای بعد مغولان مکررا دهلی را محاصره کردند، اما سلاطین هند با چنگ و دندان توانستند از شهر دفاع کنند. اگر آنها شکست میخوردند، شاید دهلی هم مثل فیروزکوه ویران میشد، و قطب منار هم به سرنوشت عموزادهاش در افغانستان دچار میشد.