بازبینی استراتژی امریکا برای صلح افغانستان

حکومت جو بایدن سرعت خروج نظامیان امریكایی را از افغانستان كاهش داده است. جو بایدن در مبارزات انتخاباتی خود تعهد کرد که به «جنگ‌های بی‌پایان امریکا در افغانستان و خاورمیانه» خاتمه می‌دهد، اما قول داد که ضمن برگرداندن اکثریت قریب به اتفاق نیروهای امریکایی از افغانستان به مبارزه با القاعده و داعش در آن کشور تمرکز خواهد کرد. تعهد به پایان جنگ، ضمن دوام مبارزه با تروریسم امری است که منافع امریکا را تامین کرده می‌کند. بی‌توجهی به مبارزه با القاعده و داعش در افغانستان به اندازۀ دوام «جنگ‌های بی‌پایان» خطرناک است.

بایدن در همان روزهای نخست ریاست جمهوری خود به وضوح نشان داد که حاضر نیست به قیمت سپردن افغانستان به طالبان به «جنگ بی‌پایان» خاتمه دهد. از نظر حکومت او، طالبان هم باید بهای ختم جنگ را بپردازند. توافق نامۀ ایالات متحده و طالبان  که سال گذشته در دوحه امضا شد، مبتنی بر تعهد طالبان برای قطع ارتباط با القاعده بود. با پخش گزارش‌های جدید دربارۀ قدرت گرفتن القاعده در افغانستان، دلایل متقن در اختیار حکومت بایدن قرار گرفته است تا باور کند که طالبان به تعهد خود در مورد قطع رابطه با القاعده عمل نکرده اند.

منتقدان توافق‌نامۀ دوحه، از جمله  نگارندۀ این سطور، همیشه استدلال می‌كنند كه این توافق‌نامه اولویت را به خروج  نیروهای امریكایی داده است نه به اجرای تعهدات طالبان. حکومت ترامپ با نشان دادن اشتیاق بی‌پایان خود برای خروج نیروهای امریکایی، طالبان را در برخورد با دولت مشروع افغانستان جری‌تر ساخت و آنان را به کلی سازش‌ناپذیر کرد.

پس از امضای توافق‌نامۀ دوحه با طالبان، زلمی خلیل‌زاد نمایندۀ ویژۀ  حکومت ترامپ برای پایان جنگ افغانستان، کابل را زیر فشار شدید قرار داد تا زندانیان طالبان را آزاد کند. این امتیاز کلان برای گروه طالبان بود. اما سفیر خلیل‌زاد نتوانست طالبان را وادار به توقف خشونت کند. طالبان تعهد کرده بودند که در بدل امتیازاتی که دریافت کرده اند، خشونت را در سطح قابل ملاحظه کاهش می‌دهند ولی  این تعهد را اجرا نکردند، سفیر خلیل‌زاد هم نتوانست آنان را به کاهش خشونت وادار سازد و صرف به نکوهش لفظی حملات آنان اکتفا کرد.

زبان توافق‌نامۀ دوحه به گونه‌یی است که طالبان را ملزم به توقف خشونت نمی‌سازد. در آن توافق‌نامه طالبان ملزم به توقف خشونت نشده اند، به همین دلیل سفیر خلیل‌زاد نمی‌توانست آنان را وادار به توقف خشونت کند. در توافق‌نامۀ دوحه طالبان هیچ تعهدی به آتش‌بس نداده و فقط توافق کرده اند که «آتش‌بس دایمی و جامع یکی از موضوعات آجندای گفتگوهای میان‌افغانان خواهد بود.»

 خلیل‌زاد مجبور شد زیر فشار ترمپ برای تسریع خروج نیروهای امریکایی، توافق نامه‌یی را امضا کند که امتیاز خروج  ارتش امریکا را در بدل هیچ به طالبان می‌دهد. طالبان به اساس توافق‌نامه‌یی که با خلیل‌زاد امضا کردند، بدون این که امتیاز توقف کامل خشونت را بدهند و دولت افغانستان را به عنوان طرف گفتگو‌های صلح بپذیرند، امتیاز خروج نیروهای امریکایی را مفت و مجانی دریافت کردند.

طالبان دانشجویان مدارس دینی‌یی هستند که در آن احکام فقهی تدریس می‌شود و به همین دلیل رهبران این گروه نص‌‌گرا می‌باشند. طالبان نص‌گرا خودشان را تنها مکلف به اجرای تعهداتی می‌‌دانند که به صورت کتبی و روشن در توافق‌نامه آمده است نه چیزی فراتر از آن. اصطلاح «كاهش قابل ملاحظۀ خشونت»  به صراحت در توافق‌نامۀ دوحه، نیامده است و این عیب بزرگ این سند است. برای طالبان لفظ قرارداد اصالت دارد نه روحیۀ آن. از نظر طالبان، این گروه قول پایان خشونت را نداده و فقط توافق کرده است که دربارۀ پایان دادن به خشونت با «دیگر جهت‌های افغانی » مذاکره کند.

علاوه بر این، طالبان بارها و بارها اعلام کرده اند که توافق‌نامۀ این گروه با ایالات متحده، تصدیق  شکست امریکای ابرقدرت و پیروزی جنگ‌جویان طالب در جنگ افغانستان است. از نظر طالبان توافق‌نامۀ دوحه به « اشغال افغانستان توسط امریکا» پایان می‌دهد. برمبنای روایت طالبان، این گروه در سال ۱۹۹۵ یک حکومت مشروع و محبوب زیر نام «امارت اسلامی افغانستان» تاسیس کرده بود که در سال ۲۰۰۱  توسط نیروهای امریکایی و ناتو سرنگون شد و با خروج نیروهای امریکایی امارت اسلامی به عنوان حکومت مشروع افغانستان دوباره احیا می‌شود.

گفتگوی میان افغانی که پس از امضای توافق‌نامۀ طالبان با ایالات متحده آغاز شد، به مشکل خورد زیرا طالبان از احترام به دست‌آوردهای ۱۹ سالۀ افغانستان سر باز زدند. طالبان طوری رفتار کردند که گویی پیروز جنگ داخلی اند و  از سر لطف و کرم « جناح‌های شکست خورده» را برای تقسیم قدرت، روی میز مذاکره دعوت کرده اند. وقتی طالبان چنین احساسی داشته باشند، روشن است که هرنوع توافقی را به اساس شرایطی می‌خواهند که خودشان وضع کرده اند و حاضر نمی‌شوند امتیاز بدهند.

روش بهتر این بود و است که به طالبان فهمانده می‌شد که ایالات متحده حضور بسیار محدود نظامی خود را در افغانستان  برای مدت نامعلوم حفظ می‌کند و دولت افغانستان را در روند حل سیاسی حمایت خواهد کرد. به نظر می‌رسد که حتا پاکستان؛ کشوری که گفتگوی ایالات متحده و طالبان را تسهیل کرد و به رهبران طالبان پناه داده است، از چنین رویکردی حمایت می‌کند. پاکستان خروج عجولانۀ امریکا از افغانستان را «بی‌خردانه» می‌خواند.

حکومت بایدن  دور زدن  کابل را در روند صلح متوقف کرد. حکومت ترمپ کابل را دور زده بود. جک سالیوان، مشاور امنیت ملی بایدن در اولین تماس‌های خود با رهبران خارجی، با حمدالله محب، مشاور امنیت ملی اشرف غنی، صحبت کرد و قول داد که توافق‌نامۀ طالبان و ایالات متحده را مورد غور و  بررسی مجدد قرار می‌دهد. این بررسی میزان اجرای تعهدات طالبان در قطع ارتباط با گروه‌های تروریستی، کاهش خشونت و گفتگوی معنادار با دولت افغانستان و دیگر جهت‌های موثر را نیز در بر می‌گیرد.

تونی بلینکن وزیر خارجۀ حکومت بایدن در تماس جداگانه با رییس جمهور غنی در بارۀ «همکاری پایدار ایالات متحده و افغانستان» سخن گفت و بر لزوم حفظ پیشرفت‌های حاصل شده در ۲۰ سال گذشته در زمینۀ حقوق بشر، آزادی‌های مدنی و توان‌مند سازی زنان تاکید کرد. این گفته‌ها فاصلۀ زیادی با پیام‌رسانی حکومت ترمپ دارد که محور اصلی آن خروج فوری ارتش ایالات متحده از افغانستان بود.

سفیر خلیل‌زاد در سمت خود باقی مانده است، زیرا تشخیص داده شده است که رابطۀ شخصی او با  مذاکره‌کننده‌گان طالبان می‌تواند مفید باشد. اما فرستادۀ ویژه ایالات متحده اکنون باید پیام روشنی به طالبان برساند و به آنان بگوید که نباید انتظار داشته باشند که دوباره به افغانستان حکومت کنند، اما می‌توانند بخشی از مناسبات قدرت و یک نیروی سیاسی مشروع در چارچوب افغانستان کنونی باشند.

حسین حقانی، مدیر جنوب آسیا و آسیای میانه در انستیتوت پژوهشی هودسون در واشنگتن است، او از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ سفیر پاکستان در ایالات متحده بود. متن اصلی این یادداشت در وب‌سایت thehill.com به نشر رسیده است.