نگارنده: عرفات خلیل
نوروز، کهنترین جشن بازمانده از روزگاران دور، چیزی فراتر از یک آغاز تقویمی است. این آیین، نه تنها در مرزهای فرهنگی ایران و افغانستان بلکه در بخشهای وسیعی از آسیای مرکزی، قفقاز، و حتی بالکان زنده مانده است. اهمیت نوروز در این گسترهٔ وسیع جغرافیایی صرفاً در رسم و رسوم آن خلاصه نمیشود، بلکه در عمق فکری و فلسفی نهفته در آن است. در آیین زرتشتی، نوروز را با آفرینش جهان پیوند دادهاند، روزی که اهورامزدا، نظم کیهانی را بنا نهاد. این نگاه، نوروز را فراتر از یک تغییر فصلی قرار میدهد و آن را به نمادی از پیروزی روشنایی بر تاریکی و نیکی بر بدی تبدیل میکند. در دورهٔ ساسانیان، نوروز به یک رسم سیاسی نیز بدل شد، جایی که شاهان در این روز، فرمانهای تازه صادر کرده و عدالت را در میان مردم برقرار میکردند. از این منظر، نوروز صرفاً یک جشن نبود، بلکه کنشی برای بازآفرینی جامعه و بازگشت به نظم کیهانی محسوب میشد. فلسفه، به ویژه در نگرشهای یونانی و شرقی، از مفهوم بازگشت جاودانه سخن میگوید. نوروز، به عنوان نقطهای که طبیعت به زندگی بازمیگردد، تجلی چرخهٔ بیپایان هستی است. این نگاه، نزد افلاطون، ارسطو و حتی نیچه دیده میشود. نیچه در نظریهٔ بازگشت جاودانه خود به این ایده نزدیک میشود که زندگی باید چنان زیسته شود که گویی هر لحظهٔ آن تا ابد تکرار خواهد شد. نوروز، همین بازگشت را در سطحی عینی و ملموس نشان میدهد: هر سال، طبیعت از نو زاده میشود، گلها میشکفند، یخها آب میشوند، و زمین دوباره نفس میکشد. در عرفان اسلامی، نوروز تنها آغاز یک سال جدید نیست، بلکه فرصتی برای سلوک درونی است. مولانا در اشعارش از نوروز به عنوان لحظهای از تجدید حیات روحی یاد میکند. این دیدگاه، نوروز را نه فقط به عنوان تغییر فصل، بلکه به عنوان لحظهای از تحول باطنی مینگرد. عارفان نوروز را نمادی از بیداری معنوی میدانند، زمانی که انسان میتواند خود را از آلودگیهای درونی پاک کند. این معنا در سنتهای صوفیانه بازتاب گستردهای دارد، جایی که نوروز، با مفهوم «تجدید عهد با خدا» گره میخورد. مفهوم زمان در نوروز، میان دو نگاه خطی و چرخهای در نوسان است. در بسیاری از سنتهای فکری، زمان را یا به عنوان حرکتی مستقیم به سوی آینده میبینند یا به عنوان یک چرخهٔ تکرارشونده. نوروز، هر دو این نگاهها را در خود دارد. از یک سو، هر سال، نو شدن را اعلام میکند و رو به آینده دارد، اما از سوی دیگر، بازگشتی است به همان نقطهای که پیشتر تجربه شده است. این ترکیب، نوروز را از بسیاری از جشنهای دیگر متمایز میکند. هگل، در فلسفهٔ تاریخ خود، این ایده را مطرح میکند که تاریخ نه خطی محض است و نه چرخهای صرف، بلکه ترکیبی از هر دو. نوروز، میتواند نمونهای از همین نگاه باشد: تکرار میشود، اما هر بار با تفاوتهایی جدید. هیچ دو نوروزی کاملاً مشابه هم نیستند، همانگونه که هیچ بهاری دقیقاً مانند بهار سال گذشته نیست. این پویایی، نوروز را به یکی از پررمز و رازترین آیینهای بشری بدل کرده است. در منابع اسلامی، اشاره مستقیمی به نوروز بهعنوان یک روز مقدس یا مذهبی در متون حدیثی معتبر اهل سنت وجود ندارد. برخی از روایات ضعیف یا غیرمعتبر، این روز را به رویدادهایی مانند فرود آمدن جبرئیل بر پیامبر (ص) یا نشستن کشتی نوح بر کوه جودی نسبت دادهاند، اما این روایات از نظر علمای حدیث، سند محکمی ندارند. فقیهان اهل سنت دربارهٔ نوروز دیدگاههای متفاوتی داشتهاند. برخی، مانند ابن تیمیه، آن را جزو آیینهای غیر اسلامی دانسته و بهعنوان بدعت از آن یاد کردهاند، درحالیکه برخی دیگر، آن را بهعنوان یک سنت فرهنگی مورد پذیرش قرار دادهاند، مشروط بر آنکه با آموزههای اسلامی تعارض نداشته باشد. با وجود این دیدگاهها، نوروز در میان برخی جوامع مسلمان، بهویژه در ایران، افغانستان، آسیای مرکزی و برخی مناطق دیگر، بهعنوان یک جشن فرهنگی باقی مانده و در مواردی با آداب اسلامی مانند دعا، صلهرحم و صدقه همراه شده است. در ادیان دیگر، نوروز را میتوان با جشنهای مشابهی مقایسه کرد. در مسیحیت، بهویژه در کلیسای شرقی، جشنهای بهاری که با عید پاک همزمان میشوند، یادآور رستاخیز و حیات دوبارهاند. در آیین هندو، هولی (Holi)، جشن رنگها، بازتابی از همین مفهوم است: پایان زمستان، آغاز زندگی نو، و غلبهٔ نیکی بر شر. این اشتراکات نشان میدهند که نوروز، در سطحی عمیقتر، بازتاب یک درک جهانی از رابطهٔ انسان با طبیعت است. در جهان مدرن، نوروز همچنان زنده مانده، اما شکل آن تغییر کرده است. در گذشته، نوروز نه فقط یک جشن، بلکه روشی برای تنظیم تقویم زندگی و نظم اجتماعی بود. در عصر جدید، این آیین، بیشتر به عنوان یک سنت فرهنگی حفظ شده است. اما اگر به عمق پیام نوروز توجه کنیم، درمییابیم که هنوز حامل همان پیام کهن است: نو شدن، گذر از سختیها، و امید به فردایی بهتر. در سیاست، نوروز بارها به عنوان نمادی از هویت ملی و فرهنگی به کار گرفته شده است. در دوران پهلوی، این جشن به عنوان یک عنصر هویتبخش ایرانی برجسته شد. پس از انقلاب، رویکردهای متفاوتی به آن وجود داشت، اما در نهایت، نوروز جایگاه خود را حفظ کرد. در کشورهای دیگر نیز، این جشن به عنوان نماد همبستگی فرهنگی شناخته شده است. سازمان ملل، نوروز را به عنوان یک میراث جهانی ثبت کرده، و این خود نشاندهندهٔ اهمیت این جشن در مقیاسی فراتر از مرزهای ملی است. در سطح اجتماعی، نوروز فرصتی برای بازسازی پیوندهای خانوادگی و اجتماعی است. دید و بازدیدها، سفرهٔ هفتسین، و سنتهایی مانند سیزدهبدر، همگی نشان میدهند که این جشن، بستری برای تجدید روابط انسانی نیز هست. در جهانی که به سمت فردگرایی پیش میرود، نوروز هنوز هم لحظهای است که افراد را گرد هم میآورد. فراتر از همهٔ اینها، نوروز را میتوان یک فلسفهٔ زیستن دانست. فلسفهای که بر نو شدن، رهایی از گذشته، و آغوش گشودن به آینده تأکید دارد. در دنیای امروز، که بسیاری درگیر روزمرگی و بحرانهای گوناگون هستند، نوروز یادآور این حقیقت است که هیچ زمستانی پایدار نیست و بهار، دیر یا زود، از راه میرسد. این همان پیامی است که بسیاری از مکاتب فلسفی، از رواقیان تا اگزیستانسیالیستها، به آن پرداختهاند: امکان تغییر، امید، و بازآفرینی خویشتن. نوروز، تنها یک آیین باستانی نیست؛ بلکه تجربهای است که از دل تاریخ گذشته و همچنان الهامبخش انسان مدرن است. این جشن، تلاقی اسطوره، فلسفه، دین، و تجربهٔ زیستی بشر است، و شاید به همین دلیل است که قرنها دوام آورده و همچنان با قدرت، هر ساله بازمیگردد.
Notice: Undefined offset: 0 in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336
Notice: Trying to get property 'term_id' of non-object in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336