اعلامیۀ عیدی رهبر طالبان و قتل عام شاگردان یک مکتب دخترانه در غرب کابل نشان میدهد که پایان جنگ در حال حاضر متصور نیست. رهبر طالبان در اعلامیهاش از تمام افغانهایی که در مقابل این گروه قرار دارند خواسته است که حقیقتپذیر باشند و به امارت او تسلیم شوند. در این اعلامیه در مورد آتشبس و حل سیاسی هیچ چیز مشخص و روشن نیامده است.
به نظر میرسد که رهبران طالبان از همۀ به قول خودشان افغانهایی که در مقابل آنان قرار دارند، بیعت میخواهند و هر جهتی که قبول نکند با آن میجنگند. روشن است که تمام نیروهای سیاسی افغانستان به شمول آنانی که در حکومت هستند، چنین چیزی را نمیپذیرند. در اعلامیۀ رهبر طالبان سازمان ملل متحد نیز مورد انتقاد قرار گرفته و جامعه جهانی از مداخله در امور مرتبط به عقیده و زندهگی جمعی افغانستان منع شده است، حتما منظور نویسندهگان اعلامیۀ رهبر طالبان، توصیههای جامعۀ جهانی مبنی بر تقویت نظم سیاسی کثرتگرا و دمکراسی نمایندهگی در افغانستان است.
اعلامیۀ رهبر طالبان نشان میدهد که استفاده از کمکهای مالی جهانی به عنوان حربۀ فشار روی این گروه کار نمیکند، دلیل این امر این است که طالبان نیرویی ایدیولوژیک هستند که به هیچ چیز دیگری تعهد ندارند. حربۀ کمکها روی جهتهایی کارگر واقع میشود که آبادانی میهن برای آنان اولویت باشد نه باورهای ایدیولوژیک. از اعلامیۀ رهبر طالبان بر میآید که آنان انتخابات عمومی، رقابتی و شفاف را برای انتخاب رییس دولت قبول ندارند و از همه تسلیمی میخواهند.
از دید طالبان افغانستان هنوز هم قلمرو مفتوحۀ ملامحمدعمر است که باید به وارثان او تحویل داده شود و همۀ نیروهای دیگر منتظر رحم و کرم این وارثان باشند. از موضعگیری رهبری طالبان بر میآيد که صلحی در کار نیست و این گروه برای تسخیر کل کشور آمادهگی ذهنی و نظامی دارد. سوال اساسی این است که طالبان پس از خروج نیروهای ایالات متحده و ناتو به چه روشی برای تسخیر کامل شهرها متوسل خواهند شد؟
به نظر میرسد که آنان جنگهای پراکندۀ چریکی و اعمال فشار بر شهرها را با تمرکز بیشتر بر کابل ادامه خواهند داد. بیشتر جهادیستهای پاکستانی متحد طالبان هستند. متحدان جهادیست خارجی طالبان هم به احتمال زیاد با یا بدون هماهنگی با این گروه، در اعمال فشار به شهرهای افغانستان سهم خواهند گرفت. برخی از پژوهشها نشان میدهد که طالبان و متحدان فکری و ایدیولوژیک آنان، در بدنه و رهبری ارتش و استخبارات پاکستان نیز نفوذ کرده اند. بر مبنای این پژوهشها ارتش پاکستان از گروههای جهادیستها استفادۀ ابزاری میکند ولی این گروهها هم برخی از افسران بلندرتبه، میانرتبه و دونرتبۀ پاکستانی را مجذوب ایدیولوژی خود کرده اند.
بنابراین بعید نیست که این افسران و جهادیستهای دیگر پاکستانی، حتا بدون هماهنگی با طالبان، به اعمال فشار بر کلانشهرهای افغانستان از طریق راهاندازی حملههای تروریستی ادامه دهند تا آنچه که پیروزی کامل نظامی طالبان خوانده میشود، محقق شود. بعید نیست که حمله به مکتب دخترانۀ غرب کابل هم کار متحدان خارجی طالبان باشد که به هدف اعمال فشار بیشتر روانی به دولت افغانستان صورت گرفته است.
تمام نشانهها حاکی از آن است که تلاش میشود از طریق اعمال فشار بر شهرها از جمله کابل، زمینۀ فروپاشی دولت افغانستان فراهم شود. به نظر میرسد که جنگهای هفتۀ اخیر بغلان به هدف بستن راه کابل- شمال از سوی طالبان به راه انداخته شده بود. جریان برق کابل هم این روزها مختل شد و شاگردان یک مکتب قتل عام شدند. تلاش بر این است که کابل از طریق قطع ارتباط آن با هرات و مزار در حصر قرار گیرد، مایحتاج آن تامین نشود، برق و آبش قطع شود و در درون پایتخت هم عملیاتهای خرابکاری و تروریستی به قدری افزایش یابد که ساکنان آن به بینی برسند و خواستار سقوط دولت شوند. بعید نیست که تلاشهای جدی برای حمله به فرودگاه کابل هم صورت بگیرد تا ارتباط پایتخت با جهان قطع شود.
یک عده تصور میکنند که رهبران طالبان به پایان جنگ در نشست استانبول و گفتگوهای آینده رضایت خواهند داد، اما هیچ نشانۀ دال بر این نیست. یک نیرویی ایدیولوژیک به هیچ چیزی غیر از تسخیر شهرها و پیروزی کامل نظامی فکر نمیکند. به نظر نمیرسد که رهبران طالبان زیاد پروای به رسمیت شاخته شدن را هم داشته باشند. آنان میخواهند که در سطح بینالمللی صاحبت مشروعیت شوند ولی این امتیاز را در بدل چشمپوشی از باورهای ایدیولوژيک این گروه و تن دادن به واقعیتها نمیخواهند.
به نظر میرسد که تاریخ یک بار دیگر در افغانستان تکرار شده است. با خروج نیروهای شوروی در سال ۱۳۶۷ جنگ افغانستان ادامه یافت و چنین مینماید که با خروج ناتو هم جنگ ادامه مییابد.