خاطره غفوری، دختر ۲۵ سالهای است که روبهروی مارکتی در خیابان پر رفت و آمد هر روز میایستد و نمونههای فروشگاهی را که در آن کار می کند به رهگذران میدهد. معاش ماهانه او از این کار شش هزار افغانی است.
او میگوید پنج سال است که به عنوان فروشنده برای مغازه عطرفروشی کار میکند. فروشندگی در جامعه سنتی افغانستان کاری مردانه پنداشته میشود و با وجود تحولات زیادی که در بیست سال گذشته در أفغانستان رخ داده، فرهنگ عمومی هنوز هم چنین کاری را برای زنان عیب میداند و نوعی تابوشکنی.
خاطره میگوید او تا مدتها تنها دختری بود که در این مارکت شغل فروشندگی داشت. اما حالا خُرسند است دختران جوان دیگری نیز در همین مارکت مغازههای مستقل خود را باز کردهاند. اما او و دختران دیگری که در کار فروشندگی هستند، هر روز با آزار و اذیت مردم روبرو میشوند.
خاطره میگوید با آنکه پنج سال است که کار میکند، اما هنوز هم برای بسیاری از مردم کار او غیرعادی به نظر میرسد و آزار و مزاحمت آنها حتی بیشتر شده است. خاطره از بیان جزییات آزار کلامی که با آن روبرو شده، خجالت میکشد. او میگوید که تا صنف دوازده درس خوانده و علاقه داشت که پزشک شود. اما بعد از فراغت از مکتب برای تامین مخارج خانواده ناچار شد که کار کند و طعنهها و مزاحمتهای مردم را به جان بخرد.
رویینا شهابی، یکی از فعالان حقوق زن و سخنگوی اداره ملی احصاییه میگوید فرهنگ عمومی باعث شده که زنها مجبورند در هر شغلی بیشتر از مردها زحمت بکشند و چالشها و تهدیدهای بیشتری فراروی آنها قرار دارد.
خانم شهابی میگوید: «در جامعهی سنتی افغانستان مشاغلی مثل دوکانداری مردانه محسوب میشود و زنان به طور سنتی کمتر سراغ اینگونه کارها میروند. و دختران و زنانی که وارد کارهایی مثل فروشندگی میشوند چند برابر مردها باید زحمت بکشند و با انواع چالشها و تهدیدها مقابله کنند.»
شمار فزایندهای از زنان جوان افغانستان میخواهند درآمد مستقل داشته باشند، نگرشی که خلاف دیدگاهها سنتی و فرهنگ غالب جامعه است که کار زنان را فقط خانهداری و نگهداری از أطفال میداند.
اسراء، دختر دیگری است که در یکی از مارکتهای کابل مغازه لوازم آرایش باز کرده است. او میگوید رشته مدیریت و تجارت را خوانده و همیشه دوست داشته که تجارت کنم. او میگوید: «هیچ وقت دوست نداشتم که زیر دست کس دیگری کار میکنم. همیشه میخواستم کارفرمای خودم باشم.»
او مغازه خود را با سرمایهای معادل ۴۰۰ دالر امریکایی شروع کرده است. او نیز مثل خاطره بیرون مغازهاش میایستد و نمونههای عطر و لوازم آرایش خود را به رهگذران میدهد. اسراء هم از آزار کلامی و مزاحمتهای مردان شکایت دارد. ولی میگوید طرز فکر مردم برایش مهم نیست و اجازه نمیدهد آزار و اذیت آنها مانع پیشرفت او شود.
او میگوید روزهای اول کارش مردان زیادی از او میخواستند که شماره موبایلش را به آنها بدهد و گاهی به او پیشنهاد میکردند که با آنها کار کند تا پول بشتری به دست بیاورد. او گلایه میکند که «مردم فکر میکنند که دختران فروشنده و دوکاندار، دختران بد هستند.»
اما این دختران نگران بازگشت طالبان نیز هستند که زندگی آنها را حتی دشوارتر خواهد کرد. آنها نگرانند که طالبان مانع از کار و تلاشها برای رسیدن به استقلال مالی شوند.
دختران دیگری نیز هستند که نه از روی علاقه، بلکه از ناچاری به فروشندگی روی آوردهاند. شبنم، یکی از این دختران به من گفت که از کارش که تبلیغ و توزیع بنرهای عطریات به رهگذران است، خجالت میکشد. پدر شبنم در دوران حاکمیت طالبان کشته شده و مادرش بیمار است. او میگوید تنها نانآور خانواده خود است و نگران آن است که با بازگشت طالبان او هم خانهنشین شود.
بیشتر زنان خاطرات تلخی از دوران حاکمیت طالبان دارند و از بازگشت طالبان به قدرت نگرانند. آنها میترسند طالبان بار دیگر به زور شلاق و تهدید زنان را از کار و مکتب رفتن منع کنند. جامعه بینالمللی در حال ترک أفغانستان است و برخلاف سالهای گذشته، به نظر نمیرسد علاقهمندی به حفظ دستاوردهای بیست سال گذشته وجود داشته باشد. از سوی دیگر، طالبان اغلب به صورت علنی گفتهاند که با آزادی و حقوق زنان به شکلی که امروز در أفغانستان وجود دارد مخالف هستند. آنها میگویند حقوق زنان و آزادیهای فردی را در چارچوب قوانین شرعی قبول دارند؛ قوانینی که براساس آن طالبان در زمان حکومتشان زنان را خانهنشین کردند.
رویینا شهابی میگوید هیچ امیدواری برای تغییر مفکوره طالبان وجود ندارد، حتی تحت فشار بینالمللی.