مقولهای در مطالعات دفاعی و استراتژیک وجود دارد که میگوید؛ (در جنگ، آن جناحی برنده است که روایتاش برنده باشد). بدین معنی که آن جناحی که بهتر بتواند محتوای تبلیغاتی ساخته و توسط ابزارهای تبلیغاتی موثر به مخاطب خود انتقال بدهد، برندهی میدان خواهد بود. این مقوله در مورد جنگهای پارتیزانی و شورشها، بیشتر قابلیت صدق دارد. چرا که در چنین جنگهایی تعداد نیروها و یا حجم تسلیحات نیست که تعیینکنندهی برندهی جنگ است، بلکه عواملی همچون روحیه و باور جنگجویان، تاثیر بیشتری در موفقیت یک طرف دارد.
به همین جهت است که طرفهای درگیر در یک جنگ، تلاش میکنند تا ابزارها و ترفندهای مناسب تبلیغاتی برای پیروزی در جنگ استفاده کنند. طالبان نیز از این قاعده مستثنی نیستند و همواره تلاش کردهاند تا با تبلیغات گسترده، دست بالایی در جنگ داشته باشند. طالبان از بدو ظهور خود در ۱۹۹۴، روایت مبارزه با فساد، و هرج و مرج حاکم در آن سالها را داشتند. روایت طالبان این بود که با روزگویان و تفنگداران فاسد مبارزه میکنند و امنیت را برای مردم به ارمغان میآورند. همین روایت طالبان بود که باعث تمایل مردم خسته از جنگ افغانستان به آنان شد؛ مردمی که نزدیک به چهار سال طعم تلخ جنگهای داخلی، هرج و مرج، باجگیری و چور را دیده بودند و حالا به روایت طالبان، روی خوش نشان میدادند. احمد رشید، خبرنگار پاکستانی که در مورد طالبان دقیقترین گزارشها را کار کرده است، روایت طالبان برای ایجاد امنیت و مبارزه با فساد را یکی از عوامل موفقیت طالبان در سالهای ظهورشان میداند.
اما روایت طالبان بعد از حملات هفتم اکتبر ۲۰۰۱ دچار دگردیسی شد. گرچند طی سالهای ۲۰۰۱ـ۲۰۰۳ طالبان از ناحیهی شکستی که متحمل شده بودند دچار حالت انفعال بودند، اما بعد از سال ۲۰۰۳ و آغاز مجدد شورشها، طالبان تلاش کردند تا دوباره برای جنگ خود، و به تعبیر خودشان برای جهاد خود، روایتسازی کنند. این بار روایت طالبان دیگر مبارزه با فساد و یا هرج و مرج نبود، بلکه روایت طالبان مبارزه با اشغال افغانستان و نیروهای اشغالگر بود. طالبان در تبلیغات خود تلاش میکردند تا آمریکا و نیروهای بینالمللی را به عنوان نیروهای اشغالگر توصیف کنند و خود را به عنوان مجاهدینی معرفی کنند که برای آزادی افغانستان از چنگ اشغال، جهاد میکنند. طالبان خود را همسان مجاهدینی که علیه اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا جهاد کرده بودند، معرفی میکردند و خود را دنبالهروی آبایِ مجاهد خود میدانستند. همینطور طالبان مبارزه و جنگ با نیروهای ارتش افغانستان را هم مبارزه با حامی نیروی اشغالگر میدانستند. طالبان با همین روایت مبارزه با نیروی اشغالگر و مبارزه با حامی اشغالگران، جنگ خود علیه نیروهای خارجی و ارتش افغانستان را توجیه میکردند.
این روایت طالبان در سالهای میان ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۴ تا حدودی میتوانست در میان مردم روستانشین، جذابیت داشته باشد و به بسیج سازی آنان کمک کند. توماس جانسون، استاد دانشگاه دریایی ایالات متحدهی آمریکا، در کتاب (روایتهای طالبان) به بررسی موفقیت طالبان در روایتسازی و تبلیغات پرداخته است. این کتاب که توسط فردوس کاوش ترجمه شده است، نشان میدهد که طالبان، با توجه به شناخت بهتری که از مردم بومی جنوب داشتهاند و با استفادهی مناسبی که از ابزارهای تبلیغاتی میکردند، بهتر از نیروهای دولت و خارجی، برای جنگ خود روایت ساختهاند و توانستهاند در جنگ تبلیغاتی، دست بالاتری داشته باشند.
اما این روایت با خروج نیروهای آمریکایی و سپرده شدن عملیاتهای نظامی به نیروهای دولت افغانستان، با مشکل مواجه شد. بعد از سال ۲۰۱۴، رفته رفته از جناحهای مختلف، صدای اعتراض به جنگ طالبان و آنچه طالبان جهاد میخوانندش، مطرح میشد. در سال ۲۰۱۸ در عربستان، که برای مسلمانان جهان دارای جایگاهی مقدس است، کنفرانسی با حضور صد عالم از سی و هفت کشور جهان برگزار شد و در این کنفرانس، علیه جنگ در افغانستان فتوا داده شد. بدین سبب جنگ طالبان با معضل مشروعیت مواجه شد.
اوج این معضل برای طالبان، بعد از امضای توافق بیست و نهم فبروری ۲۰۲۰ میان طالبان و ایالات متحده بود. زمانی که طالبان متعهد شدند دیگر به نیروهای آمریکایی حمله نکنند. پس از این توافق حملات طالبان به پایگاههای نظامی آمریکا متوقف شد و تمام میلههای تفنگهای طالبان، به سمت دولت افغانستان نشانه گرفته شد.
اما روایت طالبان از جنگ و جهاد، با مشکل مواجه شد. پس از توافق دوحه، دیگر طالبان علیه نیروی خارجی و اشغالگر نمیجنگیدند، بلکه علیه نیروهای مسلمان و هموطنان خود مبارزه میکردند. این مساله باعث شد تا روایت جهاد طالبان به زوال مواجه شود. نه تنها که روایت جهاد با نیروی اشغالگر به کار طالبان نمیآید، بلکه مبارزه با حامی اشغالگر هم برای طالبان کارساز نیست؛ واضح است که اردوی ملی افغانستان حامی و کمککنندهی نیروهای آمریکایی نیست. بلکه حافظ امنیت شهروندان افغانستان است. از سویی، اگر مسالهی کمک با نیروهای آمریکایی مطرح باشد، طالبان در توافق دوحه عملاً به عنوان همکار و متحد آمریکا توصیف شدهاند. در بند سوم از بخش دوم این توافق، طالبان تعهد کردهاند که مانع سربازگیری و بسیج گروههایی شوند که دشمن امنیت ملی آمریکا هستند. این بند به معنای همکاری و اتحاد طالبان با آمریکا است. لذا اگر مسالهی جرمِ همکاری با آمریکا مطرح شود، طالبان به این اتهام و جرم، سزاوارتر اند. لذا روایت جهاد با نیروی اشغالی و حامی اشغالگر، دیگر به کار طالبان نمیآید.
زوال روایت جهاد طالبان باعث شد که برخی از نیروهای خود را از دست بدهند. به عنوان نمونه تشکیل (حزب ولایت) به عنوان شاخهای جدا شده از طالبان، که بعد از توافق دوحه صورت گرفت، خود نشانهای از زوال روایت طالبان و معضل مشروعیت بود.
به همین جهت طالبان تلاش کردند تا روایت خود را تغییر بدهند. روایت طالبان از (جهاد) به روایت (فتح) تغییر کرد. با مروری کوتاه بر نشانهشناسی سخنرانیهای اعضای طالبان در قطر و سخنگویان آنها، به خوبی میتوان درک کرد که روایت فعلی طالبان، روایت فتح و پیروزی است. روایت فتح، طالبان را به عنوان پیروز میدان علیه نیروهای اشغالگر و به عنوان کسانی که توانستند نیروهای خارجی را از کشور بیرون کنند، معرفی میکند. این روایت باعث آن میشود که طالبان به عنوان برندهی میدان، روحیهی بیشتری پیدا کنند و بسیجسازی آنان بیشتر شود.
اما باید توجه داشت که روایت (فتح) گرچند باعث تقویت روحیهی طالبان میشود، اما جنگ آنان را مشروع نمیسازد. روایت فتح نمیتواند به جنگ طالبان علیه نیروهای ارتش افغانستان؛ نیروهایی که هموطن و همدین طالبان هستند، مشروعیت بخشد. با هیچ دلیل شرعی نمیتوان با روایت فتح، برای جنگ طالبان علیه دولت افغانستان و نیروهای این دولت، مشروعیت بخشید. حتی اگر در درون منظومهی فکری طالبان هم این مساله را بررسی کنیم، باز هم روایت فتح، به جنگ علیه یک مسلمان مشروعیت نمیبخشد. نیروهای دولت افغانستان نه اشغالگر هستند و نه هم حامی اشغال. به همین جهت است که روایت فتح هم به کار مشروعیت بخشی برای جنگ طالبان نمیآید.
لذا میتوان نتیجه گرفت که طالبان، در روایت خود با مشکل مواجه شدهاند و دیگر نمیتوانند برای جنگ خود مشروعیت ببخشند. بسیاری از اعضای هیئت مذاکرهکنندهی دولت در قطر، به این نکته اشاره کردهاند که همزمان با حضور طالبان در قطر، رهبران طالبان همواره پیامهای متعددی از جنگجویان خود مبنی بر مشروع نبودن جنگ و چندپارچگی در صف نیروها را دریافت میکردند. از سویی روایت جهاد طالبان به زوال مواجه شده است و از سوی دیگر، روایت فتح، مشروعیت کافی به جنگ طالبان نمیبخشد.