قطر در حلقات پنجگانهای که از سوی اشرف غنی در سیاست خارجی افغانستان تعیین شده است، در حلقهی دوم و سوم، به عنوان عضوی از منطقه و کشورهای اسلامی شناخته میشود. این کشور در سال ۲۰۱۸ به عنوان میزبان گفتگوهای آمریکا و طالبان تعیین شد و پس از آن هم قرار بر این رفت تا میزبان طالبان و دولت افغانستان باشد. میزبانی که به نظر میرسد تا حدودی مورد رضایت هر دو طرف است. سوال اساسی اما این است که این میزبان تا چه اندازه میتواند در روند صلح موثر باشد؟ اساساً هدف قطر از میزبانی مذاکرات صلح چیست؟ آیا قطر یک میزبان منفعل است یا توانایی تسریع روند و فشار بر طرفین را دارد؟ تا چه اندازه میتوان به پروسهی صلح به میزبانی قطر امیدوار بود؟ آیا قطر میتواند روند صلح را تسریع بسازد؟ یا تجربهی میانجیگری قطر برای حوثیها و دولت یمن در ۲۰۰۷ تکرار میشود؟
در این برنامه با حضور دکتر میرویس بلخی، استاد دانشگاه و پژوهشگر ارشد مسائل غرب آسیا به پاسخ سوالات فوق پرداخته شده است. آقای بلخی اخیراً مقالهای تحت نام (ارزیابی نقش قطر در روند صلح افغانستان؛ اهرمها و چالشها) در نشریهی (Routledge) در لندن نگاشته است.
دکتر بلخی در ابتدا ضمن اشاره به اهمیت میانجی در پروسههای صلح و تجربهی تاریخی افغانستان، چنین گفت که «بررسی ظرفیت میانجیها در پروسهی صلح، از مهمترین مواردی است که باید مورد تحقیق و بررسی قرار بگیرد». به باور دکتر بلخی، شکست برخی از روندهای صلح به میانجی آن بر میگردد و به همین جهت باید به ظرفیتهای میانجی پرداخته شود.
دکتر بلخی در ادامهی بحث به پنج ظرفیت قطر برای میانجیگری پروسهی صلح پرداخت؛ آقای بلخی نوظهور بودن قدرت قطر در منطقه، بازیگری بیطرفانهی قطر در منطقه، تعریف هویت میانجی در سیاست خارجی این کشور، ثروت انبوه قطر و استفادهی این کشور از قدرت نرم را به عنوان ظرفیتهای این کشور شمرد. به همین جهت آقای بلخی از میان گزینههای احتمالی میانجیگری، از جمله اندونزی، دانمارک، آلمان و ناروی، گزینهي قطر را گزینهای مناسبتر دانست.
برعلاوه دکتر بلخی اشاره داشت که بازیگران ذینفع نمیتوانند میانجی در روند صلح افغانستان باشند، او با تبیین سه حلقه از بازیگران دخیل در افغانستان، چنین استدلال کرد که قطر در هیچ یک از حلقات بازیگر در افغانستان نیست و این خود نقطهی امتیاز دیگری برای قطر است.
دکتر بلخی در ادامه به بررسی مدل حل اختلاف قطر پرداخت. به باور آقای بلخی قطر در طول سالهای گذشته و با تجربه از میانجیگریهای متعددی که داشته است، مدلی از حل اختلاف را انکشاف داده است. آقای بلخی، آوردن تغییرات در محیط، مدیریت تعارض، حفظ محرمانه بودن، اعمال محدودیت زمانی و استفاده از سیاست هویچ را به عنوان پارامترهای مدل حل منازعهی قطر برشمرد.
این پژوهشگر غرب آسیا در پاسخ به این سوال که چرا تا کنون پروسهی صلح به میزبانی دوحه نتیجهی ملموسی نداشته است، به تبیین پنج مشکل در مدل حل منازعهي قطر پرداخت. به باور آقای بلخی، عدم پیگیری فعال، رویکرد مدیریت بحران به پروسهی صلح، استفاده از وساطت با رویکرد سنتی، سیاست هویچ بدون چماق و عدم تمرکز بر روی قشرهای اجتماعی و سیاسی را از چالشهای مدل حل منازعهی قطر دانست، چالشهایی که باید از سوی رهبران قطر جدی گرفته شود.
آقای بلخی در پایان به این مساله پرداخت که طرفین منازعه از جنگ خسته شدهاند، به باور آقای بلخی آنچه ذهنیت طالبان و دولت را تشکیل میدهد، خستگی از جنگ است. همینطور دکتر بلخی پاکستان را هم خسته از جنگ و متمایل به صلح در افغانستان میدانست، آقای بلخی با اشاره به نگرانیهای پاکستان در قبال روند صلح، بر این مدعا تاکید داشت که این کشور دیگر نیازی به نگاه امنیتمحور محض و عمق استراتژیک نداشته و به سمت سیاستهای منطقهای اقتصادمحور حرکت کرده است.
گفتگوی کامل را در کلیپ ببینید.