جان پدر و فرزند «خاک پای ایران»

همایون شجریان آواز خوان نامی و نام‌بردار ایران  در تازه‌ترین آهنگ خود که شب گذشته منتشر شد، هشتگ « جان پدرکجاستی » را به ترنم و ترانه درآورده است. جمله‌ای که یادآور دردهای بسیاری در این سرزمین است. این آهنگ نه تنها با دانشگاه کابل و سووشون و سوگواری آن روزش، که با حجم گسترده‌ای از سوگ‌ها  و سکوت‌های این سرزمین هم‌خوانی دارد. همان سوگ و سکوتی که به گفته‌ی قهار عاصی:« کسی صدای جوان مرگی علف هارا به رودخانه نریخت…»

پس از حمله‌ی تروریستی به دانشگاه کابل و هشتگ مشهور« جان پدرکجاستی»، از سوی بسیاری و از کشورهای متنوعی نوع کشتار نکوهیده شد. در ایران اما انگار بیشتر و چه بسا بهتر از پیش، این هم‌دردی در خیابان‌های تهران قامت آراست. تصاویر و این جمله‌ی تلخ در کناره‌های خیابان‌های این شهر، پیام‌های گسترده‌تر و هم‌دردی‌های ژرف‌تری به نمایش می‌گذاشت. همایون شجریان فرزند «خاک پای ایران»،‌ استاد محمد رضا شجریان است که میلیون‌ها مخاطب خاص نه تنها در ایران که در کشورهای هم‌زبان و منطقه داشت. «خاک پای مردم ایران» عبارتی است که بر لوح مزار او پس از درگذشتش در ماه‌های اخیر حک شده است.

 در زمان حیات پدر و اکنون که همایون صدای « جان پدر کجاستی» را بر می‌کشد، خود از چهره‌های جوان و دارای نام  و آوازه‌ی موسیقی سنتی ایران بوده است، درصفحه‌ی انستاگرام او که بیش از سه میلیون دنبال کننده دارد، با نشر این آهنگ نوشته است: « تقدیم به دل‌های سوگ‌واری که عزیز خود را از دست داده اند.»  این آهنگ با موسیقی پوریا نظری، شهر پوریا سوری، تک‌نوازی کمانچه سهراب‌پور ناظری و هم‌آوایی سحرمحمدی و دنیا کمالی و آواز فرزند «خاک پای ایران» محمد رضا شجریان شکل گرفته است. آهنگی که بیش از هرچیز یادآور آن هشتگ سهمگین سوگ‌واری و درعین حال هم‌دلی یکی از نخبه‌های نامی ایران با همسایه‌ی شرقی است. همسایه‌ای که میراث عظیم مشترکی با ایران دارد.

 سوای رابطه ، مشترکات و نزدیکی‌هایی دوکشور، دراین نیم سده‌ی اخیر به دلیل مهاجرت میلیونی ما به ایران، ‌تاریخچه‌ی متفاوت و متنوعی دیگری نیز در تاریخ روابط دو ملت شکل گرفت. این تاریخچه به طبع مهاجرت، ‌جنگ و فقر و ناخوانده‌گی میهمان، خالی از تلخ و شیرین ماجرا نبود. با همه‌ی این‌ها نسل و شاید نسل‌هایی از شهروندان کشورما در ایران قد کشیدند و بالیدند و چه بسا امروز در هر عرصه‌ی جامعه فعال اند و تجربیات شان از کشور میزبان به این قدافرازی کمک بسیاری کرده است. درعین حالی که به طبع مهاجرت « غیرقانونی» تلخی‌ها و دل‌آزرده‌گی‌هایی هم ضمیمه داشته است. در این میان به طبع دوام سال‌های مهاجرت و حضور جامعه‌ی میلیونی مهاجر دراین کشور،‌ رفته رفته تعامل و شناخت بیشتری میان دوطرف و به اضافه‌ی آن دوکشور وملت پدید آمد.

نخبگان دو کشور سعی کردند در این مدت به شناخت و تعامل بهتری قدم بگذارند و در تلاش ایجاد این دوسویه‌ی آشنا به هم باشند. درگذشته برخی از نخبگان ایرانی در مواردی در کنار سوگ‌های مردم این سرزمین ایستاده اند که عزت الله انتظامی بازی‌گر پیش‌کسوت ایران از آن جمله است. ایجاد شبکه‌هایی در صدا و سیمای ایران نیز از توجهاتی است که در سال‌های اخیر در این رابطه صورت گرفته است. برگزاری عرس بیدل در تهران و حضور اهل قلم و از جمله استاد شریف غزل و هم‌خوانی او با علی رضا افتخاری از اتفاقات نیکی است که در این سال‌ها افتاده است. یا نخبه‌ی ایرانی‌ای مانند دکتر هادی سعیدی کیاسری که ذهن و ضمیرش بایگانی موسیقی و به ویژه غزل کلاسیک افغانستان است. با این همه نخبگان ایران در سال‌های اخیر توجه بهتر و بیشتری به همسایه‌ی شرقی خود و خوی و خلق و فر و فرهنگ آن داشته اند که توانسته است، اگرچه زمان‌بر ولی به پیمانه‌ی زیادی به شناخت و هم‌دلی دو طرف کمک کند.