فرخ افندی یکی از پیشگامان موسیقی اکادمی افغانستان است که اصالت ترکی دارد او متولد سال 1279 در شهر استانبول کشور ترکیه است. از او بیشتر صد آهنگ در آرشیف رادیو افغانستان باقیمانده است و در حدودِ چهار صد آهنگ فولکلور را نیز بازسازی و نوتیشن کرده است. او ترانه ای « پادشاهی سلام » را که در نظام سلطنتی همچون سرود ملی اهمیت داشت ساخته و تنظیم کرده است و یکی دیگر از کارهای با ارزش فرخ افندی جمع آوری ترانههای کودکان است که در کتابی به نام « قوقوقو برگ چنار» نوتیشن و به چاپ رسیده است.
زندهگی در سرزمین مادری
پدر فرخ افندی یکی از جنرالان دربار سلطان عبدالحمید شاه دوم پادشاه عثمانی بود مردِ تندخو و نامهربانی که با اعضای خانواده نیز مثل یک نظامی برخورد میکرد. مادر فرخ افندی در اثر خشونت خانوادهگی جان اش را از دست داد. پس از آنکه پدر فرخ برای بار دوم ازدواج کرد فرخ تا سن شش سالهگی در خانوادهی پدری زندهگی کرد و پس از پیروزی انور پاشا پدر فرخ نیز از سوی سربازان انور پاشا اعدام گردید و بار دیگر کودکی او با سیاهی و تنهایی روبرو شد. او اینبار گاه به خانهی ماما گاه هم به خانهی مادرکلان پناه میبرد. در همین هنگام شامل مکتب طبی استانبول میشود و تا صنف سوم در رشتهی کمکهای اولیه درس میخواند و درهمین دوره هم او میتواند بربط بنوازد و گاهی هم پشت پیانو بنشیند و دکمههای پیانو را روشمندانه حرکت داده میلودیهای قشنگی را بسازد و بنوازد. او در صورت نگاری هم دست بالایی پیدا میکند که روی این بُعد زندهگی اش در مقالات بعدی مفصلاً خواهم نوشت. ترکیه هیچگاهی سرزمین خوبی برای فرخ نوجوان نشد تا این که چانته اش را بست و ترک سرزمینی کرد که جز بدبختی و آوارهگی چیز دیگری برای او به بار نیاورده بود.
مهاجرت به فرانسه و آشنایی با محمود طرزی
فرخ نوجوان که با یکی از دوستانش برای سر و سامان دادن زندهگی شان وارد پاریس شده بودند پاریس را نیز نا مهربانتر از استانبول یافتند او درین شهر که مرکز روشنفکران و فرهنگیان عصر خودش بودند روزی را حتا گرسنه گذراند تا اینکه برای نقاشی کردن صورتِ مشتریانِ یکی کافهها صفحه جدیدی را در زندهگی تاریک و تنهایی اش باز کرد. او راهی کافهای شد که در آنجا ثروتمندان برای وقت گذراندن و تفریح کردن میآمدند او روزی با یکی از ثروتمندانِ پاریس در آن کافه روبرو میشود که در بدل ده فرانک پورتریتش را در ظرف پانزده دقیقه رسم میکند که در آن روزگار پول فراوانی است و همین طور در یک روز سه پورتریت دیگر هم رسم میکند و این بارِ نخست است که دریچهای به این زیبایی در زندهگی او گشوده شده است. رفته رفته کار و بار او رونق پیدا میکند و او دیگر نقاشِ بزرگی شده است هم شهرت و هم محبوبیت و در کنارش از همه مهمتر ثروت یگانه عاملی است که در زندهگی او برای نخستین روزنهی خوشبختی گشوده است. در همینجاست که روزی با محمود طرزی، سفیر افغانستان در پاریس آشنا میشود او راهی منزل سفیر میگردد و در آنجا برای مدتی به حیث معلم موسیقی به همسر سفیر اساسات موسیقی کلاسیک غربی را میآموزاند او دیگر در خانهی سفیر مقیم شده است آموزگار است تنخواه میگیرد، زندهگی راحت و مجللی دارد. ولی پس از آنکه دورهای خدمت محمود طرزی به پایان میرسد محمود طرزی از وی خواهش میکند تا با او به افغانستان بیآید. او خواهش سفیر را که دیگر اورا به عنوان یک دوست نگاه میکند میپذیرد و راهی افغانستان میشود کشوریکه از هرنگاه با سرزمین مادری اش نزدیک است. هنگامیکه فرخ افندی همراه با محمود طرزی وارد افغانستان میشود طرزی اورا به شاه امان الله معرفی میکند البته شاه در نخستین دیدار اورا به عنوان یک نقاش زبردست میشناسد و در همینجاست که یکی از پرتره های شاه را نقاشی میکند که در مقابل آن دو صد سکهای طلا از سوی شاه جوان دریافت میکند. از نقاشان معاصر او در همین هنگام میشود از غلام محمد میمنهگی یاد کرد او در زمان سلطنت امیر امان الله خان به صفت استاد در مکتب صنایع ایفای وظیفه میکند که غوثالدین خان نقاش یکی از شاگردان او در همان مکتب است که بعدها اورا به درجهی استادی میرساند. سلطنت امانی سقوط میکند و زندهگی نسبتا خوب افندی نیز با رویداد های تلخی روبرو میشود که روز های بد و تاریکی را در زندهگیاش پدید میآورد او کار اصلی اش که نقاشی و موسیقی است را رها کرده به بافندهگی رو میآورد او در زمان حبیب الله کلکانی بدترین روزهارا در افغانستان تجربه میکند.
فرخ افندی در کابل
پس از آن که نادر خان به قدرت رسید بار دیگر زندهگی فرخ افندی دستخوش ناملایماتی گردید که روزهای ناخوش گذشته را به یاد او انداخت، تمام دار و ندارش را جور کردند و حتا زندهگی او به خطر مواجه شد و از این که هنوز مردم اورا خارجی میپنداشتند و این پنداشت مردم جان اورا نجات داد تا کشته نشود. او پس از نجات یافتن از مرگ دوباره راهی مکتب صنایع میشود و به صفت استاد دوباره کارش را آغاز مینماید و بعدها تاسیس رادیو بار دگر زندهگی اورا به سوی روشنایی سمت و سو میدهد، او پس منظر برنامههای زندهی رادیو را با ویلون و پیانو همراهی میکند برای او خانهای میدهند که بعدها هاشم خان آن خانه را از او میستاند که درآن خانه فعلا سفارت ترکیه قرار دارد.
مرحوم قادر فرخ، پسر فرخ افندی
در زمان سلطنت محمدظاهر شاه او کارهای فراوانی را برای موسیقی معاصر افغانستان انجام داد و شاگردانی را نیز در همین زمینه تربیت کرد که از معروف ترین شان کسانی چون مرحوم استاد سلیم سرمست،مرحوم استاد ننگیالی،مرحوم استاد ناله،مرحوم فضل احمد نینواز،مرحوم ساربان و یک تعداد دیگر هستند. یکی از فرزندان او قادر فرخ از سینماگر معروف کشور ما بود که در سال ۱۳۹۸ در کشور ترکیه شبیه سرنوشت پدر مهاجر شد و در آنجا به اثر بیماری که داشت درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد. افندی این ستارهای درخشان موسیقی کشور سرانجام در سال ۱۹۷۷ میلادی در کابل درگذشت ازین استاد مسلم تا کنون به بزرگی خدماتی که در موسیقی ما انجام داده تجلیل و بزرگداشت به عمل نیامده است.
Notice: Undefined offset: 0 in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336
Notice: Trying to get property 'term_id' of non-object in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336