ابتذال دیجیتال و فروپاشی نمادین در افغانستان؛ بازخوانی فرهنگی یک تهدید نوظهور

نویسنده: سیدمحمود همرزم

در عصر اطلاعات، قدرت دیگر صرفاً در دستان دارندگان اسلحه و سرمایه نیست؛ بلکه در دست کسانی‌ست که روایت‌ها را شکل می‌دهند. فضای مجازی، به‌ویژه در کشورهایی با زیرساخت‌های رسانه‌ای ضعیف، می‌تواند بستری برای آگاهی، همبستگی و تحول اجتماعی باشد، اما همان بستر، اگر در غیاب سواد رسانه‌ای و ارزش‌مداری فرهنگی رها شود، به میدان تاخت‌وتاز ابتذال، تحقیر و تفرقه بدل می‌گردد. افغانستان امروز، نمونه‌ای تمام‌عیار از این دوگانه‌ی دیجیتال است؛ جایی که تیک‌تاک، فیسبوک و یوتیوب همزمان می‌توانند صدای یک آموزگار تبعیدی را به جهانیان برسانند، یا کرامت و هویت جمعی را با چند کلیپ ویروسی به مضحکه بکشند.

در کشورهایی که حاکمیت مشروع از میان رفته یا فروپاشیده است، خلأ قدرت، پیش از آنکه در خیابان‌ها دیده شود، در زبان و نمادها نمایان می‌گردد. سقوط جمهوریت در افغانستان و استقرار رژیم طالبانی، فقط جابه‌جایی سیاسی نبود؛ شکاف نمادین بزرگی پدید آورد که در آن هیچ روایت یکپارچه‌ای از هویت، آینده یا ارزش‌های مشترک باقی نمانده است.

در چنین فضای گسیخته‌ای، آنچه به چشم می‌خورد، سیطره‌ی محتواهای سطحی، طنزهای توهین‌آمیز، چالش‌های بی‌ربط و شعارهای ساختارشکن است که گاه در ظاهر رنگ اعتراضی دارند، اما در عمل، نه به درک سیاسی می‌انجامند، نه به تقویت گفتمان جمعی. بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی افغانستان، به‌ویژه در پلتفرم‌هایی مثل تیک‌تاک، در جست‌وجوی «ویو» و «ترند» شدن، در حال بازتولید روایت‌هایی‌اند که نه‌تنها به همبستگی ملی کمکی نمی‌کند، بلکه شکاف‌های قومی، زبانی و جنسیتی را عمیق‌تر می‌سازد.

طالبان، با وجود ظاهر خشن و انزواطلب‌شان، از ابتدای بازگشت به قدرت، ارزش شبکه‌های اجتماعی را درک کرده‌اند. آن‌ها از انتشار ویدیوهای ساختگی از «امنیت» در کابل گرفته تا بازتاب چهره‌هایی با ظاهر نرم‌تر از درون نظام، در حال مهندسی تصور عمومی در داخل و خارج‌اند. در کنار آنان، گروهی از کاربران نیز، ناخواسته یا آگاهانه، به بلندگوی پروپاگندای آن‌ها تبدیل شده‌اند. ویدیوهایی که مردم در آن‌ها از «رضایت» نسبت به حکومت می‌گویند، در حالی ضبط می‌شوند که گویندگان‌شان یا از ترس تفنگ دروغ می‌گویند یا از روی ناآگاهی، گمان می‌برند که جز این حرف، حرفی دیگر مجاز نیست.

در چنین فضایی، دیگر مرزی میان پروپاگاندا، سرگرمی، و وقاحت فرهنگی باقی نمی‌ماند. آنچه به‌ظاهر چالش تیک‌تاکی‌ست، در عمل ابزاری‌ست برای عادی‌سازی اقتدارگرایی، و آنچه به شکل طنز قومی یا زبانی مطرح می‌شود، در واقع بذر نفاقی‌ست که می‌تواند جامعه‌ی فرسوده‌ی افغانستان را بیش از این از هم بپاشد.

اصطلاح «لمپن دیجیتال» به‌درستی وضعیتی را توصیف می‌کند که در آن افراد، بدون دانش تاریخی، بدون حساسیت فرهنگی، و بی‌هیچ احساس مسئولیتی نسبت به جامعه، به تولید محتوا مشغول‌اند. اما خطر اصلی، در فرم کار آنان است، نه صرفاً در محتوای آن. آنها یاد گرفته‌اند که چگونه ویدیو را تدوین کنند، چگونه توجه بگیرند، چگونه یک «بحران ساختگی» بسازند. تسلط بر فرم در غیاب محتوا، محصول فقدان آموزش منتقدانه است؛ فقدانی که در نظام آموزشی فروپاشیده افغانستان، نه تنها جبران نشده، که از سوی حاکمان کنونی تشویق می‌شود.

در سال‌های اخیر، بسیاری از کاربران پرمخاطب افغان در فضای مجازی، مقیم کشورهای اروپایی یا امریکایی‌اند. آنان از یک سو با امکانات آزاد، بی‌سانسور و پرسرعت در غرب بهره‌مند‌اند، و از سوی دیگر، مخاطبی عمدتاً ستمدیده و رنج‌کشیده در افغانستان دارند. این شکاف، مسئولیت اخلاقی سنگینی می‌آورد، اما در عمل، آنچه می‌بینیم، اغلب سوءاستفاده از آن است. بسیاری از این چهره‌ها، به جای استفاده از آزادی خود برای بازتاب درد و رنج مردم، به تسویه‌حساب‌های شخصی، تحقیر قومی، یا تولید محتوای جنجالی بی‌پشتوانه مشغول‌اند. بدتر آنکه برخی از این افراد، داعیه‌دار عدالت، روشنگری یا میهن‌دوستی هم هستند؛ اما کوچک‌ترین حساسیتی نسبت به تأثیر واقعی سخنان‌شان بر انسجام اجتماعی ندارند.

یکی از آثار ناگوار تسلط لمپن‌محتواها در فضای مجازی افغانستان، فروپاشی زبان گفت‌وگوست. مفاهیمی چون «افغان»، «پوهنتون»، «ملت»، «جمهوریت»، «دموکراسی»، و حتی «زبان رسمی» به موضوعات نزاع و تمسخر بدل شده‌اند. این نزاع‌ها، اغلب به‌جای آنکه به بحثی فکری و ریشه‌ای بینجامند، در سطح کل‌کل‌های کودکانه یا فحاشی‌های قومی باقی می‌مانند. بدین‌ترتیب، زبان، به‌جای آنکه وسیله‌ی تفاهم باشد، ابزار ستیز و گسست می‌شود. و این، آغاز نوعی فروپاشی نمادین است که می‌تواند مقدمات فروپاشی واقعی‌تر اجتماعی را فراهم کند.

اما در برابر این روند نگران‌کننده، مقاومت خاموش و مؤثری در جریان است. هنرمندان، نویسندگان، خبرنگاران، ورزشکاران، و کنش‌گران مدنی، هر یک در قالب‌های متفاوت، در تلاش‌اند که معنا، اخلاق، و گفت‌وگوی فرهنگی را زنده نگه دارند. تولید ویدیوهای آموزشی، برنامه‌های روشنگر، نقد محتوای مبتذل، و افشای چهره‌های فریب‌کار—all این‌ها بخشی از تلاش جمعی‌ست برای نگه‌داشتن پرچم فرهنگ در میان طوفان ابتذال.

برای مؤثر بودن این مقاومت، چند راهکار لازم است:

  • تولید محتوای باکیفیت و متعهد، نه فقط در قالب افشاگری، بلکه برای ارائه‌ی بدیل‌های سازنده در قالب سرگرمی، آموزش و تحلیل؛
  • تربیت نسل تازه‌ای از کاربران رسانه‌ای که از سواد دیجیتال، زبان غیرمتحجر و نگاه چندلایه برخوردار باشند؛
  • ایجاد شبکه‌های مستقل رسانه‌ای در تبعید که بتوانند صدای فرهنگی افغانستان باشند، بدون وابستگی به قدرت‌های سیاسی یا انگیزه‌های تجاری؛
  • پیوند میان نخبگان فرهنگی داخل و خارج کشور، برای مقابله با روایت‌های جعلی و بازسازی زبان مشترک؛
  • افزایش توجه به تحلیل انتقادی پدیده‌های مجازی در میان روزنامه‌نگاران و دانشگاهیان افغان، به جای اکتفا به مواضع شخصی یا بیانیه‌ای.

بله، فرهنگ را نه می‌توان با سانسور حفظ کرد، نه با فیلترشکن از بین برد. آنچه فرهنگ را می‌کُشد، بی‌تفاوتی است. و آنچه آن را زنده نگه می‌دارد، امید و خلاقیت. در روزگاری که تیک‌تاک و فیسبوک گاه به ماشین‌های بی‌رحم بی‌هویتی بدل شده‌اند، حفظ کرامت فرهنگی، نه از مسیر فریاد و تحقیر، بلکه از راه ایجاد آلترناتیو ممکن است. افغانستان اگر قرار است از نو ساخته شود، باید از همین جا آغاز کند: بازسازی زبان، اخلاق و خیال.


Notice: Undefined offset: 0 in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336

Notice: Trying to get property 'term_id' of non-object in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336