بایدن نمی‌خواهد سناریوی سقوط سایگون تکرار شود

محمد اشرف‌غنی و همراهانش در سفر به ایالات متحده آنچه را که می‌خواستند به دست آوردند، به همین دلیل می‌توان این سفر را ماموریت موفق خواند. در این سفر هیاتی که از کابل به واشنگتن رفته بود با تمام بلندپایه‌گان دولت امریکا از هر دو حزب پر قدرت این کشور ملاقات کردند و کاخ سفید با دولت‌مردان کابل از جایگاه یک دولت دوست و متحد برخورد کرد. امریکا تعهد کرد که به تمویل نیروهای امنیتی، پشتیبانی مالی از پروژه‌های توسعه‌یی و فراهم‌سازی پول برای کمک‌های بشری ادامه خواهد داد. واشنگتن در حضور بلندپایه‌گان افغانستان، تعهد کرد که به حمایت سیاسی از کابل دوام می‌دهد.

این سفر و تعهدات امریکا معنایش این است که واشنگتن منابع لازم را برای جنگ با طالبان در اختیار کابل قرار خواهد داد، همان طوری که شوروی منابع مورد نیاز حکومت داکترنجیب‌الله را پس از خروج ارتش سرخ در اختیار آن حکومت می‌گذاشت تا با مخالفان مسلحش بجنگد. امروز هم افغانستان به سال ۱۹۸۹ برگشته است. دولت افغانستان امروز بار بزرگ جنگ با طالبان  و متحدان خارجی آنان را به دوش می‌کشد، اما واشنگتن متعهد شده است که پول و جنگ‌افزار در اختیار کابل بگذارد. احتمال آن زیاد است که نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان بتوانند با استفاده پول و امکاناتی که امریکا و کشورهای متحد آن فراهم می‌سازند، از شهرها، بندرهای مهم و فرودگاه‌ها حفاظت کنند.

با خروج نیروهای امریکایی، اردوی افغانستان قادر به حفظ جغرافیای وسیع کشور نیست. به همین دلیل است که ساحۀ زیر سلطۀ نیروهای امنیتی کوچک شده است. این ساحه شاید بیشتر از این کوچک شود و نیروهای امنیتی و دفاعی تمام توان خود را برای نگهبانی از شهرهای پرجمعیت، میدان‌های طیاره و بندرهای مهم به کار بگیرند. تردیدی نیست که از نیروهای بومی و شبه‌نظامی نیز در این جنگ کار گرفته خواهد شد. نیروهای شبه‌نظامی مثل دوران داکتر نجیب‌الله به احتمال زیاد در نگه‌داری از شاه‌راه‌های مهم، دهکده‌های اطراف میدان‌های طیاره و قریه‌های چهارطرف شهرهای پرجمعیت نقش مهم ایفا خواهند کرد. نیروهای شبه‌نظامی و بومی، نظم‌گریز و قانون‌شکن اند ولی حکومت و رهبری نیروهای امنیتی و دفاعی این نیروها را داروی تلخی می‌داند که برای تسکین درد لازم دارد. رهبری نیروهای امنیتی و دفاعی ناگزیر شده است که بین ملیشه‌سازی و فروپاشی، اولی را انتخاب کند.

به نظر می‌رسد که محمداشرف‌غنی، امرالله صالح و دیگر بلندپایه‌گان حکومت مطمین اند که فروپاشی بزرگ سال ۱۹۹۲ تکرار نخواهد شد. هیچ شکی نیست که افغانستان به سال ۱۹۸۹ برگشته است، اما تکرار سناریوی سال ۱۹۹۲ از دید بلندپایه‌گان دولت ناممکن است. واقعیت این است که شوروی پس از خروج از افغانستان به احتضار افتاده بود و در تابستان سال ۱۹۹۱ آخرین نفس‌های خود را می‌کشید.   این قدرت بزرگ که شماری آن را یک امپراتوری لیننیستی می‌خواندند، در آخرین شب سال ۱۹۹۱ مرد و سه ماه پس از آن حکومت داکترنجیب‌الله به دلیل این که حامی مالی‌اش را از دست داده بود، به تاریخ پیوست. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که اگر شوروی زنده می‌ماند و حمایت لجستیکی و مالی از داکترنجیب‌الله را ادامه می‌داد، حکومت او سقوط نمی‌کرد.

ایالات متحده به رغم این که خارج می‌شود و در ماموریت نظامی‌اش در افغانستان، ناکام شده است، هنوز یک قدرت زنده و پویا است. ایالات متحده هنوز هم قدرت اول نظامی و اقتصادی دنیا خوانده می‌شود و باور بسیاری‌ها بر این است که به کمک‌های مالی و لجستیکی از نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان ادامه خواهد داد. حتما ایالات متحده نمی‌خواهد که کابل به سرنوشت سایگون پایتخت ویتنام جنوبی در سال ۱۹۷۵ مواجه شود. در آن سال پایتخت ویتنام جنوبی که متحد ایالات متحده بود، به دست چریک‌های مارکسیست مورد حمایت اتحاد شوروی و دشمن امریکا افتاد. سقوط سایگون و فرار کارمندان سفارت امریکا از آن شهر، چنان شکست حقارت‌باری برای ایالات متحده بود که هیچ گاه از حفاظۀ تاریخی این قدرت بزرگ پاک نخواهد شد. شکست شوروی در افغانستان در دهۀ هشتاد میلادی به دست چریک‌های مورد حمایت ایالات متحده، تا حدی صدمۀ حیثیتی شکست ویتنام را برای امریکا جبران کرد، اما اگر سناریوی سال ۱۹۷۵ سایگون در کابل تکرار شود، تمام تمدن غربی تحقیر خواهد شد.

چنین می‌نماید که جوبایدن هم نمی‌خواهد که در زمان ریاست‌جمهوری او این اتفاق بی‌افتد. او که تصمیم به خروج نیروهای امریکایی از افغانستان گرفت و این تصمیم خود را عملی کرد، به احتمال زیاد نمی‌خواهد که تکرار سناریوی سایگون را در کابل شاهد باشد و تحقیر تمدن غربی را در وضعیتی به چشم سر ببیند که رییس‌جمهور ایالات متحده است. به همین دلیل حکومت بایدن تلاش خواهد کرد تا تمام تعهدات مالی ایالات متحده را به کابل عملی کند. تجربۀ تاریخی نشان می‌دهد که در صورت دسترسی کابل به پول، سقوط پایتخت و فروپاشی دولت منتفی است.

در سال گذشته این تصور قوت گرفته بود که گویا امریکا و پاکستان در مورد آیندۀ سیاسی افغانستان به توافق رسیده اند که براساس آن باید طالبان و گروه‌های سیاسی دیگر یک حکومت مشترک تشکیل دهند و به این ترتیب حل سیاسی اتفاق بی‌افتد، ولی تحولات روزهای اخیر نشان می‌دهد که این تصور اشتباه بود. طالبان هیچ علاقه‌یی به حل سیاسی و حکومت مشارکتی ندارند. طالبان روی اسپ مست پیروزی سوار اند. ایالات متحده نتوانست شورش‌گری آنان را مهار کند. این گروه به این باور است که ناتو را در افغانستان شکست داده است، بنابراین نیازی به مذاکره ندارد و به زودی کل افغانستان را تسخیر می‌کند. ارتش پاکستان هم علاقه‌ ندارد تا هم‌سو با سیاست ایالات متحده شود و طالبان را به حل سیاسی وادار سازد. به نظر می‌رسد که امریکا از پاکستان خواسته بود که در قلمرو خودش طالبان را زیر فشار نظامی بگیرد تا به مذاکره و حل سیاسی راضی شوند ولی اظهارات اخیر عمران‌خان نخست‌وزیر پاکستان نشان‌دهندۀ آن است که ارتش پاکستان فشاری به طالبان اعمال نمی‌کند. به نظر می‌رسد که ارتش پاکستان می‌خواهد طالبان را حمایت کند تا به آنچه که عمق استراتژیکش خوانده می‌شود، برسد.

واقعیت این است که متحدان اصلی پاکستان در میدان نبرد افغانستان، نیروهایی هستند که نظام بین‌المللی کنونی را نمی‌پذیرند. گلبدین حکمتیار که متحد اصلی پاکستان در جنگ‌ دهۀ هشتاد افغانستان بود و ارتش پاکستان می‌خواست پس از سقوط نجیب او زمام‌امور افغانستان را به دست گیرد، آرزو داشت که کابل را به مرکز صدور شورش‌گری جهادیستی از کشمیر تا فلسطین بدل کند. در حکومت طالبان که آنان هم متحد پاکستان بودند، این آرزو تحقق یافت و حتا به القاعده اجازه داده شد که پای نظامیان امریکایی را به جنگ افغانستان بکشاند. هیچ بعید نیست که با اشغال کل افغانستان توسط طالبان بار دیگر مشکل جدید برای نظام بین‌المللی به وجود بیاید، این چیزی است که قدرت‌های بزرگ آن را نمی‌خواهند.