تأملی در جایگاه نیما در شعر معاصر پارسی

اگرچه نمی‌شود در یادداشتی دو صفحه‌یی از جایگاه نیما در شعر معاصر پارسی سخن گفت، زیرا جایگاه و تاثیرگذاری نیما در شعر معاصر پارسی فراتر از ایران، در افغانستان و تاجیکستان نیز مطرح است. درست است که شاعران و منتقدانی زمینۀ تجدد و نوگرایی را پیش از نیما در شعر معاصر پارسی مطرح کرده بودند اما در نهایت این نیما بود که شعر نیمایی را به عنوان بهترین نمونۀ شعر معاصر پارسی طراحی، مهندسی، اجرا و ارایه کرد.

 تجدد و نوگرایی‌که پیش از نیما به‌صورت پراگنده مطرح بود، نیما آن را با انتخاب و گزینه‌کردن در شعر تحقق بخشید. وزن دست‌وپاگیر عروضی، قافیه و… که معنا و محتوا را قربانی قالب می‌کرد، نیما چنین وزن و قافیه‌پردازی را در شعر آزاد، تحول بخشید که دیگر برای شعر و شاعران دست وپاگیر نبود، بلکه امکان و زمینه‌یی برای ایده و منظور شاعر در شعر شد.

 مصرع‌ها و بیت‌ها در شعر گذشتۀ ما باهم رابطۀ معنایی افقی داشتند، یعنی هر بیت معنای مستقل از بیت‌های دیگر شعر داشت که این استقلال معنایی بیت‌ها به کلیت معنایی در شعر آسیب می‌رساند. این آسیب در شعر آزاد رفع شد. زیرا در شعر آزاد از نظر معنایی، همه سطرهای شعر باهم مناسبت معنایی عمودی دارند که سطرها و مصرع‌های شعر در خدمت معنا و ایده واحد قرار می‌گیرند.

از نظر زیبایی‌شناسی نیز شعر فارسی دچار زیبایی‌شناسی درباری، زبان فاخر و بی‌ارتباط با زنده‌گی مردم بود. نیما با تحول در بافت زبان شعر، در ساختار و در مناسبات معنایی، به شعر دید تازه‌یی بخشید که این دید تازه موجب تحول در زیبایی‌شناسی شعر پارسی از زیبایی‌شناسی درباری به زیبایی‌شناسی سمبولیسم اجتماعی شد.

شعر نیمایی در حقیقت انقلابی در شعر پارسی بود که شعر فارسی را دچار تحول بنیادین کرد. این تحول تنها در ایران اتفاق نیفتاد؛ بل‌که در حوزۀ فرهنگی زبان پارسی که شامل افغانستان و تاجیکستان نیز می‌شود، اتفاق افتاد. بنابراین شعر نیمایی در حوزۀ ادبی زبان پارسی، شعری است دوران‌ساز که در این دوره، شعر پارسی چه از نظر زبان و چه از نظر هستی‌شناسی با جهان و زنده‌گی، مناسبات مدرن برقرار می‌کند.

سمبولیسم اجتماعی‌که در شعر نیما مطرح است در شعر پارسی بی‌پیشینه است. طرح سمبولیسم اجتماعی نیما در شعر موجب شد که گونه‌هایی از سمبولیسم اجتماعی در شعر شاملو، فروغ، اخوان، نادرپور، توللی…، در افغانستان در شعر واصف باختری، لطیف پدرام، پرتو نادری، لطیف ناظمی، صبورالله سیاهسنگ، لیلا صراحت روشنی و… گسترش یافتند و زمینه‌ساز جریان‌های شعری‌یی دارای چشم‌انداز هستی‌شناسانه و زیبایی‌شناسانۀ مخصوص به‌خود، در دروه‌یی از تاریخ شعر پارسی در حوزۀ ادبیات پارسی شد.

هنوز شعر نیمایی از نظر زیبایی‌شناسی و ادبی، امکان‌های مخصوص به‌ خود را دارد که ما می‌توانیم در سرایش شعر از امکان‌ها و پیشنهادهای شعر نیمایی بهره ببریم. تعدادی که فکر می‌کنند شعر نیمایی سنتی شده است و ما از شعر نیمایی کاملاً عبور کرده‌ایم، فکر می‌کنم این نظر چندان دقیق نیست.

دکتر رضا براهنی در کتاب «خطاب به پروانه‌ها…» بحث عبور و گذر از شعر نیمایی را مطرح می‌کند. دهۀ هفتاد در شعر معاصر فارسی، دهه‌یی است که شاعران معاصر می‌خواهند وارد مرحله‌یی از آوانگاردیسم در شعر شوند. به پیروی از دهۀ هفتاد ایران، این گرایش در شعر دهۀ هشتاد افغانستان نیز مطرح می‌شود اما این‌که توانسته باشیم، گونه‌یی از شعر را طراحی کنیم که ویژه‌گی‌های مخصوص به‌خود را داشته باشد، فکر می‌کنم چندان در این کار موفق نبوده‌ایم.

شاید تعدادی بگویند تحول خاصی با شاملو در شعر فارسی رخ داد. اما حقیقت این است شعر شاملویی، گونه‌یی از شعر نیمایی است که فقط وزن عروضی شعر نیمایی در شعر شاملویی کنار گذاشته شده است؛ زیبایی‌شناسی، هستی‌شناسی و دیدگاه اجتماعی شعر شاملو، خاستگاه نیمایی دارد.

بعد از دهۀ هفتاد تجربه‌های شعری داشته‌ایم اما این تجربه‌ها به‌عنوان موج‌های شعری می‌توانند مطرح باشند که چندان جنبۀ جریان‌سازی ندارند؛ حتا بعضی از این تجربه‌ها خیلی گرایش مفرط به آوانگاردگرایی داشته که نمی‌توان در این تجربه‌ها به زیبایی‌شناسی و بوطیقای شعر دست یافت.

اگر از این گرایش‌های خیلی آوانگارد بگذریم، به شعر نیمایی در نهادهای آموزشی و علمی نگاهی داشته باشیم؛ قضاوت کلی نمی‌کنم اما متوجه شده‌ام که در آموزش اصول و امکان‌های شعر نیمایی کم‌تر توجه می‌شود. این کم‌توجهی به جنبه‌های آموزشی شعر نیمایی، باعث شده است که بد آموزی‌های نسبت به شعر نیمایی در جامعۀ ادبی رواج پیدا کند.

بسیاری‌ها که شعر مدرن می‌سرایند، اصول شعر نیمایی را نمی‌دانند. خیال می‌کنند تعدادی از واژه‌ها را که زیر به زیر نوشت، شعر آزاد یا شعر سپید می‌شود. درحالی‌که شعر نیمایی اصول آموزشی مخصوص به‌خود را از نظر بلاغی، زیبایی‌شناسی، ساختار و زبان دارد، اما در دانشگاه‌ها و نهادهای آموزشی به این اصول و جنبه‌های آموزشی شعر نیمایی چندان پرداخته نمی‌شود. این امر، موجب بد آموزی در شعر معاصر به‌خصوص در شعر نیمایی شده است.

در افغانستان از دهۀ سی، شعر نیمایی رواج پیدا کرد. تعدادی از شاعران از دهۀ سی تا دهۀ پنجاه شعر نیمایی سرودند و شعر نیمایی را به جریان تاثیرگذاری در شعر معاصر افغانستان تبدیل کردند. بعد از دهۀ پنجاه نمونه‌هایی از شعر سپید داریم.

با وصفِ رواجِ شعر نیمایی در افغانستان، شعر نیمایی از نظر آموزشی در این اواخر دچار بدآموزی‌های شدیدی شده است.

شاعرانی که در دهه‌های سی و چهل شعر نیمایی را در افغانستان رواج دادند، تعدادی از آن‌ها از جمله واصف باختری و لطیف ناظمی از شاعران مطرح و مهم شعر نیمایی در افغانستان استند. این‌ها اصول شعر نیمایی را می‌دانستند، در اتحادیۀ نویسنده‌گان افغانستان به شاعران نوآموز، اصول شعر نیمایی را درس می‌دادند. بعد از دهۀ شصت که جنگ‌های داخلی اتفاق افتاد، این شاعران آواره شدند.

با روی کار آمدن نظام کنونی در افغانستان به اصول شعر نیمایی توجه نشد. نه در دانشگاه‌ها اصول شعر نیمایی آموزش داده می‌شود و در نهادها و انجمن‌های ادبی. بنابراین بدآموزی‌های زیادی دربارۀ شعر آزاد و سپید رواج پیدا کرد. هر کسی‌که متن بی‌سر و ته‌یی می‌نویسد، خود را شاعر شعر آزاد می‌پندارد.

فکر می‌کنم این بدآموزی نسبت به شعر معاصر به‌خصوص نسبت به شعر آزاد و شعر سپید، به کم‌توجهی به اصول آموزشی شعر آزاد و سپید در دانشگاه‌ها چه در ایران و چه در افغانستان، برمی‌گردد. شعر معاصر به‌خصوص شعر نیمایی دارای اصول و قواعد مشخصی است که شناخت آن نیاز به آموزش دارد، اما در دانشگاه‌ها بیشتر توجه به شعر کلاسیک و سنتی فارسی است. واحدهای درسی بلاغت همه معطوف به شعر کلاسیک است، به بلاغت و قاعده و قواعد شعر نیمایی پرداخته نمی‌شود.

طوری‌که از شعر کلاسیک و سنتی فارسی کاملاً عبور نمی‌توانیم از شعر نیمایی نیز نمی‌توانیم کاملاً عبور کنیم. شعر نیمایی هنوز امکان‌های بالقوۀ زیبایی‌شناسی برای آفرینش شعر دارد. بنابراین بهتر است به آموزش اصول، قاعده و قواعد شعر نیمایی و شعر معاصر بیشتر توجه صورت گیرد.