هرات در عهد ایلخانی، آل‌ کرت و تیموری؛ بخش دوم

نویسنده: شیرین بیانی

و اینک باردیگر هرات

غوریان فاتح‌ مجدد هرات: اگر قرنی به ‌عقب بازگردیم، آن‌گاه مسئله بهتر و بیشتر نمودار‌ می‌گردد:

اول کسانی‌که در دوران‌ مغول پایه‌های‌حکومت‌غور در هرات را پی‌ریزی ‌مجدد نمودند، تاج‌الدین عثمان‌مرغینی و برادرش عزالدین‌عمرمحمدمرغینی ازنوادگان سلطان‌غیاث‌الدین محمدسام‌غوری (۵۵۸-۵۹۹ه.) بودند. امیر‌عزالدین‌محمد قبل‌از‌استقلال، وزیر سلطان‌غیاث‌الدین، از ملوک‌غور بود. او ابتدا به‌فرمان اگتای قاآن ازترکستان به‌هرات فرستاده‌شد. مغولان درهرات آبادی بسیار نمودند و مردم مرفه بودند. پس‌از تنظیم‌کارها، عزالدین مرغینی عازم ترکستان شد تا خانواده‌خویش را به‌هرات منتقل‌نماید. ولی دربین‌راه بیمارگردید و فرزندش امیرمحمد ‌عزالدین‌مقدم مرغینی را جانشین‌خود نمود. و اگتای قاآن پذیرفت. در مباحث‌قبل گفته‌شد که در زمان‌مغولان ازجانب ایشان شحنه‌ای به‌هرات فرستاده می‌شد تا تحت‌نظر وی کارهای به‌خصوص سپاهی انجام‌گیرد.

پس‌از‌ وی ملک‌رکن‌الدین‌ ‌خیسارمرغینی به‌‌ حکومت ‌هرات رسید. او‌ نیای‌ مادری ملک‌ شمس‌الدین‌کرت، اولین ‌فرمانروای معروف آل‌کرت بوده ‌است.

رکن‌الدین شمس‌الدین، برادرزاده خود را جانشین خویش تعیین نمود زیرا در او رشادت، هوش و فتانت بسیار یافته‌ بود.

پس‌از مرگ‌چنگیز به‌سال ۶۲۴ه. و جانشینی اُگتای قاآن، تولوی نواده وی دنباله فتوحات مغولان را گرفت و هرات را ویران نمود. رکن‌الدین خیسار که علاقه فراوان به شمس‌الدین نواده خود داشت، او را نزد خویش تربیت‌نمود و شمس‌الدین نیز به‌خوبی تعالیم‌ آموزگار و نیای فهیم خود را می‌پذیرفت.

آل کرت و مغولان

تا قرن ۷و۸ هجری، برابر با قرن ۱۱و ۱۲ میلادی، دنیای‌شرق چنین درهم‌تنیده نشده بود. قبایل ترک و مغول و عرب و ایرانیان با آداب و رسوم و فرهنگ‌های گوناگون در رقابت و ستیز بسر می‌بردند و ازهمه تواناتر مغولان بودند؛

زیرا درصدد بودند بر سراسر این سرزمین مسلط گردند. در غلوای این درهم‌تنیدگی، شمس‌الدین‌کرت به‌تدریج وارد معرکه این جهان گردید که به حکم قاآن هرات را از آن خود می‌دانست. هرچند مورد تعرض قرار گرفته بود. زیرا به‌قول میرخواند: «آباء و اجدادش در هرات و غور حاکم بودند». و به‌قول جوینی: «او نخستین پادشاه از ملوک کرت است».

زمانی‌که مُنگو، قاآن گردید، «حکومت ولایت هرات و جام و باخزر و پوشنگ و فیروزکوه را به وی واگذار کرد». این عهد مصادف است با روی کارآمدن هلاکوخان در ایران و فرمانروائی امیر ارغون در خراسان. روابط کرتیان با حکومت ایلخانی در ایران بسیار حسنه بود و انعام و جواهرهای بسیار از جانب مُنگو به شمس‌الدین داده شد.

شمس‌الدین با روحانیان و سایرطبقات درهرات به‌نیکوئی و ملاطفت رفتارمی‌کرد ولی خاطیان را به‌شدت مجازات می‌نمود. وی‌ تصفیه‌ای‌بزرگ درمحدوده هرات ایجاد نمود و سرانجام «در اندیشه فتح‌ سراسری افغانستان گردید» و به‌تدریج حکومت‌های‌کوچک منطقه‌ای افغانستان را فتح نمود. هلاکو که به‌جانب شرق راهی شده بود، درهمین سفر، حکومت‌هرات و مضافات آن‌را رسماً به شمس‌الدین واگذار نمود.

 گفته‌ شد که هلاکو به‌سال ۶۶۴ ه. وفات یافت درحالی‌که باگذر از رود فرات تا دروازه مصر پیش‌رفته بود.

حکومت ایلخانی به اباقاخان رسید (۶۶۳-۶۸۰ه.): در زمان وی بودائی‌گری نیرو گرفته بود. زیرا کارهای حکومت ایلخانی می‌بایست در مرکز امپراطوری (چین – پکن) حل‌وفصل شود و نفوذ لاماهای‌تبتی در دربار آن‌ها می‌توانست خطرهای زیادی ایجاد نماید. ازسوی‌دیگر، مسیحیت نیز رونق گرفته بود زیرا دوقوزخاتون، همسر وی که مسیحی بود و سرقوقتینی بیگی (Serqoqtini) مادر هلاکو که به دین مسیح گرویده بود، زنی بسیار بانفود بود. دراین‌ میان، خاندان‌جوینی نمونه برجسته دیوانسالاری‌نیکو در دستگاه این ایلخان، دارای شغل‌های‌حساس بودند که طی ۳۰سال این نفوذ همچنان ادامه‌داشت. دراین زمان، خطر دیگری بروز نمود و آن تهاجم شاهزاده بَراق، فرمانروای الوس جَغَتای در ماوراءالنهر بود که طی نبردی‌خونین راهی فتح‌خراسان گردید و تا نیشابور پیش‌رفت ولی ناچار درنهایت بازگشت و پیشرفتی حاصل ننمود.

دراین میان شمس‌الدین‌کرت برای ملاقات اباقا، ایلخان جدید، راهی عراق گردید.

اگر به مسیحیت بازگردیم، اباقا که برای فتح کرانه‌‌شرقی مدیترانه مساعدت‌های غرب را احساس می‌کرد، هیئت‌های مسیحی – سیاسی متعدد را پذیرا شد و روز‌به‌روز برتعداد کلیساهای ایران به‌خصوص درتبریز اضافه‌می‌شد. اباقای بودائي مذهب مسیحی‌گرا مورد نفرت مسلمانان بود. او به‌سال ۶۶۴ه. سپاهی به شهر اَلبیره در شامات کشید ولی کاری‌از پیش‌ نبرد. با مصریان نیز به‌جائي نرسید و مصریان فاتح شدند و اباقا با آنان همواره درگیر و با شکست روبه‌رو بود.

چندی نگذشت که شمس‌الدین‌کرت برای ملاقات با اباقا، ایلخان جدید، راهی عراق گردید و این رسمی‌معمول و متعارف بود. ولی اباقاخان که از شمس‌الدین بیمناک گشته، ماجراجوئی‌های وی را در افغانستان بسیار خطرناک یافته بود، سرانجام او را به‌قتل رسانید. شگفت آن‌که پس‌از فوت او نیز این بیم خاتمه نیافت زیرا شمس‌الدین را در تابوتی بسیار مستحکم نهادند به تبریز روانه‌اش نمودند.

سرانجام فرزند شمس‌الدین‌کرت به‌نام ملک‌ رکنا‌الدین، ملقّب به شمس‌الدین‌کهین (۶۷۳-۶۹۱ه.) در هرات زمام‌امور را در دست گرفت و ازجانب اباقا مورد قبول واقع شد و ایلخان سفری به هرات نمود. ایلخان با اهالی به نیکی رفتار نمود و به‌خصوص اوقات خود را با دانشمندان و روحانیان گذارنید. طبقات گوناگون، شمس‌الدین‌کهین را دوست می‌داشتند، هرچند مخالفین نیز دم از خودسری می‌زدند، اباقا جانب او را گرفت و شهر آرام گردید. به‌سال ۶۸۱ه. باردیگر هرات آرام بود و مخالفان سرکوب شده بودند.

اباقا که به عراق بازگشته بود، به مرضی‌صعب‌العلاج درگذشت و هنگام بیماری وی، بزرگان ایلخانی به ارغون فرزندارشد وی که فرمانروایی‌خراسان را برعهده داشت، خبردادند که خود را فوراً به مرکز رساند. ولی بُعد مسافت و مرگ زودرس خان، مجالی به ارغون نبخشید.

سلطان احمد تگودار (۶۸۰ -۶۸۲ ه.): گروهی به‌طرفداری شاهزاده‌ ایلخانی که در جوانی، مسیحی شده بود ولی سرانجام اینکه مسلمان شده بود، برتخت نشست و این‌تغییر دراثر مجاهدت به‌ویژه برادران‌جوینی و روحانیان‌متنفذ بود. او که پس‌از اسلام‌آوردن «احمد» نام گرفت، به‌رسم مغولی برتخت نشست. آن‌گاه بود که کار مسلمانی رونق گرفت. پس‌از چندی شمس‌الدین‌ جوینی را به‌قتل رسانیدند که به‌قول برخی منابع؛ گناه وی به سلطنت‌رسانیدن حاکمی مسلمان بود.

دراین‌بخش، مشاهده‌می‌کنیم که ادیان‌بزرگ بایکدیگر رویاروی شده بودند.

فرمانروایی ارغون (۶۸۳-۶۹۰ه.): او شاهزاده‌ای بودائی‌مذهب بود و رهبانان‌بودائی او را در محاصره داشتند. درحالی‌که وزیرکارآمد او سعد‌الدوله، یهودی متعصبی بود که زمام‌امور را وی در دست داشت. همه مسلمانان برسرکار را برکنار نمود و یهودیان را به‌جای آنان نشانید. آن‌گاه ساختن بتکده‌ها باردیگر آغاز گردید. ارغون که خانی شجاع و سفاک بود، دراثر مسمومیت از دارویی به‌نام «اکسیر زندگی» بدرود حیات گفت، درحالی‌که شایع‌شد او را مسموم نموده‌اند.

 هم‌زمان با حکومت ارغون، ملک فخرالدین‌کرت به‌سال (۶۹۳) به فرمانروایی رسید. ارغون به‌سال ۶۸۳ه. به هرات آمده بود تا اوضاع حکومت فخرالدین را از نزدیک ناظر باشد و این رسم ایلخانان بود.

سلطنت گیخاتو – ادامه پریشانی (۶۹۰-۶۹۴ه.): باتوجه به کوتاهی زندگی سیاسی ارغون که آن‌را دراثر خونریزی‌های بسیار دانستند، ایلخان‌جدید می‌خواست زندگی نسبتاً آرامی را در پیش بگیرد. دراین‌زمان، حاکم‌یزد یاغی شد که طی نبردی شکست خورد ولی گیخاتو گناهش را بخشید. اتابک‌لرستان نیز ازجمله یاغیان بود. هرچند ابتدا پیشرفت‌هایی نمود ولی عاقبت شکست خورد. در زمان ارغون، هزاره‌های‌جدیدی از مغول‌ها، به‌نام هزاره جُرمانی و اوغانی با خانواده‌های خود به ایران آمدند و درکرمان ساکن شدند و هنوز چیزی نگذشته سر به شورش برداشتند. این آشوب‌ها فرونشست، معهذا برای حکومت ایجاد گرفتاری بسیار گردید.

درعهد گیخاتو، وزارت برعهده فردی نالایق با لقب «صدرجهان» بود. او صدرالدین‌احمد خالدی نام داشت که باوجود عدم‌لیاقت، دارای قدرت‌ بسیار بود. سرانجام، مخالفان که گیخاتو را سلطانی‌ ضعیف و ناکارآمد می‌دانستند و به‌خصوص عدم‌توجه به سنت‌های‌مغولی، با یاغی‌شدن شاهزاده بایدو از نوادگان هلاکو جنگ آغاز گردید و گیخاتو به‌قتل رسید.

بایدو و سروری کوتاه‌مدت عنصر مغول سال( ۶۹۴ ه.): این شاهزاده پس‌از به تخت نشستن فرامین گذشته را لغو و فرامین جدید که گرایشات کاملاً مغولانه داشت، برقرار نمود و دست‌اندرکار احیای «یاسا» و تجدید نیروی مغولی گردید. مهمترین اقدام وی، خارج ساختن صدرجهان از گود سیاست و کوتاه‌کردن دست ایادی وی از امورکشور بود. معهذا با نیروی بسیار، وی نتوانست به‌طورکامل این وزیر را از گردونه کارهای‌مملکتی خارج نماید. بدین ترتیب مسلمانان را تضعیف و پیروان مسیح را به‌کار گماشت و کلیسای‌جدید بنا نهاد.

بدین‌ترتیب، یاران غازان‌خان ایلخان آینده که وضع را متشنج می‌دیدند، بایدو را که به نخجوان گریخته بود، در‌آن‌جا یافتند. او را نزد غازان بردند و به‌قتل رسانیدند. بایدو تنها هشت‌ماه سلطنت نمود.

فرمانروایی غازان‌خان (۶۹۴-۷۰۳و.): پس‌از فتوحات در مصر، در زمان هلاکو، نفوذ ‌فرهنگی ایران تا جهان‌غرب گسترش‌یافت و در اواخر قرن‌سیزده و سراسر قرن‌چهارده میلادی، اندیشه‌جدیدی درغرب به‌ وجود آمد و آن قلمروئی بود که چنانکه بحث ‌آن گذشت؛ از «هرات تا فرات» را دربر می‌گرفت و بر طویل‌ترین جاده‌های‌ترانزیتی بین‌المللی دست‌می‌یافت که همان جاده‌ابریشم بود.

غازان؛ مهم‌ترین ایلخان به‌شمار می‌رفت و هرات در زمان وی باردیگر رو به آبادانی نهاد. او امیر نوروز یکی‌از فرماندهان‌بزرگ ایلخانی را که فرزند امیر ارغون حاکم‌مغولی هرات بود، به امارت خراسان نامزد نمود. این‌فرماند به‌ زودی در دستگاه‌حکومتی غازان راه‌یافت و دراثر هوش و قدرت بسیار فرمانده‌کل قوای‌کشور گردید.

درسال ۶۹۵ه. شاهزاده دوا فرزند بَراق از اوسلوس جَغَتای با صدهزار سوار از ماوراءالنهر به خراسان آمد. فخرالدین حاکم‌کرت که به‌جای شمس‌الدین‌کمهین به‌حکومت رسیده بود، موفق شد آنان را شکست دهد ولی امیر نوروز با قدرت‌فراوانی که کسب کرده بود، جانب جغتائیان را گرفت. فخرالدین‌کرت، نوروز را دستگیر و به‌قتل رسانید و بدین‌ترتیب، غائله‌ای‌بزرگ خاتمه پذیرفت و غازان شادمان شد. در‌حالی‌که رقیبی‌سرسخت چون امیر نوروز ازمیان برداشته شده بود، غازان‌خان در ابتدای کار خود از دین‌بودائی خارج شد و به اسلام گروید. مسلمانان بسیارخوشوقت شدند، به‌خصوص به‌دنبال وی، عده‌ زیادی که درمنابع تا ده‌هزار مغول برشمرده شده‌اند، به تبع‌وی به اسلام گرویدند و خاتون‌مهم وی بولغان‌خاتون نیز مسلمان شد. او دستور داد تا مجسمه‌های بودا و بت‌ها را شکستند و بتخانه‌ّها را ویران نمودند. تعدادی از رهبانان‌ بودائی را که تمایل به اسلام آوردن نداشتند، دستور داد که به ممالک خود بازگردند ولی دربین آنان، گروهی مسلمان شدند.

او یک‌سال پس‌از جلوس برتخت ایلخانی، به بغداد رفت و به تقلید از خلفا، روزجمعه در مسجد‌جامع شهر به نماز جماعت پرداخت. چنین پیدا است که «برای تثبیت ارکان حکومت وی این سفر ضروری می‌نمود». او کارهای سازنده بسیاری کرد و به ترمیم ویرانی‌جنگ‌ها پرداخت. شهر اوجان را مورد توجه بسیار قرار داد.

عمران و آبادی بسیار درآن نمود. بدین‌ترتیب، گذشته از هرات، شهرهای دیگر ایران نیز آبادی فراوان یافتند. او آرامگاه خود را نیز در تبریز بنا نهاد. دوره او، اوج نیروی رشیدالدین فضل‌الله است که مقام وزارت او را داشت.

غازان‌خان ازسویی چنان ملیت و قومیت را رونق بخشید که دیگر از «یاسای» چنگیزی اثری نماند. هرات نیز از این تعمیرات و تزئینات بی‌نصیب نماند و مرزهای این شهر تثبیت شده باقی ماند یا بهتر گفته‌ شود: «از هرات تا فرات در دست ایلخانان بود».

غازان که مایل بود جنگ‌هایی با مسلمانان مصر و شام را دنبال نماید که درگذشته به‌خوبی پیش‌نرفته بود، سپاهی بزرگ تربیت داد و می‌خواست پلی بر فرات ببندد و عازم شام گردد ولی اجل مهلتش نداد. زیرا او آرزوی رسیدن به اقصای‌ مصر را داشت. درسال ۷۰۳ه. بیمارشد و درگذشت و آرزوی باقی‌مانده‌اش برباد رفت.

اولجایتو (۷۰۳-۷۱۶ه.): برادر غازان‌خان در زمان حکومت وی، فرمانروای خراسان بود و از مرگ برادر به زودی آگاه شد. بسیارسریع خود را به هرات رسانید و زمام‌امور را در دست گرفت.

وی شهرسلطانیه را به‌ترتیب و سبک‌کاملاً ایرانی ایجاد نمود و رشیدالدین فضل‌الله همچنان وزیر باقی‌ماند و نیروی‌فراوان یافت.

نفوذ فرقه‌تشیع که در زمان غازان کاملاً‌ محسوس‌ بود، شیعیان را نیروی‌‌بیشتری بخشید، تا ‌این ‌زمان که مذهب فائق‌گردید و سلطان به فرقه‌تشیع گروید. او دین‌یهودی را که زمان ارغون نیروی‌فراگیر یافته ‌بود، بسیارتخفیف داد.

بین‌او و فخرالدین‌کرت اختلاف بروز کرد و نبرد‌هایی بین آن‌دو درگرفت که باشکست فخرالدین خاتمه‌‌یافت ولی آل‌کرت همچنان حکومت‌هرات را در دست داشتند.

یادداشت: مجله نیمروز به همکاری انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان در اقدامی ارزشمند، شماره‌ی اخیر ویژه نامه‌ خود را به شهر تاریخی هرات اختصاص داده است. این ویژه نامه شامل مجموعه‌ای از مقالات، گفتگوها و یادداشت ها از اساتید، پژوهشگران و نویسندگان برجسته است که به بررسی ابعاد مختلف هرات، از جمله تاریخ، فرهنگ، سیاست، و جامعه شناسی این شهر می‌پردازد. برای دانلود نسخه‌ی الکترونیکِ «شکوهِ هرات»، این لینک را دریابید.

هرات در عهد ایلخانی، آل‌ کرت و تیموری؛ بخش اول

هرات در عهد ایلخانی، آل‌ کرت و تیموری؛ بخش سوم

هرات در عهد ایلخانی، آل‌ کرت و تیموری؛ بخش چهارم

هرات در عهد ایلخانی، آل‌ کرت و تیموری؛ بخش پنجم


Notice: Undefined offset: 0 in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336

Notice: Trying to get property 'term_id' of non-object in /home/radionowrrr/public_html/wp-content/themes/nrfaizi/single.php on line 336