نشست سطح بالا در دوحه میان هیات جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان ناکام بود. انتظار نمیرفت که نتیجهی این گفتگو پیشرفت قابل ملاحظه باشد ولی انتظار حداقلی این بود که تاریخی برای ادامهی مذاکره اعلام میشد و دو روی آجندای مشخص برای دور دیگر، توافق میکردند. دلیل این بنبستها هم این است که طالبان علاقهیی به حل سیاسی ندارند. آنان همان طوری که در تهران به سیاستمداران کابلنشین گفته اند، میخواهند رهبر طالبان یا یک طالب دیگر، امیرالمومنین شود و همه به او بیعت کنند. سپردن زعامت به و نهادهای امنیتی به طالبان و لغو قانون اساسی، خواستهای اصلی طالبان از سیاستمداران کابلنشین در تهران بود و در دوحه هم به احتمال زیاد همین خواستها تکرار شد.
به نظر میرسید که نشست سطح بالا در دوحه خیلی متفاوت باشد. در ماه اپریل ایالات متحده تلاش کرد تا نشستی را در استانبول با سطح بلند اشتراک بین جمهوری اسلامی افغانستان و نمایندهگان طالبان برگزار کند و در آن دو طرف روی موارد اصلی اختلافی از جمله موضوع زعامت دولت بحث کنند. اما طالبان به چنین نشستی حاضر نشدند. در آن زمان دیپلوماتهای کشورهای غربی از جانب جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان طرح خواستند. یک پیشنویس نمونهی توافق جامع حل سیاسی را هم سفیر خلیلزاد نمایندهی ویژهی امریکا برای افغانستان، به طالبان و حوزهی جمهوری ترتیب داد تا مانند آن یک طرح بسازند و با طرحهای واحد به نشست استانبول بروند.
آن زمان رییسجمهور غنی طرح خودش را برای حل سیاسی جنگ که در آن آتشبس، گذار به حکومت صلح از راه انتخابات و تعدیل قانون اساسی به عنوان نکات کلیدی ذکر شده بود، منتشر کرد. او در یکی از مجلههای معتبر امریکایی هم مقالهای نوشت که در آن آورده بود که برای تشکیل یک حکومت انتقالی مورد قبول همه که زعامت آن انتخابی باشد، آمادهی گفتگو است.
در آن زمان تلاشهای جدی در کابل صورت گرفت تا افغانستان طرح بدیل هم برای نشست استانبول داشته باشد. تلاشهای صورت گرفت که برخی از سیاستمداران در شورای مصالحه و شماری از آنان در خارج از این شورا، یک طرح بدیل هم برای نشست استنانبول تهیه کنند تا اگر احیانا طالبان طرح ریاست جمهوری را نپذیرفتند آن طرح پیشکش شود.
برخی از سیاستمدارانی که در شورای عالی مصالحه حضور ندارند، نیز تلاشهای را برای نوشتن پیشنویس یک طرح سوم در صورت رد طرح دوم از جانب طالبان آغاز کردند. گلبدین حکمتیار، صلاحالدین ربانی، کریم خلیلی و حامد کرزی که خودشان را سیاستمداران بیطرف میخوانند گویا تلاشهای را آغاز کردند که برای حل سیاسی طرح سوم بنویسند. ایجاد یک حکومت موقت غیرجانبدار و غیر ایتلافی همراه با شورای عالی دولت، گذار به حکومت انتقالی از طریق برگزاری انتخابات عمومی و نوشتن قانون اساسی نو برای کشور، نکات عمدهی این طرح بود. اما به رغم تلاشهای دیپلوماتهای خارجی و سیاستمداران در کابل برای نوشتن طرحهای گوناگون، طالبان برای نشست استانبول هیچ طرحی ننوشتند و اصلا به آن نشست حاضر نشدند.
در همان ماه اپریل سال جاری میلادی از پاکستان خواسته شد که بلندپایهگان شورای کویته را به نشست استانبول بیاورد و همچنان زمینهی یک ملاقات سری بین رهبران طالبان و نمایندهگان دولت افغانستان را فراهم کند تا در آن ملاقات طالبان حرف شان را واضح بگویند که راه حل سیاسی میخواهند یا جنگ. اما طالبان در نشست استانبول که قرار بود سازمان ملل متحد میزبان آن باشد، شرکت نکردند. زمینهی ملاقات محرمانه بین شورای کویته و دولت افغانستان هم فراهم نگشت. نشست استانبول برگزار نشد و طالبان هم هیچ طرح مکتوب برای حل سیاسی جنگ بیرون ندادند.
گفته میشد که نشست سطح بلند دوحه چیزی در حد همان نشست استانبول خواهد بود که هیچ برگزار نشد. انتظار این بود که طالبان طرح مکتوب خود را برای حل سیاسی جنگ در نشست دوحه روی میز بگذارند و به طرف مقابل اجازه بدهند که روی آن چانه بزند. رضایت دادن به زعامت یک طالبان و اصرار روی آن حل سیاسی نه بلکه تسلیم شدن است. هیچ نیروی سیاسی داخل افغانستان حتا حکمتیار هم آن را قبول کرده نمیتواند. ولی در نشست سطح بلند در دوحه هیچ طرح مکتوب طالبان ارایه نکردند و چیز تازه هم نگفتند.
همان طوری که از قبل معلوم بود طالبان انگیزهای برای حل سیاسی جنگ ندارند. باور آنان این است که در نبود امریکا دولت افغانستان ظرفیت بقا ندارد و اگر چند ماه دیگر به جنگ ادامه دهند همهی افغانستان را تسخیر میکنند و نفس غلبهی نظامی برای آنان مشروعیت خلق میکند. به نظر میرسد هدف طالبان از شرکت در نشستهایی مثل نشست دوحه، کنفرانس تهران، فارمت مسکو و نظایر آن تبلیغات، نمایش رسانهای و تاثیرگذاری بر افکار عمومی است. آنان به بحثهای جدی علاقه ندارند و در نشستهای شرکت میکنند که مصرف رسانهای داشته باشد.