طالبان، با خروج ایالات متحده از افغانستان در حال تلاش برای تسلط هرچه بیشتر بر ولایات این کشور و البته کابل است. سؤال این نیست که آیا طالبان به جنگ با دولت رو به زوال افغانستان ادامه خواهد داد تا امارات اسلامی خود را بنا نهد یا نه؟ زیرا هیچ تردیدی نیست که آنها خواهند آمد و قدرت را به دست خواهند گرفت.
چهار سناریو در مورد جنگ آیندۀ افغانستان وجود دارد:
فروپاشی سریع دولت افغانستان: وضعیت امنیتی وخیم میشود و طالبان با یکدیگر بسیج میشوند که منجر به سقوط دولت و اردوی افغانستان خواهد شد. طالبان سریعاً کنترل جنوب، شرق و غرب را به دست میگیرند و به سوی کابل و شمال افغانستان حرکت میکنند.
استحکام دولت افغانستان و جنگ با طالبان: دولت افغانستان خطوط نبرد خود را تحکیم و از مناطقی که تحت کنترل امنیتی اوست دفاع میکند و تمرکزش را بر دفاع از مناطق و اهداف آسانتر خواهد گذاشت. این بدین معناست که طالبان دوباره کنترل جنوب، شرق و غرب را به دست میگیرند، در حالی که دولت افغانستان برای دفاع از پایتخت میجنگد و نیروی خود را بر اخراج طالبان از شمال متمرکز میکند.
فروپاشی تدریجی: دولت افغانستان منسجم باقی خواهد ماند و طالبان نخواهد توانست نیروی خود را بسیج و ولایات را تسخیر کند. اما دولت افغانستان مثل این روزها، به تدریج مناطق را از دست خواهد داد.
دفاع جانانه: دولت افغانستان متحد میشود، در خلأ نیروهای ایالات متحده، حمایت خارجی را جلب میکند، به جنگ تمامعیار با طالبان میپردازد و سرتاسر افغانستان را از طالبان پس میگیرد.
باید گفت که رویدادهای غیر قابل پیشبینی سرنوشت جنگ را تغییر خواهند داد. مثلاً ممکن است حملهای تروریستی به یکی از کشورهای غربی که از افغانستان سازماندهی شده باشد، ایالات متحده را متقاعد کند تا در افغانستان بماند. یا اینکه آمریکا میتواند پایگاههایی در کشورهای همسایۀ افغانستان بسازد و به حمایت هوایی از اردوی افغانستان بپردازد.
به هر صورت، اگر وضعیت در افغانستان به همین منوال بماند و ایالات متحده کاملاً از این کشور خارج شود، احتمال بسیار زیاد وجود دارد که سناریوی اول، دوم و سوم بیش از سناریوی چهارم رخ بدهند. با توجه به عملکرد اردوی افغانستان طی ده سال گذشته، به سختی میتوان تصور کرد که نیروهای افغان بتوانند به مقاومت جانانه در تمام نقاط افغانستان بپردازند.
طالبان همهجا هستند
دولت افغانستان این روزها به طرز عجیبی به حاشیه رانده شده است. طالبان نیز مانند سال 2000 تنها محدود به جنوب و شرق افغانستان نیستند. آنها به کمک القاعده برخی جهادیهای ازبک و تاجیک را گرد خود جمع کردهاند. گروههایی مانند جنبش اسلامی پیشین ازبکستان، اتحاد جهاد اسلامی، کایتبات امام بخاری و جماعت انصارالله. مقامات افغانستان میگویند 22 ولسوالی بدخشان در تصرف طالبان و القاعده هستند.
طالبان به ولایات شمالی که در دهۀ 2000 امن بودند نیز هجوم آوردهاند؛ ولایاتی مانند سرپل، فاریات، جوزجان، بلخ، سمنگان، بغلان، کندز و تخار. البته آنها چنین کاری را نسبت به ولایات غربی نیز انجام دادهاند. وضعیت ولایات جنوبی و شرقی نیز وخیم است.
نیروهای افغان باید خطوط و پایگاههای جنگی را حفظ کنند و تحکیم بخشند
با بررسی وضعیت امنیتی جاری، پی میبریم که دولت افغانستان و نیروهای امنیتی در شرایط بدی قرار دارند. طالبان در سالیان اخیر به دستاوردهایی دست یافتهاند و کنترل 17 ولایت را در دست دارند.
کماندوهای افغان نیز که ایالات متحده آنها را آموزش دادهاند، علیرغم آموزشهای سخت و سلاحهای پیشرفتهشان برای چنین روزهای سختی آموزش ندیدهاند.
تنها حمایت هوایی و عملیاتهای ویژۀ نیروهای ایالات متحده است که تا کنون مانع پیشروی بیشتر طالبان شده است. هنگامی که طالبان به ولایات کندز (دو مرتبه)، غزنی و فراه هجوم آوردند، نیروهای افغان به حمایت هوایی، زمینی و دارویی نیروهای ایالات متحده روی آوردند.
نیروهای ایالات متحده طبق توافقنامۀ صلح، پس از تابستان 2021 اجازه نخواهند داشت به حمایت تاکتیکی و استراتژیکی نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان بپردازند.
وقتی مقامات ایالات متحده از عملیاتهایی سخن میگویند که خارج از افغانستان رهبری میشود، منظورشان عملیات در برابر القاعده و دولت اسلامی (داعش) است، نه حمایت از نیروهای افغان در برابر طالبان. در واقع، اگر نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان بخواهند کنترل جنوب و شرق را در دست بگیرند، به ریسک بزرگی دست زدهاند.
جنوب از دسترفته
طالبان مناطق کلیدی هلمند، قندهار و ارزگان را تصرف کردهاند و از این فرصت استفاده خواهند کرد تا کنترل تمام ولایات را در دست بگیرند.
طالبان میدانستند مادامی که اردوی ایالات متحده از نیروهای امنیتی افغانستان حمایت میکند، نمیتوانند ولایات کلیدی را تصرف کنند. بنابراین جهت جنگ را تغییر دادند، فعالیتهایی مانند تصرف راههای مواصلاتی ولایات. راههای مواصلاتی ولایات هلمند، قندهار، ارزگان. همچنین ولسوالیهای لشگرگاه (هلمند)، ترینکوت (ارزگان) و برخی ولسوالیهای کلیدی دیگر که فعلاً در تصرف طالبان هستند.
احتمالاً طالبان نخواهند توانست با توسل به زور هر سه ولایت کلیدی جنوب را تصرف کنند و نیازی نیز به این کار ندارند. آنها میتوانند با تصرف شاهراهها به محاصرۀ ولایات و تضعیف نیروهای امنیتی افغانستان بپردازند. آنها دوست ندارند ولایات جنوبی را که برایشان از اهمیت بالایی برخوردار است، تخریب کنند. این کار باعث میشود طالبان در نیروی انسانی خود صرفهجویی کنند و آنها را برای جنگ احتمالی در تصرف مناطق مرکزی و پایتخت افغانستان ذخیره کنند.
حامیان و وفاداران به دولت افغانستان در لشگرگاه، قندهار و ترینکوت نیز تسلیم طالبان خواهند شد، اما هرچه زمان بگذرد، این کار نیز سختتر خواهد شد. طالبان بیش از تخریب ولایات، به محاصره و توافق با ساکنان آنها روی خواهند آورد.
اگر طالبان تصمیم بگیرند برای تصرف سه ولایت کلیدی جنوب بجنگند، احتمالاً ابتدا سراغ هلمند و قندهار میروند. آنها با تصرف این دو ولایت، سرنوشت ترینکوت را نیز تغییر میدهند، زیرا ترینکوت از نظر جغرافیایی در انزوا است. نیروهای امنیتی افغانستان به زودی در ترینکوت با کمبود سلاح و مواد دیگر روبرو خواهند شد. البته این احتمال نیز وجود دارد که طالبان ابتدا به ترینکوت حمله کنند تا درس عبرتی به ولایات لشگرگاه و قندهار بدهند.
ولایات رو به زوال شرقی
احتمال این وجود دارد که طالبان همزمان با نبرد برای تسخیر ولایات جنوبی، به جنگ برای تصرف ولایات شرقی بپردازند. همچنین ممکن است قبل از حمله به شرق، به تجدید قوای خود در جنوب روی بیاورد.
حالت تاکتیکی نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان در ولایات شرقی مانند غزنی، زابل، پکتیا، پتیکا، خوست و ننگرها بهتر از تاکیتکشان در ولایات جنوبی نیست. طالبان به استثنای غزنی، تا کنون پس از آغاز خروج نیروهای ایالات متحده، بازی آشکاری برای تصرف ولایات کلیدی دیگر نکرده است.
اما این بدین معنا نیست که ولایات کلیدی دیگر در معرض تهدید نیستند. طالبان مانند جنوب بر سر تصرف ولسوالیهای کلیدی به رقابت میپردازند که سرنوشت ولایات دیگر را تعیین میکنند. قلات مرکز زابل در قلب حکمفرمایی طالبان است و آنها میتوانند به سرعت آن ولایت را تسخیر کنند. طالبان تأیید کردهاند که توانایی آن را دارند تا جادۀ کمربندی و شاهراههای دیگر مانند شاهراه گردیر – خوست را تصرف کنند.
شبکۀ حقانی و بخش مهم و قدرتمندی از طالبان که همکاری نزدیکی با القاعده نیز دارند، در پکتیکا، پکتیا و خوست مستقر شدهاند. شبکۀ حقانی نیز در ولایت غزنی قدرت زیادی دارد. حذف یا تضعیف شبکۀ حقانی و طالبان از این مناطق کاری دشوار برای نیروهای امنیتی خواهد بود. همچنین امکان این وجود دارد که طالبان در زمانی کم کنترل مراکز ولایاتی مانند قلات (زابل) و غزنی را در دست بگیرند. تا هنگامی که بخش حمایت از ولایت خوست سازمان سیا به جنگ در آنجا ادامه دهد، ولایت خوست به تصرف طالبان در نخواهد آمد. این اتفاق در مورد ولایات گردیز (پکتیا) و شاران (پکتیا) نیز صادق است. اگر طالبان بتوانند کنترل زابل، غزنی، وردک و لوگر را در دست گیرند، پکتیا، پکتیکا و خوست در زمان کمی سقوط خواهند کرد.
دروازۀ کابل
اگر طالبان بر ولایات شرقی مسلط شوند، به زودی برای فتح کابل به جنگ خواهند پرداخت. دلیل توانایی طالبان در بهراهاندازی موفقانۀ حملات تروریستی در کابل نیز همین است.
طالبان برای حمله به کابل باید بر ولایات لوگر و وردک مسلط شوند، ولایاتی که دروازۀ کابل به حساب میآیند. همین اکنون نیز طالبان اعلان کردهاند که بر این ولایات تسلط دارند و برخی ولایات کلیدی دیگر در معرض تهدید آنها است.
آنها برای حمله به کابل، به خوبی در نقاطی مستقر شدهاند؛ بر هفت ولسوالی لوگر تسلط دارند و بر سر تصرف دو ولسوالی دیگر آن میجنگند؛ سه ولسوالی وردک را کنترل میکنند و در پی رسیدن به چهار ولسوالی دیگر آن هستند. نفوذ زیادی در ولایات اطراف کابل مانند کاپیسا، لغمان و پروان دارند.
شمال آشفته
طالبان همزمان با جنگ برای تصرف جنوب و شرق افغانستان، حملات خود بر شمال این کشور را ادامه خواهند داد. آنها از اوایل دهۀ 2000 بدین سو، به طور چشمگیری در شمال افغانستان پراکنده شدهاند. طالبان به اندازهای در شمال افغانستان نفوذ کردهاند که 8 ولایت کلیدی شمال در معرض تهدید مستقیم آنها قرار دارد: میمنه (فاریاب)، سرپل، مزار شریف (بلخ)، ایبک (سمنگان)، پل خمری (بغلان)، کندز، تالقان (تخار) و فیضآباد (بدخشان).
غرب وحشی افغانستان
طالبان مانند شمال دستاوردهای مهمی در غرب افغانستان کسب کردهاند. آنها فراه را که یکی از سه ولایت اصلی است به طور اتفاقی تصرف نکردهاند. آنها حضور پر رنگی در فراه، هرات و بادغیس دارند و ولسوالیهای متعددی در این ولایات را کنترل میکنند.
مرکز افغانستان، هدفی دشوار
در حالیکه طالبان در بیشتر بخشهای افغانستان حضور دارند، جای پای آنها در ولایات هزارهنشین این کشور مانند غور و بادغیس کمرنگ شده است. هزارهها در دروان حاکمیت طالبان رنج زیادی کشیدهاند. احتمالاً فاطمیون، تیپ جنگی مهاجران افغانستان که ایران آن را تشکیل داد به دفاع از این ولایات در برابر طالبان بپردازند.
به هر صورت، اگر طالبان بتوانند امنیت مناطق در تصرف خود را تأمین کنند، توانایی هزارهها در برابر یورش طالبان به مرور زمان کم تقلیل خواهد یافت.
طالبان طی دهۀ گذشته برای تصرف کل افغانستان به آهستگی و با دقت نقشه کشیدهاند و چشم در چشم نیروهای آمریکایی جنگیدهاند. راهبرد تأثیرگذار جهادیها بارها و بارها عمداً زیر پا گذاشته شده است، اما به زودی معضلی برای نیروهای امنیتی افغانستان خواهد شد.