این پژوهش توسط پژوهشگران سه کشور (افغانستان، ایران و هند)، عبدالقادر متفی، بهرام امیراحمدیان و گلشن ساچدوا در سال ۱۳۹۷ انجام شده است. این گزارش با هدف تحلیل و بررسی اهمیت جیوپولیتیک بندر چابهار با نقشههای مشخص، مبتنی بر تقسیمبندیهای موضوعی تحلیل شده است.
روش تحقیق
روششناسی این پژوهش ارائه تحلیل استراتژیک بندر چابهار و روابط افغانستان، ایران و هند میباشد. بدین منظور، ادبیات موجود در این زمینه مورد مرور و بررسی قرار گرفته تا پیشینة برنامههای توسعه بندرها مطالعه شود و راهکاری برای تعریف مسوولیتهای مقامات ذیصلاح و زیرساختهای بندرها به دست بیاید. با استفاده از ادبیات تحقیق، الگوهای استراتژیک شناسایی شده و در تهیه چهارچوبی برای ساخت و توسعه بندرهای کوچک مورد استفاده قرار گرفته است. سپس، از این چهارچوبها برای تحلیل و ارزیابی پروژههای مختلف استفاده شده تا ارتباط میان الگوهای مشخص و پروژهها در دنیای واقعی مورد سنجش قرار بگیرد.
اهداف و مقاصد پروژه
- این گزارش با هدف تحلیل و بررسی اهمیت جیوپولیتیک بندر چابهار با نقشههای مشخص، مبتنی بر تقسیمبندیهای موضوعی قبلی ارایه میشود.
- علاوه بر آن، این پژوهش فرصتهای مشترک میان مجمع تجارت بینالمللی و انکشاف پایدار اقتصادی گردآورده و بر اساس آن برای برنامههای پژوهشی روزآمد، معیاریسازی روابط بینالمللی افغانستان و نیز اقدامات عملی برای صنعت (تجارت، انکشاف اقتصادی، بخش ساختوساز، بخش مخابرات و بخش انرژی)، پالیسیها و مقررات، پیشنهادهای ابتدایی را ارائه مینماید.
نتایج و یافتههای پژوهش
- برجستهسازی اهمیت برنامههای انکشافی بندر چابهار؛ این کار زمینة انتقال بیشترین میزان محمولهها را با کمترین هزینه منابع، نظیر ظرفیتهای خدماتی، منابع انسانی و ظرفیتهای مالی به افغانستان میسر خواهد کرد تا این کشور انتقال محمولهها را به حد اعظمی برساند.
- به خاطر داشته باشیم که اهداف استراتژیک، استراتیژی تجاری و تطبیق آن در صورتی میتواند مدیریت و تنظیم شود که دورنما و مأموریت این بندر به صورت روشن و همهجانبه تعریف و شناسایی شود.
- برای بهبود نتایج مدیریت عملیاتی این بندر، ضروری است تا بروی استراتیژیهای جدید مانند بهرهبرداری از دهلیزهای ترانزیتی برای توسعه بندرهای افغانستان تمرکز صورت بگیرد. بخش عمدة این پژوهش به ارزیابی نقش بندر چابهار و عمق استراتژیک آن و نیز اهمیت آن برای تأمین راههای بدیل برای مسیرهای کنونی که از پاکستان میگذرد، اختصاص یافته است. در کنار دسترسی به خلیج فارس، افغانستان در آن حوزه رقبای احتمالی نیز خواهد داشت. به همین دلیل همکاری میان هند و ایران از نیازهای مهم در این رابطه به حساب میآید.
پیامدهای اقتصادی بندر چابهار برای افغانستان
افغانستان در گذشته از دسترسی به بازارهای جهانی محروم بوده است. کشورهای ایران و هند در صدد ارتقای میزان تجارت خود با افغانستان هستند. راههای زمینی به شدت کنترلشده و حضور پاکستان همواره مانع جدی فراروی این تجارت بوده است. برآوردها نشان میدهد که افغانستان سه تریلیون دالر ثروت دستنخورده دارد که میتواند برای افزایش عواید دولت از آنها استفاده شود. بندر چابهار از این لحاظ یک پروژه حیاتی برای افغانستان است که امکان انتقال کالاهای افغانستان را به شرقمیانه و اروپا و زمینۀ واردات کالاهای حیاتی به افغانستان را مسیر میکند. از لحاظ اقتصادی این پروژه سبب رشد قابل توجه تجارت و جلب سرمایهگذاری در زیرساختهای لازم در این کشور خواهد شد. اکنون که ایران و امریکا بر سر برنامه هستهیی ایران به تفاهم رسیدهاند، امکان تحقق این موضوع بیشتر شده است (در زمان انجام این تحقیق، امریکا از توافق هستهیی خارج نشده بود).
میان هند و افغانستان به لحاظ تاریخی روابط خوبی برقرار بوده است. این دو کشور مرزی مشترک با هم نداشته و این جدایی سبب دشواریهایی در دادوستد میان آنها شده است. از سال 2001 به این سو، هند برنامههای انکشافی عمده در بخش زیرساختها در افغانستان روی دست گرفته است. یکی از آنها پروژه بزرگراه زرنج-دلارام بود که 135 مایل طول داشته و زرنج را در ولایت نیمروز که در نزدیکی مرز ایران موقعیت دارد به دلارام در همسایگی ولایت فراه و در مرز افغانستان-ایران در شاهراه قندهار-هرات به هم وصل میکند. با احداث بزرگراه زرنج-دلارام، بندر چابهار در خلیج عمان به سرک حلقهیی افغانستان که 1300 مایل طول دارد، وصل میگردد. این پروژه 16 ولایت افغانستان به شمول هرات، مزارشریف، قندهار، غزنی، کابل و ولایت گورنو و بدخشان تاجیکستان را به هم متصل میکند. این بزرگراه، دهلیز ترانزیتی شمال-جنوب را تشکیل میدهد که شبه قارۀ هند را به جمهوریهای محاط به خشکیِ آسیای مرکزی متصل میسازد. این طرح زیربنایی، افغانستان را قادر خواهد ساخت تا از طریق ایران به دریای عرب دست یافته و فرصت جلب سرمایهگذاری قدرتهای بیرونی مانند هند را افزایش دهد.
بندر چابهار به هند کمک خواهد کرد تا تجارت خود را با کشورهای آسیای مرکزی به بیشترین حد ممکن برساند. در حال حاضر هند به دلیل محدودیتهای دسترسی به آسیایی مرکزی، در مقایسه با کشورهای عمدة منطقهیی مانند چین، روسیه و ترکیه در تجارت عقب مانده است. به عنوان مثال تجارت هند با قزاقستان، بزرگترین شریک تجاری این کشور، در سالهای 2014 و 2015، به 315 میلیون دالر میرسید؛ در حالیکه حجم تجارت هند با اوزبیکستان در سال ۲۰۱۴ به ۳۱۵ میلیون دالر میرسید. برعکس تجارت دوجانبه چین و قزاقستان در سال 2013 به 22.53 میلیارد دالر بود.
این در حالی است که افغانستان زیرساختهای لازم برای اتصال و نیز استخراج منابع عظیم نفت، گاز و مواد معدنی خویش را در اختیار ندارد. از سال 2001 به این سو، دولت افغانستان و تمویلکنندهگان بینالمللی آن حدود 5،700 مایل جاده را احداث کردهاند، که اداره انکشاف بینالمللی ایالات متحدۀ امریکا به تنهایی حدود 1325 مایل آنرا ساخته است. علیرغم این تلاشها، حدود 50 درصد از جادههای افغانستان هنوز در شرایط بدی قرار دارند و کار تعدادی از دهلیزهای استراتژیک زمینی و جادههای حلقهیی هنوز به پایان نرسیده است.
افغانستان در گذشته از دسترسی به بازارهای بینالمللی محروم بوده است. هند و ایران به دنبال تجارت با افغانستان هستند، اما ترانزیت افغانستان از سوی پاکستان مسدود شده و دسترسی زمینی به شدت زیر تحریمهای مختلف قرار دارد. پاکستان درصدد است تا جلو دسترسی هند به افغانستان را از طریق خاک پاکستان بگیرد. چابهار یکی از گزینههای تجاری افغانستان است که از این طریق میتواند، تجارت دریایی با کشورهای همسایه داشته باشد. بندر چابهار نه تنها برای افغانستان و هند اهمیت دارد که برای ایران نیز مهم است. نزدیکی چابهار به بلوچستان پاکستان میتواند دلیل دیگری برای مخالفت پاکستان باشد؛ با این حال، پاکستان به صورت جدی تلاش دارد تا جلو مسیر ترانزیت زمینی کالاهای هندی از طریق خاک خود به افغانستان را بگیرد. براساس موافقتنامه تجارت و ترانزیت افغانستان-پاکستان، موترهای باربری افغانستان میتوانند، بارهای شان را به بندرهای پاکستان و به واگه انتقال دهند، اما امکانات مشابه برای هند میسر نیست. این امر بخشی از استراتیژی پاکستان است.
لینک پژوهش: