این پژوهش (نظرسنجی) توسط آقای نافع چودری و محمد عرفانی در سال ۱۳۹۷ انجام شده است. این پژوهش که دادههای نظرسنجی آن به صورت سیستماتیک جمعآوریشده است، دیدگاههای 1305 نفر در 13 ولایت افغانستان را تحت پوشش قرار میدهد؛ امری که این مطالعه را تا حال حاضر، بزرگترین و جامعترین پژوهش در مورد انتخابات افغانستان ساخته است.
چرا اصلاح نظام انتخاباتی؟
نقطۀ شروع برای اصلاح نظام انتخاباتی، در زمینههای مختلف بسته به اهدافی که نظام در پی آن است، تفاوت دارد. بعضی از دلایل برای اصلاح یک نظام انتخاباتی عبارت اند از: تغییر دادن رایدهندهگان هم از لحاظ اندازۀ جمعیت و هم از لحاظ مرزهای جغرافیایی؛ رسیدهگی به یک بحران سیاسی؛ تضمین پیروزیهای انتخاباتی آینده که اغلب مطلوب رهبران با تمایالات استبدادی است؛ تشویق مشارکت انتخاباتی؛ حفظ وضعیت موجود؛ به دست آوردن مشروعیت سیاسی؛ کنار زدن اپوزیسیون، ایجاد ایتلاف، افزایش یا حذف موانع برای شرکت در نظام پارلمانی؛ ایجاد انگیزه برای احزاب سیاسی؛ سادهکردن روند رایگیری؛ کاهش احتمال وقوع تقلب در انتخابات؛ متمرکزکردن یا تمرکززدایی قدرت؛ تغییر نظام سیاسی اصلی و… .
این دلایل متقابلاً انحصاری نیستند و هرگونه اصلاحات انتخاباتی احتمالاً چندین هدف را پوشش خواهند داد. در کنار اهداف سیاسی، چارچوب قانون اساسی ممکن است مسیری را با توجه به حکومتداری دموکراتیک و نمایندهگی انتخاباتی و همچنین محدودیتهای اصلاحات بالقوه فراهم کند.
انتخابات افغانستان در حالی که نسبت به مفهوم «دموکراسی» مطلوبتر دیده میشود، هنوز از اینکه به صورت معناداری یک نظام سیاسی ایجاد کند که در آن افراد احساس کنند از آن ها نمایندهگی میشود، قاصر است. پژوهش نوح کوبورن و آنا لارسون در مورد برداشتها از روندهای انتخاباتی افغانستان، دریافت که:
«بسیاریها انتخابات را صرف به عنوان یک میکانیسم جدید برای نخبگان حاکم به منظور تقویت و گسترش قدرت شان توصیف میکنند؛ نخبهگانی که گاهی اوقات در ماههای پیش از انتخابات برای نشان دادن میزان نفوذ کنترلشان در یک منطقۀ مشخص، از خشونت استفاده میکنند.»
نمایندهگان مجلس از ابزارهای مختلف برای کسب حمایت در مناطق خود استفاده میکنند که میتواند به تضمین پیروزی آنها کمک کند. برخی از نمایندهگان مجلس بر «شهرت خود به عنوان رهبران خشن در جریان جهاد و جنگ داخلی» در کنار شبکۀ حامیانشان تکیه میکنند؛ دیگران با معرفی پروژههای کوچک برای مردم محلی، به جوامع محلی کمک میکنند؛ و دیگری هنوز هم بر احزاب قومی تکیه میکند که بر رایدهندهگانی از یک پایگاه قومی خاص متکی است.»
پروندۀ یک نمایندۀ مجلس که پروژههای جدید را به جامعۀ خودش معرفی کرده نشان میدهد که برخی از جوامع مزایای خاصی را برخوردار میشوند. با اینحال، چنین ابتکاراتی در اختیارات و صلاحدید نمایندهگان مجلس قرار دارد، به طوری که بسیاریها به گونهیی از ارعاب برای تضمین پیروزیشان متوسل میشوند و پس از اینکه انتخاب شدند، خارج از دایرۀ قانون عمل میکنند. برای بسیاریها «انتخابات برای مشروعیت دادن یا تصدیق کنترل قدرت استفاده میشود،» امری که در آن بازیگران استراتژیک جمعیت محلی را دستکاری میکنند تا به مزایای سیاسی دست یابند.
یافتههای کلیدی:
- در حالی که افغانستان از سال 2002 به این سو دو انتخابات پارلمانی را تجربه کرده است، موفقیت آنها اما بسیار سوالبرانگیز است. این نظرسنجی نشان داد رایدهندهگانی که بدون اطلاع قبلی از گرایش سیاسی نامزدان رای دادهاند، دانش محدودی از نظام انتخاباتی داشته اند و احساس میکنند که نمایندهگان پارلمان تا حد زیادی پاسخگو نبوده اند.
- نمایندگان منتخب پارلمان پس از اینکه به مجلس راه مییابند، عمدتاً در برابر حوزههای انتخاباتی شان پاسخگو نیستند. اکثریت قریب به اتفاق رایدهندگان از سطح پایین پاسخگویی نمایندگان مجلس ناراضی هستند. حدود 53 درصد از پاسخدهندهگان نظرسنجی احساس میکنند که نمایندهگان پارلمان صرفاً دنبال منافع شخصی خود هستند. رایدهندهگان رویهمرفته از نمایندهگان خود رضایتی ندارند و از تلاشهای آنها در پارلمان بهرهیی نبرده اند.
- اکثریت قریب به اتفاق رایدهندهگان (63 درصد)، نامزدان مستقل و تحصیلکرده را ترجیح میدهند. این یافته با بیاعتمادی عمیق مردم به احزاب سیاسی همخوانی دارد. در حالی که افراد قبول دارند که احزاب سیاسی باید در خدمت منافع ملی (39 درصد) و رایدهندهگان شان باشند (16 درصد)، فقط 21 درصد آنها سیستم رایگیری که شامل احزاب سیاسی شود را ترجیح میدهند. این یافته با این واقعیت همسان است که هرچند رایدهندهگان خواستار احزاب سیاسیی اند که از منافع ملی نمایندهگی کنند، اما میدانند که در واقعیت احزاب سیاسی افغانستان گرفتار منجلاب تعصب و سیاستورزی قومی شدهاند.
- به طور کلی، دیدگاه عمومی در مورد کمیسیون مستقل انتخابات منفی است. چهلوهفت درصد پاسخدهندهگان این نظرسنجی عملکرد این کمیسیون را مثبت ارزیابی کرده اند در حالی که 45 درصد پاسخدهندهگان آن را منفی میدانند (8 درصد باقی مانده اشتراککنندگان در نظرسنجی «نظری ندارند»). این واقعیت که تقریباً نیمی از رایدهندهگان نظر مساعدی در مورد کمیسیون مستقل انتخابات ندارند، به بیاعتباری گستردۀ این کمیسیون دلالت دارد. بدیهی است که نزدیک به 18 درصد اشتراککنندهگان در نظرسنجی عملکرد این کمیسیون را «بسیار بد» میدانند، در حالی که تنها نیمی از این میزان (9 درصد) آن را «عالی» میدانند. ابهامات مختلف در مورد رهبری و اختیارات کمیسیون مستقل انتخابات، انتصاب کمیشنران و نقش اعضای آن، تنها به تضعیف بیشتر اعتبار این نهاد کمک کرده است.
- اکثریت قریب به اتفاق رایدهندهگان (55 درصد) یک نظام انتخاباتی اکثریتی را ترجیح میدهند که در آن یک فرد یک رای واحد را برای یک نامزد درصندوق میریزد.
پیشنهادها:
اولین توصیه داشتن حوزههای انتخاباتی کوچکتر است؛ چرا که این امر به ترویج پاسخگویی بهتر کمک میکند. برای تضمین نمایندهگی اقلیتها، این حوزههای کوچک باید وحدت هر جامعه اقلیت را حفظ کند و از تقسیم آنها در حوزههای مختلف جلوگیری کند.
توصیۀ دوم حرکت به سمت یک سیستم «مختلط» FPTP و SNTV است. نامزدان مرد در سیستم حوزۀ تک-عضوی شرکت کنند و تنها یک نامزد برنده از حوزۀ انتخاباتی نمایندهگی کند. برای حفظ نمایندهگی زنان در پارلمان، نامزدان زن به رقابت در سیستم SNTV سراسر ولایتی ادامه بدهند. این سیستم به ارتقای پاسخگویی بیشتر کمک میکند و همچنین شرط اولیه برای رشد احزاب سیاسی وسیع را فراهم میکند، هرچند این اصلاحات به تنهایی چنین احزابی را ترویج و تقویت نمیکند.
سومین اصلاحات توصیه شده این است که دولت و مجلس قوانینی را در رابطه به احزاب سیاسی معرفی کنند. این قوانین باید اطمینان حاصل کند که احزاب سیاسی ماموریت ملی واضح دارند، برای مقام رهبری انتخابات برگزار میکنند، برای پاسخگو نگهداشتن افراد پروتوکل دارند و در حساب و کتاب منابع مالی آنها شفافیت وجود دارد. پس از آنکه احزاب فراگیر فراقومی جای پایی در کشور به دست آوردند، میتوان به ترتیبات انتخاباتی دیگر مانند نظام تناسبی توجه بیشتر کرد.
برای دانستن جزئیات این پژوهش لینک زیر را کلیک کنید: