کتاب « تاریخ ادبیات نوین تاجیکستان »

کتاب « تاریخ نوین ادبیات تاجیکستان» اثر دکتر علی اصغر شعردوست را می‌توان با دید و نگاهی تازه در برخی موارد ادبی ، تاریخی و اجتماعی…در شکل‌گیری سیاسی و اجتماعی آسیای میانه به خصوص تاجیکستان دانست. با توجه به ترتیب مطالب که از تاریخ بعد از ورود اسلام به ماوراالنهر و بررسی تاریخی و اجتماعی این منطقه و سیر تحول ادبی آن که بیشتر به صورت تاریخی و اجتماعی آمده است بی شک برای مخاطبان شرق شناس و دانشجویان و دوست‌داران تاریخ و ادبیات مفید است.

این کتاب جامع ، یک پیشگفتار، هفت فصل  و 121 موضوع  را همراه خود دارد.

فصل اول این کتاب به بررسی و سرگذشت وقایع­ تاریخ آسیای مرکزی، ماورالنهر و بخارا، دورۀ حکومت امیرحیدر، دورٖۀ حکومت امیر نصرالله، رقابت انگلیس و روسیه و الحاق آسیای میانه به روسیه، تأسیس ترکستان و مباحثی تاریخی از این دست اختصاص دارد. مولف در این فصل با ترتیب زمانی و تاریخی، وقایعی را که در روند شکل­‌گیری سیاست جغرافیایی ماوراالنهر تاثیرگذار بوده است بیان می­‌دارد و اشاره­‌ها، و نکته سنجی­‌های که از بطن معانی جمله­‌ها میتوان دریافت، سرگردانی این حیطه و خاک به دست یک مشت امیران و حاکمانی است که صلاحیت آن‌چنانی برای خدمت جامعه و مردم ندارند و بیشتر مردم در باتلاق خرافات عصر خاموشی به سر می‌­برند در حالی که امیران به خودکامگی و خویشتن‌ستایی خویش مشغول اند و بیگانگان برای غصب منافع ماورالنهر نقشه می­‌کشند.

نمونه ای از فصل اول:

« در همان سال ( 1868 ) میلادی، لشکریان روس تحت فرماندهی کائوفمان پس از مطیع کردن خوقند، به سوی بخارا حرکت کردند. در محاربه­‌ای که در نزدیک جیزخ رخ داد، یکی از بزرگ‌ترین و قدیمی­‌ترین شهر های آسیای مرکزی، یعنی سمرقند به دست روس‌ها افتاد. مدت قبل از این واقعه، حاکم سمرقند که دست نشانده امیر بخارا بود، اهالی شهر را به مناسبت قیام مردمی که بر ضد ظلم و شکنجه­‌های فئودالی سر زده بود، به مصیبت‌ها گرفتار کرد. از این رو، در هنگام محاربه، اهالی از رساندن کمک به سربازان امیر بخارا خودداری کردند. لشکر حکومت تزاری سربازان امیر را تار و مار کردند و در دوم ماه می سال 1868 میلادی وارد سمرقند شدند… در آغاز سال 1873 میلادی، دوایر حکمران سلطنتی انگلستان و روسیه تزاری بدون نظرداشت منافع مردم آسیای مرکزی به توافقی رسیدند که طبق آن می بایست خیوه منطقه تحت حمایت روسیه و افغانستان تحت الحمایه انگلیس باشد. پس از توافق روس‌­ها و انگلیس­‌ها بر سر این موضوع، هجوم لشکر روسیه به خیوه آغاز شد..» ( ص 31 )

در فصل دوم، مولف به مسایل مربوط به اوضاع فرهنگی و آغاز روشن‌گرایی در آسیای میانه، بیداری شرق، تحولات منطقه و دیدگاه روشنفکران، جنبش‌های بیداری در آسیای میانه به خصوص بخارا و همچنین جنبش معارف پروری با پرچم‌داری احمد دانش و تحول در محتوای ادبیات تاجیک و زندگی و آثار برخی روشنفکران این دوران از جمله دل‌شاد برنا، عبدالقادر خواجه سودا، شمس الدین شاهین، طغرل احراری، میرصدیق خواجه حشمت و بزرگانی از این دست با نمونۀ ذکر اشعارشان می پردازد. این فصل تا اندازه‌­ای آغاز دوران روشنایی ماوراالنهر به حساب می­‌آید که وجود احمد دانش و دیگر معارف پروران برای تلاش شناخت هویت و شکل گیری جامعه‌ای بهتر به چشم می‌خورد. احمد دانش با  سفر به روسیه و دیدن دیگر ممالک در صدد روشن‌گرایی و روشن ساختن عصر خود بر آمد و با شیوۀ حکومت ظالمانه و متحجرانۀ امارت بخارا مخالف بود. شخصیت احمد دانش کاملا به مانند برخی از شخصیت­‌های ایرانی دورۀ مشروطه‌­ی ایران  می­‌ماند که  اصلاحات و دید تازه را وارد جریان اجتماعی دولت خود نمودند.

« نوادر الوقایع» که بزرگ‌ترین اثر ارزش‌مند احمد دانش می‌­باشد به دلایل روشن‌گرایی شخصیت دانش برخی از ملاهای آن دوران به ایشان نسبت کفر داده ­اند. چرا که این کتاب ارزش‌مند گلایه و شکوه از بی‌سوادی، ظلم امرای آن زمان می­‌کند و مردم را به سمت روشنایی و زندگی ایده‌آل که  در خور یک مسلمان است راهنمایی می کند.

نمونه­‌ای از نثر « نوادر الوقایع  »  که در فصل دوم ذکر شده است:

« …و مرا به تجربت و تفکر بعدی عمری یقین شد، که خیر من در آن است، که اگر مرا اقتدار دست دادی، فرعون را به خادمی نگرفتمی و دستگاه خیال تا آنجا داشتم، که حکومت اقلیمی به سر انجام آن وافی نمی­ نمودند. فلاجرم، به اعمال و اشغال خسیسه رجوع نیاوردم و در مد نظر نداشتم و می­ گفتم: گر بار کشی، بارِ نگاری باری. و روز به فاقه و صبر می‌­آوردم. و غلبۀ این فساد در طینت من بعد از احراز فضایل مکتسبی و رفتن به سفرهای اضطراری و دیدن دولت­ های بزرگ از سلاطین در نظم هنرپروری در دماغ من متمکن شد. چه می­‌دیدم کسانی به رتبه­‌های پست تر از حال من به مناصب بلند فایض بودند. و در دیار ما اهل هنر را صغیر و کبیر دشمن می‌­دارند. فلاجرم، مراتب اهل فضل و دیار در نظر من خرد و خوار درآمد. و نفس من بدان پایه­‌ها که امثال من مفتخر و مباهی بودند، سر ننهاد و گفت:  چون احتیاج تو به تملک تمام  ترکستان از پیش نمی‌­رود و باز مغموم و محزون باشی، پس این پایه­‌های پست نیز اختیار مکن و خود را میالا. و همان غمی که داری، به همان اکتفا کن، تا شما نگویید که کلی و کاکل افشانی و  گدایی و دعوی شاهی چه معنی دارد؟» ( ص 55 )

فصل سوم به تحلیل جنبش جدیدان ، تعریف و ساختار چگونگی آن که چگونه وارد جریان­‌های سیاسی و اجتماعی آن دوران شده ­است می‌پردازد. جدیدان که به جدیدیه معروف می­‌باشند از طریق انتشار معارف و تشکیل مکتب‌­های اصول نو و انتشار ادبیات نوین و نشر روزنامه­‌ها سعی بر بالا بردن آگاهی مردم می­‌کردند. نظام کهنه زدگی آن دوران را که بیشتر پسرفت داشت تا پیشرفت با افکار اصلاح طلبانه­‌ی خود در عرصه­‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با برقراری عدالت اجتماعی و قانون‌مند بودن آن سعی بر زدودن مشکلات عمیق آن دوران می­‌کردند.

مهم‌ترین آرمان این گروه شکستن دیوار سنت گرایان متعصب کهنه پرستان بود که با ادارۀ بی رحم آنان جامعه و مردم در تنگنا و سختی به سر می­‌بردند.

مولف بعد از واکاوی جنبش جدیدیه به وضعیت تعلیم و تربیت در آسیای میانه و تاسیس نخستین مکتب‌­های روسی و ترجمه­‌های کتب از زبان روسی و بیان مدارس کهنه و نام بردن اسامی مدارس جدید و کهنه که در بخارا نزدیک به دو صد عدد می­‌رسد اشاره می­‌کند و هم‌چنین به بیان تفاوت مکتب‌­های اصول کهنه و نو می پردازد. سپس به صورت مفصل به بررسی وقایع و اتفاق­‌های که در بخارا و آسیای میانه اتفاق می‌­افتد. و همچنین به چگونگی سقوط جدیدیه اشاره می­‌کند. در آخر به ادبیات جدیدیه به خصوص افرادی چون عبد الواحد، شریف جان مخدوم، سید رضا علی‌زاده… همراه با نمونۀ اشعار و ذکر آثار آنان می پردازد.

نمونه ای از فصل سوم:

« حرکت اصلاح طلبی جدیدان در آسیای مرکزی در آغاز سدۀ 20 میلادی یکی از پیچیده­‌ترین مسایل تاریخ فرهنگی و سیاسی مردمان این منطقه است که با وجود گذشت یک سده، بحث و جدل پیرامون ماهیت آن هنوز پایان نیافته است. تحقیق در زمینۀ تاریخ مطالعۀ جنبش جدیدیه در دوران شوروی نشان می دهد که تحقیق در این موضوع، همواره زیر سایۀ اوضاع سیاسی و ایدیولوژی آن دوران قرار داشته و وابسته به آن، نظر و دیدگاه محققان نسبت به ماهیت و فعالیت جدیدان پیوسته تغییر کرده ­است. از این رو، اگر در نگاه نخست، وفور آثار علمی در موضوع جدیدیه همچون عامل سهولت شناخت این حرکت به نظر رسد، اما ماهیت این ادبیات و نتیجه گیری­‌های ضد و نقیض محققان، شناخت جدیدان را بسیار پیچیده کرده است…» ( ص 136 )

فصل چهارم و پنجم به شکل گیری ادبیات شوروی اختصاص دارد که چگونه با پیامدهای انقلاب بخارا آغاز گردید و در نهایت با بنیان‌گذاری ادبیات نوین تاجیک توسط عینی و لاهوتی تاریخ تازه­ای را بر ادبیات آسیای مرکزی به خصوص تاجیکستان و سمرقند  بخارا رقم زد.

مولف، ادبیات شوروی تاجیک را از سال‌های 1917 تا 1991  به هفت بخش جداگانه اعم از نظم و نثر تقسیم بندی نموده است و به بررسی ادوار هفتگانه و تاثیر پذیری نویسندگان و شاعران را از مکتب­‌های گوناگون ادبی و همچنین محیط اجتماعی حکومت آن زمان دانسته و به تحول ژرف نظم و نثر اشاره نموده است. علاوه بر این در آخرفصل پنجم با آوردن اسامی پیشگامان نثر و نظم تاجیک به خصوصیات و ویژگی­‌های آثار نویسندگان به خصوص جلال اکرامی، ساتم الغ زاده، رحیم جلیل… و نیز در بخش پیشگامان نظم معاصر تاجیک به زندگی و آثار میرزا تورسون زاده، مومن قناعت، لایق شیرعلی، بازار صابر…پرداخته است.

نمونه از فصل چهارم و پنجم:

« در مدت جنگ جهانی دوم، ادیبان تاجیک دو روش را در آثار خویش به کار بستند؛ نخست داستان‌های باستانی از آن جمله  رستم  مظهر میهن پرستی و دلاوری و یا ضحاک  نماد دشمن باز گردیدند. این شیوه نمونۀ ممتاز آثارلاهوتی بود. دوم آن که با وصف واقعی از قهرمانی، دلاوری و جان‌بازی توده‌­ها در جنگ کوشیدند که خواننده را تحت تاثیر قرار دهند…»( ص 310 )

فصل ششم این کتاب جامع، پژوهشی در زمینۀ ادبیات نمایشی تاجیکستان و نمایشنامه‌­نویسی در این کشور است. و در فصل هفتم به مطبوعات تاجیکستان و نیز تاریخ ادبیات تاجیک به روایت تصویر اشاره شده است.
دکتر علی اصغر شعردوست در بخشی از مقدمه این کتاب 613 صفحه­‌ای آورده است:
این گفتۀ هگل مشهور است که «هر حادثه بزرگ تاریخی، دو بار رخ می دهد». اگر این سخن قابل تعمیم نباشد، اما در مورد سرزمین فارسی زبانان، متأسفانه این گفته صدق می­‌کند. اتفاقی که دو بار رخ داد و هر دو بار هم به صورت تراژدی: بار اول در سدۀ شانزده میلادی جدایی آسیای میانه از ایران و بار دوم در اوایل سدۀ بیست میلادی، جدایی بخارا و سمرقند از پیکرۀ خاک تاجیکان. و غمبارتر از آن، اشتهای سیری ناپذیر مستبدان لجام گسیخته‌ای بود که تا آخرین امیر منغیتی بخارا، همچون ضحاکان مار به دوش از خون و مغز و مال مردم آسیای میانه می‌­خورند و گرسنگی آنان را پایانی نبود. آنچه بر مردم این دیار گذشت، خود حکایتی دیگر و بلکه تاریخی مفصل دارد. لیکن ذکر این نکته بایسته می­‌نماید که ادبیات هر کشور، به شدت متأثر از سیاست‌های حاکم بر جامعه است. لذا در رویکرد به ادبیات، صحبت از رخدادهای سیاسی و نقش آن‌ها در روند ادبیات غیرقابل اجتناب است. در فصل نخست این رساله، شمه‌ای از تاریخ آسیای مرکزی تا فروپاشی خاندان منغیتی ذکر شده است، تا در سیر تاریخی ادبیات نوین تاجیک، فضای حاکم بر شخصیت‌ها و آثار ادبی آنان نمایان تر جلوه گردد.
به عقیدۀ اکثر محققین ادبیات، ادبیات نوین تاجیک از آثار احمد دانش، بنیانگذار جنبش معارف پروری و از نیمه دوم سدۀ 19 میلادی آغاز می­‌شود. تأثیر این روشنگری بزرگ آسیای میانه، به ویژه اثر سترگ او «نوادر الوقایع»، آشکارا در شکل گیری افکار و آثار پیروان او و به ویژه بنیان گذار ادبیات شوروی تاجیک، صدرالدین عینی نمایان است. اما دقیقا زمانی که پس از قرن‌ها هویت ملی ملت ستم کشیدۀ تاجیک به رسمیت شناخته شد، در همان زمان اتفاقی شوم افتاد که سرنوشت ادبیات را دگرگون کرد. در سال 1924م. همزمان با تأسیس جمهوری خودمختار تاجیکستان دیکتاتور مطلق العنان شوروی، یعنی استالین به قدرت رسیده بود. این حادثه شوم تاریخی باعث شد تا افکار و آثار کسانی مانند صدرالدین عینی و پیروان او که با باری از تجربۀ نسل گذشته خود طلایه داران نظم و نثری می گشت که می توانست شکوفایی بی نظیری به همراه داشته باشد، گرفتار تقید و چارچوبه تنگ سوسیالیسم گردد. از این پس ادبیات سفارشی شد و تنها «برای سوسیالیسم» و «کارگر و دهقان» بود که مفهوم می یافت. فخامت کلام والای کسانی مانند احمد دانش، عبدالروف فطرت، شمس الدین شاهین، منظم، صدر ضیا، و دیگران، دیگر نه ارزشی داشت و نه مجوزی برای بیان. ادبیات تنها برای کارگر و دهقان بود که بایستی به زبان «ساده» و «عامه فهم» نوشته شود. از این رو، نویسنده و شاعر مجبور بود زبان خود را تا حد عوام فرود آورد و مانند کارگر بی‌اندیشد و بنویسد! همین امر باعث شد تا سیل لغات و اصطلاحات عامیانه وارد زبان ادبی شود و تا حدود زیادی از فخامت و بلاغت آن کاسته شود. در دهۀ 1930 میلادی، زمانی که تاجیکستان نو تأسیس می­‌رفت تا از ثمرۀ درخت پربار ادبیات نسل گذشته استفاده کند، باز هم دو حادثۀ اسفبار تیشه بر ریشۀ آن کوبید. دو بار تغییر خط تاجیکان از فارسی به لاتین و سپس از لاتین به سریلیک در این دوره ضربه­‌ای بود که میان نسل گذشته و نسل نوین فاصله انداخت. ترور مدهش استالین در این دهه و کشتار دسته جمعی رجال سیاسی و اربابان علم و ادب در این دوره که به قولی بیش از بیست میلیون نفر قربانی شدند، مزید بر علت شد. از این زمان به بعد ادبیات مسیر دیگر یافت و اگر تلاش و مساعی بزرگ‌مرد ادبیات ملی تاجیک، صدرالدین عینی برای به رسمیت شناختن تاریخ و تمدن و فرهنگ و ادب هزار سالۀ گذشتۀ تاجیکان نبود، شاید ادبیات نوین تاجیک به گونه­‌ای که شاهد آن هستیم نیز شکل نمی­‌گرفت. صدرالدین عینی با تألیف اثر جاودانه خود، «نمونه ادبیات تاجیک» توانست حلقۀ وصلی میان نسل‌­های گذشته و نوین ادبیات تاجیک باشد و همین امر کافی بود تا ارتباط میان بزرگان گذشته و معاصر همچنان پایدار بماند.
در این رساله تلاش گردیده است ضمن تشریح اوضاع ادبیات نوین تاجیکستان در هر دوره به جوانب مختلف موثر بر جریان‌های فکری و ادبی نیز پرداخته شود. در تهیه این رساله از نظرها و دیدگاه‌های اکثر نویسندگان و شعرا و محققان ادبیات تاجیک استفاده شده­ است که نامبر نمودن همه آنان در این مختصر نمی گنجد که از همه آنان صمیمانه سپاس‌گزاری نمایم.