نعمت سادات، فعال و روزنامهنگار امریکایی ـ افغان به خاطر رمان اول خود قالیبافان، بسیار تشویق شد. آقای سادات برای معرفی کتاباش قبل از ماه مارچ سال ۲۰۱۹ به هند آمده بود. او در گفتگویی که در زیر میخوانید میگوید که چگونه موضوع رمانش بعد از بیرون آمدن و آشکارشدن از پستوی ذهن، باعث طرد او از سوی بسیاری از دوستان و اعضای خانوادهاش شد.
قالیبافان نخستین رمان توست و تقریبا یک دهه طول کشید تا مفهوم آن را به این شکل بیان کنی. چطور و چرا تصمیم گرفتی تا به این سمت و سو بری؟
سادات: باراک حسین اوباما ماشهی شروع این کتاب را برای من کشید. سوم جنوری سال ۲۰۰۸ بود. من در کمبریج ماساچوست بودم و تلاش میکردم تا کارشناسی ارشد خودم را در هنرهای آزاد و روزنامهنگاری از یکی از دانشگاههای وابسته به هاروارد بگیرم. خبر فوری این بود که اوباما موفق شده تا از سد هیلاری کلینتون بگذرد و نامزد اول دموکراتها بشود.
من انرژی گرفتم، با خودم گفتم اگر یک دو رگهی سیاهپوست بتواند تا این حد به فرماندهی کل قوا در امریکا و رهبری جهان آزاد نزدیک بشود، من هم میتوانم یک رمان بنویسم. فردای آن روز زندهگی من برای همیشه عوض شد. به داخل مغازه استارباکس در پاساژ گالریا رفتم، نشستم و شروع به نوشتن رمانی کردم که در درونم میجوشید.
قالیبافان رمانی جاهطلبانه است خصوصا برای یک تازهکار. من باید سمفونی کلمات را برای رسیدن به زیبایی در میان تمام زشتیهایی که قهرمانم تجربه میکرد، رهبری میکردم. سفر« کنشکا» در بحرانهای هویت، تعارضات مذهبی و بسیاری دیگر از جنبههای ترسناک زندگی انسانی رخنه میکرد. او در مقابل موضوعات پرفشار بسیاری قرار میگرفت، در عین حال لحظات نجات بخشی نیز وجود داشتند. رساندن تمام این معانی به شکلی اصیل که در داستان جا بیافتد بسیار مشکل بود. این کار نیازمند چرکنویسهای متعدد و بازنویسیهای بیشمار بود.
کتاب تصویر مرد همجنسگرایی را در جامعهی افغانستان ترسیم میکند که اصلا تصویر زیبایی نیست. مردان همجنسگرا برچسبهای زننده میخورند و از آنها اجتناب میشود. خشونتهای جسمی و روحی بسیاری را متحمل میشوند و دچار ترس و طردشدگی میشوند. چقدر این، ریشه در تجربیات شخصی تو دارد؟
سادات: قالیبافان یک کتاب واگویه است. یعنی که «کنشکا» ترسیمگر گروهی است که من به عنوان نویسنده به آن تعلق دارم. ارزشهای اصلی ما همردیف هستند و چه بسا اگر من در موقعیت او قرار میگرفتم، همان تصمیماتی را میگرفتم که او اتخاذ کرد. اما شباهت در همین جا تمام میشود. من برخلاف کنشکا در افغانستان بزرگ نشدهام و در پاکستان زندگی نکردهام. من نه قالیباف بودهام و نه در بازداشتگاه زندانی شدهام.
البته باید این را بگویم که این ماجرای خود من است وقتی که الهامات ادبیام بیرون آمد و از سوی اکثر خانواده و اقوام طرد شدم. درابتدا در نوشتن غرق میشدم و اکثر اوقات مفری فانتزی برای فرار از فشارهایی که با آن مواجه بودم، بود. به نظر میرسید نوشتن راهی مطمین برای راضی کردن بخش خالی قلبم و تخلیهی خودم از قید و بندهایی ذهنی است.
آیا نوشتن در این مورد خیلی سخت بود؟
سادات: آنچه مرا نگران میکرد، عکسالعمل متعصبان در قبال کتابام بود. علیالخصوص با وجود بالاگرفتن تعارضات مذهبی در هند در سالهای اخیر.
خوشبختانه من چیزی جز بمبهای عشق دریافت نکردم. یک بانوی باحجاب و همسرش در نمایشگاه چنای/مدراس یک کپی از قالیبافان را خریدند و وقتی مراشناختند از من درخواست کردند تا آن را برای شان امضا کنم. خانم مسلمان و با حجاب دیگری همراه با دخترش در گردهمایی ادبی کلکته بعد از خرید کتاب از من خواست تا با او سلفی بگیرم. من این نوع تشویق و پذیرش را از انواع گروههای مذهبی هند دیدم و این به من قدرت گوناگونی و تنوع موجود در بقیهی هند را نشان داد. همچنین پلورالیزم موجود در صحنهی ادبی جهان و انتشاراتی این کشور را دریافتم.
در فرهنگهای تیرهپوستان، صحبت در مورد هویت شخصی چه در مورد باورهای سیاسی تند متفاوت از روالهای عادی یا باورهای جنسی مثل راحت بودن یک دختر در مورد خواستههای جنسیاش مثل مورد لامبا،مشکل است. تو چطور فکر میکنی و نظرت چیست؟
سادات: من در طرفداری از قدرت گرفتن زنان و یکسان سازی حقوق و قدرت که در راستای یکسان سازی و برابری جنسیتی باشد، کاملا بیمحابا هستم. من به حقوق انسانی ـ جهانی معتقدم و باور دارم. وقتی میشنوم که قهرمانهای برابری حقوق زنان در کشورهایی با اکثریت سفید به آن اعتقاد دارند و از آن طرفداری میکنند اما زمانی که نوبت به کشورهای با اکثریت تیرهپوستان یا سیاهپوستان میرسد به نسبیتگرایی فرهنگی معتقد میشوند، وحشت میکنم. برای من این خود پسرفت و نوعی تعصب را در خود دارد.
البته شما در کشورهایی با اکثریت رنگینپوستان با لفافی از پدرسالاری در جمعگرایی مواجه هستید که به فرد به طور مستقیم یا بدون کلام، صریح میگوید که هرچه هست، درونیات، باورها و خواستههایش را به خاطر جامعه فدا کند. این باعث ایجاد محدودیت و نیازهای نامحدود و برانگیختگی تعارض هویتی در شخص میشود.
به همین خاطر بود که من انتخاب کردم تا لامبا را بپرورانم. تفکر غالب در مورد یک زن افغان این است که او قربانی خشونت داخلی و کاملا تابع مردان است. من میخواستم در کتابم شخصیت مونثی خلق کنم که بیانگر بخشی از زنان و دختران پیچیدهی افغان باشد و به واقعیت دوران طلایی دههی هفتاد افغانستان زمانی که کتاب شروع میشود،نزدیک باشد. لامبا مثل رستم نمایندهی حفرههای جنسی افغانستان است که خصوصی و به طور بینظم و زیرزمینی وجود دارند.
کمی در مورد تورهای شهری کتابت برایمان بگو و این که چطور بروز کوید۱۹ باعث کوتاه شدن آنها شد؟
سادات: من در ششمین سفرم به هند بعد از چاپ قالیبافان در سوم ژانویهی امسال به هند رسیدم. تصمیم داشتم تا تمام سال را در پنجاه و پنج تور کتاب، سپری کنم و به کتابفروشیها، نمایشگاههای کتاب، فستیوالهای ادبی و پردیسهای دانشگاهی در دهلی، چنای،کلکته،رانچی،کوچی،بنگلور و ممبای سفرکنم. در حالی که دو ماه بعد در سوم مارچ سفرم را کوتاه کردم و مجبور شدم تا به سرعت به علت انتشار سریع پاندمی کوید ۱۹ به کشور بازگردم.
در طی زمانی که در کوچی بودم و کتابم را در نمایشگاه کتاب کریتی ارائه میکردم با ششی تارور – سیاستمدار هندی از حزب کانگرس- ملاقات کردم و کتابم را به او نشان دادم. او یک نسخه از کتاب من را گرفت و در توییتر خود که هشت میلیون دنبالکننده دارد در مورد آن توییت کرد.
در مورد طرحهای ادبی آیندهات بگو!
سادات: من فعلا پنج رمان در صف دارم. نوشتن رمان دومام را در حصرم در شهر مادریام سندیگو بعد از این که اقتصاد جهانی خاموش شد و بسیاری از مردم سراسر حهان به قرنطینه رفتند، شروع کردم. این راهی برای من بود تا جذب اخبار را برای خودم کمتر کنم. نام این اثر«صعود با هیپورنها» است که در دوران معاصر و در امریکای امروز تحت ریاست جمهوری دونالد ترامپ رخ میدهد. قهرمان من پسری همجنسگرا، گیاهخوار و افغان است که نوعی بیداری معنوی را بعد از ملاقات با معشوقاش تجربه میکند. همچنین پلاتهای موازی هندی و اروپایی نیز در جریان است.
وقتی که ارتباط اجتماعی از سرگرفته شود و سفرها مجددا ایمن شوند، امیدوارم تا به هند بازگردم تا ارائهی قالیبافان را و همچنین پایهگذاری رمان دومام را از سر بگیرم. من فقط در هند آثارم را چاپ کرده ام. البته امید دارم تا در امریکا و بریتانیا نیز حقوق ترجمه به زبانهای مختلف را به دست بیاورم و همچنین به حق ساخت فیلم برای هردو رمانم در سال ۲۰۲۱ دست پیدا کنم. من یک تور کتاب جهانی در ۲۵۰ شهر در ۵۰ کشور را در چشمانداز پیش رویام برای سال۲۰۲۲ دارم که حداقل تعداد بسیاری از آنها در هند هستند.