فارابی، فیلسوف روحانی و معلم دوم

به بهانه‌ی زادروز فارابی

ابونصر محمد بن محمد طارخان بن اوزلوغ فارابی(فاریابی) زاده­‌ی حدود 259 و درگذشته­‌ی 339 در دمشق از بزرگ­‌ترین فلاسفه، دانشمندان و متفکران شرقی در عصر خویش بوده است.

نصیر آرین؛ پژوهشگر ادبیات

ابوالحسن بیهقی، او را از فاراب ترکستان می­‌داند، اما نباید فراموش کرد که مناطق شبرغان، فاریاب، سرپل تا سمنگان را تا امروز دهقانان و موسفیدان ما ترکستان می­‌گویند. مثلاً بارها دیده­‌ام دهقانی از دیار ما برای خرید مواشی به همین مناطق رفته و گفته است به ترکستان رفته بودم. ابن ندیم او را از فاریاب خراسان می‌نویسد، زیرا در این تاریخ قسمت غربی رود سیحون به تصرف ترکان ساحل شرقی افتاده بود. ابن ابی اصیبعه نیز او را از فاریاب خراسان و فارسی­‌زبان می‌­داند.

حوزه­‌ی شمول مطالعات فارابی بسیار گسترده و اعجاب­ برانگیز است. او از فلسفه گرفته تا منطق، ریاضیات، فقه، اصول، موسیقی، ادبیات، شعر و … در همه­‌ی این حوزه­‌ها آثار قابل توجه‌ خلق کرده است که متاسفانه اکثر آن­‌ها به دست ما نرسیده است. رشر Rescher در شماره 16 سال 1387 کتاب ماه و فلسفه به کتاب­‌شناسی فارابی پرداخته و آثار او را در هفت گروه دسته‌­بندی کرده است:

  1. منطق، که شامل هفت کتاب و رساله است.
  2. خطابه و شعر، شامل سه کتاب و رساله.
  3. معرفت‌­شناسی، شامل چهار کتاب و رساله.
  4. فلسفه، شامل دوازده کتاب و رساله.
  5.  طبیعیات، شامل پنج کتاب و رساله.
  6. موسیقی، کتاب الموسیقی الکبیر.
  7. اخلاق و فلسفه سیاسی، شامل هفت کتاب و رساله.

 فارابی را معلم ثانی گویند. او یکی از بزرگ‌­ترین شارحان ارستو (معلم نخست) بوده و دقیق‌­ترین تأویل از دیدگاه­‌های ارستو ارایه داده است. گویند، کسانی کتابی از ارستو به نام «النفس» را دریافتند که یادداشتی از فارابی در آن بوده  و در آن نوشته بوده است که «این کتاب را صد مرتبه خواند­ام». این یادداشت غور و دقت عمیق او را بر آثار و افکار ارستو نشان می­‌دهد. لقب معلم ثانی برای فارابی از سر فضل نبوده، بلکه تمام فلاسفه و متفکرین زمان او و بعد از او به این مسأله معترف بوده­ اند که او اشراف بی‌­بدیلی بر علوم و فنون زمان خویش داشته و معلم واقعی پس از ارستو بوده است.

در وصف فارابی همین نکته بس است که او شاگرد یکی از بزرگ‌ترین  و مهم‌­ترین مدرسان ارستو، کسی که پس از سقوط روم شرقی به دست مسلمین با جمعی از کتاب‌­های ارستو شبانه به یونان فرار کرد و در آن‌جا بساط تدریس ارستو گسترد و انقلاب عظیمی در تولید فکر و کسادی بازار کلیسا برپا کرد، است. او « ابو بشر متی بن یونس بود کسی که نخستین بار  با دقت و تیزهوشی تمام، اصطلاح ممیسیس ارستو را «محاکات» ترجمه کرد. تا قبل از ابوبشر، ممیسیس را به اشتباه تقلید ترجمه می­‌کردند، اما چنانچه مباحث این اصطلاح در دیدگاه ارستو نشان می‌­دهد، محاکات، مصدر باب مفاعله (حاکی-یحاکی-محاکات) به معنای ادا درآوردن یا بازنمود پدیده‌ه­ا به گونه­‌ای که خیلی شبیه واقعیت است، اما واقعیت نیست، دقیق­‌ترین ترجمه ممیسیس است.

فارابی منطق و فلسفه‌­ی ارستو را از ابوبشر متی بن یونس فرا گرفت، هرچند تعداد استادان فارابی به دلیل عطش بی‌­مثال او در فراگیری علوم متداول زیاد است. فارابی هم در دیدگاه­‌های فلسفی و هم در تیوری­‌های جامعه­‌شناختی، ادبی و سیاسی خویش به شدت متاثر از افلاتون و ارستو است. تمام متفکران و فیلسوفان شرقی از ابن سینا، بغدادی، ابن رشد و خواجه نصیر طوسی گرفته تا ملا صدرا و دیگران متأثر از اندیشه‌­های فارابی­‌اند و همه به اتفاق او را معلم ثانی می‌­دانند و بر او حق استادی قایل اند.

پرداختن به تمام حوزه­‌های فکری فارابی نه کار آسان است و نه درخور ظرفیت این نبشته. آنچه از فارابی بیشتر از مسایل دیگر، برای من که درگیر حوزه­‌ی ادبیات هستم، فراچشم آمده است، دیدگاه­‌های او در مورد ادبیات و شعر است. البته باید متذکر شد که آرای فارابی چنانچه در فلسفه و منطق و …، در حوزه ادبیات و شعر نیز به شدت متأثر از افلاتون و ارستو است. در ذیل به گونه‌­ی فشرده به آرای ادبی او پرداخته می­‌شود.

دیدگاه فارابی در مورد شعر و ادبیات

فارابی در باب شعر و شاعری چندین رساله نوشته است. رساله‌­ی قواعد صناعت شعری، رساله­‌ی شعر، رساله‌­ی تناسب و تألیف از این جمله اند. او مانند ارستو ماده‌­ی ادبیات و شعر را محاکات می­‌داند. از نظر او شعر، لفظ دالّ مرکب جزمی دروغ از نوع محاکات­‌کننده­‌ی پدیدارهاست و می­‌گوید: « الفاظ بر دو دسته اند، دال و غیر دال. نوع اول یا مفرد است یا مرکب و مرکب یا کلام است یا غیر کلام. کلام خود بر دو گونه است؛ جزمی و غیر جزمی و کلام جزمی یا راست است یا دروغ. دروغ نیز بر دو گونه تقسیم می شود، نوع نخست آن است که امر غیر واقع را به ذهن شنونده القاء می‌کند و گونه‌ی دو آن که محاکات کننده پدیدارها را به ذهن مخاطب در می‌افکند و این نوع اخیر، کلام شاعرانه است. شعر از نظر او تمثیل است.

فارابی با تیزهوشی و دقت هم شعر و هم شاعران را به دسته­‌های مختلف تقسیم می‌­کند. او به این باور است که شعر را نمی­‌توان از نظر وزن دسته­‌بندی کرد، بلکه برای دسته­‌بندی شعر باید به محتوای آن توجه صورت گیرد، اما او شاعران را به سه دسته تقسیم می­‌کند: 1- شاعران مجلس، شاعرانی که با وجه صناعتی شعر آشنایی ندارند، بلکه به کمک استعداد شعر خوب می­‌سرایند. 2- شاعرانی که به کمک آشنایی کامل با صناعات شعری، شعر خوب می‌­سرایند و 3- گروهی که نه طبع گروه نخست و نه دانش صناعی گروه دو را دارند.

یکی از مهم‌­ترین مسایلی که در دیدگاه فارابی به عنوان یک اصل شعری مطرح بوده است و بعدها اساس کار مکتب فرمالیسم و گاه ساخت‌گرایی قرار گرفت، مسأله‌ی­ ایقاع است. سده‌ها قبل از فرمالیس‌ت­ها برخی از مهم‌­ترین مفاهیم این نظریه در دیدگاه فارابی مطرح بوده است. در دیدگاه فرمالیسم، یکی از مهم‌­ترین اصطلاحات رابطه‌­ی ارگانیک یا اندام‌­وار است که فارابی آن را ایقاع می‌­نامد.

او شعر را این گونه تعریف می­‌کند: « شعر، کلام تالیف‌­شده­‌ی خیال­ انگیزی است که با ایقاع نظام‌­مندی ارایه شده و دارای بخش­‌های هم‌­وزن تکرار شونده و حروف پایانی مشترک است». ایقاع از نظر فارابی، به معنای هماهنگی و تناسب میان ارکان موسیقایی است. اصطلاح ایقاع، مهم­‌ترین صناعت و فن شکل­‌گیری کلامی به نام شعر است. ایقاع، هماهنگی­‌ای است که با عث تولید تناسب هماهنگ و معین جهت رسیدن کلام به یک نظام مشخص موسیقایی است. این چیزی است که فرمالیست­‌ها نیز بیشترین تاکید را به آن داشته اند. چنانچه گفته شد، فارابی در ادامه‌ی دیدگاه ارستو، ماده­‌ی شعر و ادبیات را محاکات می­‌داند، اما محاکات محض برای شکل­‌گیری کلام شاعرانه، کافی نیست. او تاکید می­‌کند که سخن، فقط با وجهه­‌ی محاکاتی به شعر تبدیل نمی­‌شود، بلکه الزام دیگری نیز بر آن مترتب است و آن ایقاع است. « سخن محاکاتی، اگر با استفاده از ایقاع، موزون نشده باشد، شعر نیست، بلکه شعرگونه است، اما اگر علاوه بر محاکاتی­‌بودن، موزون و قابل تقسیم به بخش­‌های تعریف­‌شده­‌ای باشد، شعر به شمار می­‌آید، بنابر این اساس و گوهر شعر نزد قدما سخنی است که اولاً محاکاتی و ثانیا قابل تقسیم به اجزایی باشد که زمان تلفظ آن‌ها یک سان است.