فارسی، زبان ارتباطی و میان‌جی در حوزه‌ی اروآسیا

گفتگو با پروفیسور نیل گرین استاد تاریخ جهان در دانشگاه کالیفورنیای امریکا در مورد کتاب جدیدش « جهان فارسی»

 «ابن خلدون تاریخ جهان» لقبی است که در دانشگاه لاس انجلس ایالت کالیفورنیای امریکا برای پروفسور نیل گرین داده شده است. نیلی گرین پس از تحصیل در رشتههای دین‌شناسی و تاریخ دردانشگاه کینگ لندن، دانشگاه کمبریج دانشکده‌ی شرق شناسی، مطالعات افریقایی، و قبل از رفتن به دانشگاه UCLA در سال 2008، تحقیقاتی را در دانشگاه آکسفورد و دانشگاه منچستر انجام داد. در سال 2018، لقب معتبر و کرسی«ابن خلدون در UCLA» را دریافت کرد. پروفسور نیلی گرین کتاب‌های زیادی در رابطه به تاریخ و فرهنگ مسلمانان آسیا نوشته است. کتاب‌های او اعتبار علمی گسترده دارد و یکی از کتاب‌های شان برنده‌ی یک جایزه‌ی با اعتبار شده است. در زیر مصاحبۀ مگنوس مرسدن را با پروفیسور نیل گرین در مورد کتاب جدیدش «جهان فارسی» می‌خوانید که در سال ۲۰۱۹ به زبان انگلیسی به چاپ رسیده است.

مرسدن: شما بیشتر از بیست سال را صرف مطالعات و کاوش‌های علمی در رابطه به تاریخ و جوامع جهان اسلام کرده اید، انگیزه‌ی شما برای این مطالعات از اسلام و مسلمانان چیست؟

نیل گرین: اگر نگاهی به دوران کودکی ام بی‌اندازم، نخستین علاقه ام با سوالی که توسط مدیرمکتب‌مان درمجلس مکتب، ازما پرسیده، برانگیخته شد سوال او این بود که  بزرگ‌ترین واقعه‌ای که این هفته رخ داد چه بود؟ یکی از پسرهای بزرگ‌تر جواب داد، «حمله‌ی شوروی به افغانستان»، نام ناشناخته‌ی آن کشورناشناخته در تصورات من جا باز کرد. در طول دهه‌ی 1980، شنیدن و دیدن گزارش‌های تلویزیونی از جنگ افغانستان کار روزمره‌ی  من شده بود و به ناچار اولین تصاویر واضح ولی ناپسند و تراژیک  از «جهان اسلام» را به من هدیه داد. زمانی که هفده ساله بودم، از شهر استانبول دیدن کردم و سپس سفرهای دیگرمن به جهان اسلام  نیز شروع شد. اغلب  ماه‌ها در کشورهای غرب و جنوب آسیا از جمله ایران، پاکستان و هند می‌ماندم. اغلب آن سفرها مرا تشویق به دیدن سرزمین‌هایی می‌کرد که فرهنگ مشترک دارند ولی مرزهای ملی مدرن و نقشه‌های سیاسی آنان را از هم جدا کرده است. مرزهای سیاسی بیشتر کشورهای آسیای میانه و غرب آسیا مرزهای فرهنگی آن کشورها نیست، بیشتر آنان فرهنگ و زبان مشترک دارند.  سرانجام، بر اساس این که من در زبان فارسی درس خواندم و در مورد تاریخ فارسیان هند و ایران تحقیقات کردم، به نظر من افغانستان  به عنوان محل تلاقی فرهنگ‌های خاورمیانه و جنوب آسیا  یک خانه‌ی طبیعی به نظر می‌رسید. مطالعه‌ی زبان فارسی و مفهوم «جهان فارسیان» که بزرگ‌تر از ملیت‌های مدرن است، به من کمک کرد تا علایق خود را در افغانستان و مناطق اطراف آن که در مورد شان مطالعه کرده و نوشته بودم پیوند دهم.

مرسدن: شما کتاب جهان فارسی را تقدیم به نظریه‌ی مارشال هاجسون کرده اید. نظر متمایز  و مشخص هاجسون از دید شما  درمورد تاریخ اسلامی و به طور مشخص در مورد مناطق فارسی زبان چیست؟ و او چگونه توانسته روی‌کرد شما را شکل دهد؟

نیل گرین: مارشال هاجسون یک دانشمند امریکایی بود که کوشش کرد، پل ارتباطی بین مطالعه‌ی تاریخ جهان و تاریخ جهان اسلام ایجاد کند.  او سعی کرد به ‌جای تمرکز بر خاورمیانه، یا آسیای جنوبی به عنوان مناطق جداگانه، چگونگی سیر تاریخ مشترک آن‌ها را درک کند. دین اسلام  بخشی از اشتراکات بین آن مناطق را تشکیل می‌دهد. اما هاجسون ساده نویسی نکرد تا تاریخ را به یک عامل واحد دین تقلیل دهد. وی هم‌چنین به عوامل دیگری از جمله قانون، نهادها، عوامل محیطی تا حدی و زبان‌ها بسیارعلاقه‌مند بود. از نظر هاجسون، جهان اسلام به دو نیم‌کره تقسیم شده است: یک منطقه‌ی عربی در غرب و یک منطقه‌ی‌ فارسی زبان در شرق. از آن‌جا که هاجسون دوست داشت کلمات جدیدی ابداع کند، اصطلاح «فارسیان» را ابداع کرد تا به تأثیر ادبیات فارسی وعمل‌کردهای فرهنگی مرتبط با آن در توسعه‌ی زبان‌های دیگر مانند ترکی، پشتو یا اردو اشاره کند. وی این زبان‌ها را به عنوان زبان‌های «فارسی زبانان» دید، یعنی زبان‌هایی که فارسی نبودند اما تحت تأثیر فارسی بودند.

مرسدن: فارسی زبانی ا‌ست که نقش خیلی مهم در بسیاری از مناطق داشته است. شما در کتاب تان استدلال کرده اید که به همین دلیل است که زبان فارسی به عنوان یک زبان ارتباطی/ بین‌الاقوامی مفید وقابل فهم است، منظور تان چیست؟

نیل گرین: زمانی که به مکان‌های استفاده از زبان فارسی و افرادی که دراوج شکوفایی آن از سال‌‌های ( 1200 تا 1900 ) آن را به کار می‌بردند نگاه می‌کنیم، به سرعت متوجه می‌شویم که فراتر از برخی مناطق خاص (مانند فارس و خراسان)، زبان فارسی بیشتر زبان دوم بوده تا زبان مادری، چه برای ترکان امپراتوری عثمانی یا بیروکرات‌های هندو در زمان امپراتوری مغول در هند، یا بسیاری از پشتون‌های امپراتوری درانی.  فارسی  زبان ارتباطی بود برای برقراری ارتباط بین افرادی که به زبان‌های مختلف دیگر صحبت می‌کردند و از قومیت‌های مختلف بودند. این زبان در باوری و غنی‌سازی فرهنگ از بالکان تا قلمرو چین امروزی مفید واقع شده بود. افغانستان واقعاً قابل توجه است زیرا تنها مکانی در جهان است که فارسی، این نقش قدیمی را به عنوان زبان دوم مشترک حفظ کرده است، افرادی که در خانه مثلاً اوزبیکی، پشتو یا نورستانی گپ می‌زنند وقتی روبروی هم قرار می‌گیرند زبان فارسی نقش ارتباطی را میان آنان ایفا می‌کند. فارسی هنوز هم در افغانستان زبان بین‌الاقوامی یا زبان میان‌جی است.

مرسدن: در کتاب تان به تقسیمات عمودی و افقی جغرافیای زبان فارسی پرداخته اید، در این مورد توضیح بدهید؟

نیل گرین: بلی منظور من از افقی، گسترش زبان فارسی در فضای جغرافیایی است. از فارس به غرب بالکان و از خراسان به شرق چین. اما پذیرش گسترده‌ی فارسی به عنوان زبان دوم ارتباطی به معنای نفوذ آن در تمام لایه‌های جامعه نبود. در بسیاری از جاها فارسی صرف زبان متخصصان باسواد، مانند دبیران، دیپلومات‌ها یا عالمان بود. عام مردم بر آن تسلط نداشتند. حتا وقتی این متخصصان باسواد  با همسایگان خود صحبت می‌کردند، مجبور بودند از زبان محلی مانند تامیل یا پشه‌ای، یا زبان‌های مروج دیگر  استفاده کنند. این همان چیزی است که من آن را جغرافیای «عمودی» یا بعد اجتماعی استفاده از زبان می‌نامم.

مرسدن: چرا زبان فارسی این قدر گسترده و پرکاربرد شد دلیل پویایی آن چیست؟

نیل گرین: اگر می‌خواهیم بفهمیم که چرا استفاده از فارسی به این حد گسترش یافته است، باید از خود بپرسیم که چرا مردم برای یادگیری آن زحمت می‌کشیدند، فارسی چه کاری انجام می‌داد؟ و به چه کار می‌آمد؟ در بعضی جاها، فارسی گفتاری به عنوان  زبان ارتباطی شفاهی بین گروه‌های قومی مختلف که زبان‌های مادری خود را دارند، عمل می‌کند، همان‌طورکه در کابل هنوزهم همین نقش را دارد. اما وقتی به گسترده‌گی زبان فارسی، نگاه می‌کنیم، باید به نقش‌ها و کارکردهای فارسی نوشتاری بپردازیم. یادگیری خواندن و نوشتن فارسی مهارتی بود که هرچه از فارس و خراسان دورتر می‌شویم، به ویژه در مناطقی یا در جوامعی که لزوماً از خط عربی  استفاده نمی‌کردند، نادرتر می‌شد.  از آن جا که کسب این مهارت دشوار  بود به ویژه در قرن‌هایی که سطح سواد بالا نبود، به کسانی که   خواندن و نوشتن فارسی را یاد داشتند  پول نقد و اعتبار داده می‌شد. ما نمی‌توانیم گسترده‌گی مهارت‌های نوشتاری فارسی در هند مغول را بدون در نظر گرفتن تقاضای ایجاد شده توسط بوروکراسی گسترده‌ی امپراتوری مغول، برای تعداد زیادی ازمنشی‌های که فارسی می‌دانند، درک کنیم. مردم برای راه یافتن به دستگاه حکومت فارسی یاد می‌گرفتند. اما این انگیزه‌‌ی اقتصادی پیامدهای فرهنگی زیادی داشت. دبیران هندو از تبار کایاستا چنان به زبان فارسی مسلط شده بودند که حتا کتاب‌های راهنمای نامه‌نویسی رسمی  نوشتند و در برخی موارد نیز شارح شعر‌های پیچیده‌ی بیدل بزرگ شدند.

مرسدن: در کتاب تان به زبان فارسی در ایران کمتر پرداخته اید، در پژوهش‌های دیگر در مورد زبان فارسی به ایران بیشتر پرداخته می‌شود و تلاش می‌شود که زبان در چارچوب مرزهای ملی مطالعه شود، چرا؟

نیل گرین: با توجه به زبان فارسی، من می‌خواستم ایران را کم اهمیت جلوه دهم به این دلیل ساده که ما در مورد تاریخ فارسی در ایران (یا مناطقی که به دولت ملی ایران تبدیل شدند) بسیار بیشتر می‌دانیم. بنابراین، فقط  یک فصل را  به فارسی در ایران اختصاص دادم و در دو فصل به زبان  فارسی در چین پرداختم، منظورم این نیست که «ایران مهم نیست». من می‌گویم که ما در حال حاضر در مورد فارسی  ایران بیشتر می‌دانیم، بنابراین اجازه دهید تمرکز خود را به مناطق دیگر معطوف کنیم. اولین متن‌های فارسی در بلخ و سمرقند نوشته شد نه در مناطق مربوط به قلمرو ایران امروزی.  کتاب من بیشتر به افغانستان توجه دارد، به ویژه دوره‌ی پس از تیموری‌ها که خیلی مطالعه نشده است.  من یک فصل را به زبان فارسی در امپراتوری درانی  اختصاص داده ام، اما متاسفانه نویسنده نتوانستم آن را کامل کنم. بنابراین محققان دیگر باید خلا  را پر کنند.