تفکّر و حس در شعر، کتابیست از شاعر سرشناس و سخنشناس تاجیکستان جناب محمّد علی عجمی که مجموعهی مقالاتی را در بر میگیرد که با قلم شیرین او به تصویر و بررسی کشیده شده است.
در این مجموعه، اشعار بیست و یک نفر از شاعران نیکسخن پارسی تاجیک از نقد و نظر مؤلف گذشته است و گذشته از پیشکسوتان، به شعر شاعران جوان هم پرداخته شده است. هرکدام از این سخنسرایان با نی و آواز خود جلوهی زلف معشوق را در پریشانی دلها میسرایند تا زبان تاجیک را اگر هفتاد سال شوروی دوباره زنده شود هم باز از هلاکت دگرگونی واژهها باز دارند.
در این کتاب، شاعر توانا و شیرین سخن تاجیک که شعرش آوازهی دلهای ایرانزمین و افغانستان و دیگر کشورها میباشد، با روش خاص خود به نقد و بررسی نشسته است و اندیشهی هرکدام از شاعران را که در این همه سال، دنیا و جهان هستی را با چشم باز و شاعرانهگی میدیده اند و برداشت آنها از گل و بوته، ریاحین، شکوفهها، خدا و خلقت، مرگ و زندگی، ملت و وطن رنگ و بویی فلسفی دارد، موشکافانه سنجیده است و همچنین از محور زبان و قالب شعری و موسیقی و کاربرد کلمات و حس شعری و اندیشه که مهمترین ارکان شعر میباشند سخن گفته است.
از میان این بیست و یک شاعر بزرگوار، جز دو بلبل خوش الحان، لایق شیر علی و اسکندر ختلانی که مهمان خدا شده اند بقیه به عنایت حق از زندگانی بهرهمند اند.
این بیست و یک شاعر نمایندگان شعر معاصر تاجیک به شمار میآیند و حلقهی ارتباطی بین شاعران گذشته و معاصر میباشند. از این لحاظ شناخت زبان هنری و اندیشه و افکار آنها و همچنین هویت و شخصیت آنها قابل توجه میباشد که در چه قالبهایی سخنورزی کرده اند. به نظر من این کتاب برای معرفی به کشورهای همسایه نیز از لحاظ زبان و شناخت فرهنگ مشترک کمک شایانی خواهد کرد و این خالی از فایده نیست.
این کتاب با پیشگفتار جناب پروفیسور خدای شریف که مدیر آکادمی دانشگاه دولتی تاجیکستان میباشد آغاز یافته است. سخن ایشان سراسر تحسین و تقدیر است و اشارههای اندیشمندانه به گفتارهای جناب عجمی دارد که با نقد اهل قلم تاجیکستان متفاوت بوده و پر از اندیشههای نو و زیباست که به ادبیات تاجیک کمک بینهایت خواهد کرد.
کتاب تفکّر و حس در شعر و کاری که عجمی انجام داده است از اهمیت خاصی برخوردار میباشد به خاطر نقد ناب و افکار نوین و سنجش کلمات به طور دقیق و نازک و بیان حال آنها در برابر لحظههای که شاعر چشم ظاهر را از این دنیا میبندد و با چشم دل جریان زمان اندک را در قلب خود حس میکند و این زیبا ترین لحظه برای هر شاعر میباشد که در زندگی با بیداری کامل رنگها را باز میشناسد و از خود و از اشکهای خود و از قلب خود در اوج لذت، کلمات را به روی دنیا میریزد و همینها است که جای تفکّر و تأمل دارد و ما را به سوی شعر میکشاند. در مجموع میتوان گفت جناب عجمی به این لحظهها توجه خاص داشته و کلمات را با حس شاعر نقد نموده است که ما در جریان ادبیات تاجیک با چنین نقدهایی کمتر رو به رو میشویم. نویسنده همچنین قالب و اسلوب شعر و کاربرد واژگان و اصطلاحاتی که این شاعران از آنها بهره جسته اند تا زبان و سبک شعر و اندیشهی خود را شکل بدهند را بررسی کرده است. این نوع از نقد، جایگاه خاصی در ادبیات تاجیک دارد که با نقد زمان شوروی متفاوت میباشد. درست است که جناب عجمی پروردهی زمان شوروی است ولی در اصل تربیت عقلانی که وظیفهی هر انسانی میباشد تا فلسفهی تپش قلب خود را بشناسد که بهر چه میتپد و ما را صدا میزند را دارد.
با این روش و با دید تازه میتوان گفت که شعر چون وجود درخت از بعدهای درونی و بیرونی و فوایدی که شکوفههای آن به نسیم و شاخ و برگش به اطراف میرساند سنجیده میشود تا بلاغت و اسلوب و ارکان شعری با معنای او بررسی شده و به مخاطب در فهم و درک آن کمک نماید. امّا در ادبیات تاجیک از وجود این درخت، بیشتر شکوفههایش دیده میشود نه سبب شکوفههای آن!!! امّا نقد جناب عجمی با دید باز و جنبههای مختلف و لذت نگاه یک شکوفه که حس اندیشه در نگاه و سخن انسان به وجود میآورد با نازکخیالی سنجیده شده است. و این خود آغاز مکتبی جدید در نقد ادبی تاجیک میباشد که امیدوارم که شاخ و برگ این درخت پرورده شود تا بتوانیم بوی خوش آن را به مشام نیاکانمان که زبان و ادبیات پارسی با روح آنها سرشته شده برسانیم و همچنین به جای لغات بیگانه که با روحیهی شرقی ما سازگار نمیباشد، لغاتی ابتکار کنیم که مایهی آرامش ما باشد.
وقتی انسان با زبان مادری خود و در کنار مادر، چون زمین خشک، روح خویش را با آب فرهنگ سرزمین خود میپروراند، هویتش با این چیزها شکل میگیرد و این دانستن سبب شکل گرفتن هویت ما در شناخت حس و اندیشهمان میگردد. میتوان گفت این مقالات، هویتشناسی شخصیتهایی میباشد که سازندهی یک هویت و یک ملّت هستند و همچنین ارتباط دهندهی میراث گذشته به نسل جدید و حافظ روح بزرگان هستند. در این میان، شاعر امانتداری بیش نیست تا امانت خود را با سلامتی به فرزندان وطن بسپارد و این امانت باید در مصراعمصراع و بیتبیت حفظ شود. منتقد هم باید آن را به درستی برای مخاطبان معرفی نماید.
وقتی جناب عجمی در مقدمهی کتاب میگوید: «شعر، شوق آسمانی و امید آسمانی است»، میتوان به جرأت گفت که دید و اندیشهی عجمی در شعر، جنبه و زاویهی دیگری دارد که دیگر منتقدان تاجیک کمتر بدان توجه کرده اند.
شوق آسمانی و انقلاب اندیشه و روح نیاکان و زبان شیرین مادری ـ که خدا رحمت کند سامانیان، پاسداران زبان را! ـ سبب آمیختهگی کلمات و تراوش اندیشهی شیرین میشود که آنهایی که با ادبیات هم سر و کار ندارند به زبان و هنر زبان علاقهمند میشوند و این بر میگردد به همان اندیشهی ناخودآگاه که از زمان طفولیت ما و از گهوارهی کودکی ما که پر بود از لالاییهای مادربزرگها به جا مانده. و اینها سبب باقی صمیمت واژهها و کلمات با روح شرقی ما میباشد که ما را با حس و عاطفهی شیرین نیاکان آشنا میسازد.
همانطور که جناب عجمی میفرماید: «شعر، در ناامیدیها و سختیها به بشر شکوه و عظمت میدهد.» شکوه و عظمت همان روح و همان امانت خدایی میباشد که با شعر آفریده شده است و آن را کسی جز شعرشناس و حقشناس نمیشناسد. البته به طور عام و سطحی لذتی نه چندان عمیق به انسانهای عام میبخشد ولی همین که به ذات و سرشت آن که با سرشت ما همخوان میباشد با روح عاشقانه سفر کنیم آن زمان است که تمام وجود ما از بعد مادی بیرون آمده و به بعد معنوی که آرامش محض میباشد، تکامل مییابد و آن هم با اندیشهی بلند و روحانی که در شعر امروز تاجیک به نظر فقیر میرسد. قرآن تعقّل و تفکّر را برای تکتک مسلمانان لازم دانسته و فرموده که در مورد آفرینش و مخلوقات و جهان هستی با نگاه اندیشه بنگرند و سورهی اقرأ هم گواهی این سخن میباشد و اهمیت و جایگاه تفکّر را مشخص میکند و اندیشه هم بدون معرفت به دست نخواهد آمد. هر قدر معرفت پخته باشد همانقدر سخن نیک و شیرین خواهد شد. از اسم این کتاب مشخص میشود که نزد عجمی عزیزترین سخن آن میباشد که با اندیشهی والا و بزرگ روی صفحهی روزگار نقش بسته شود و از این لحاظ میتوان گفت این کتاب یک نقد کامل از جهات مختلف میباشد و نکتهسنجی بلاغی و بدیعی و موسیقایی و حسی، زبانی و کاربرد کلمات و سفر اندیشهی شاعر به عمق روح طبیعت و سرشت خود و همچنین تمام زیباییهایی که میتواند واژهواژه، سطرسطر، و نقطهنقطهی شعر را خلق کند را به تماشا مینشیند. در آخر امیدوارم این کتاب بتواند جریانی نو در نقد شعر تاجیک ایجاد نماید و روح شرقی شعر تاجیکی را از همه بلاها حفظ کند. این کتاب ارزشمند با نقد اشعار شاعر نازکاندیش و پیشکسوت جناب مؤمن قناعت آغاز مییابد و با نقد آثار شاعر جوان جناب عبدالله راهنما ختم میشود.