| ۲۶ دلو | چه طوماری برای افغانستان پیچید؟

در بیست و ششم دلو سال ۱۳۶۷ خورشیدی، ارتش اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق، کشور را ترک کرد. زندانیان سیاسی رها شدند، آتش‌‌‌بس یک‌‌‌جانبه و حالت اضطرار اعلان شد. در طی این سال‌‌‌ها میان نیروهای مخالف، درگیرهایی شدیدی در ولایت‌‌‌ها به وقوع پیوست. با نماینده‌‌‌گان تنظیم‌‌‌های جهادی مذاکرات و تفاهماتی سِری راه‌‌‌اندازی شد، حملات راکتی به شهرها افزایش یافت و نفرت مردم در برابر جنگ، شدت کسب نمود.

در سیاست داخلی و خارجی کشور، انعطاف واقع‌‌‌بینانه‌‌‌یی ظاهر گردید. روان مردم دگرگون شد. مردم به بیهوده‌‌‌گی جنگ روز تا روز بیش‌‌‌تر متوجه می‌‌‌گردیدند. مردم کشور بیش از هر وقت دیگر به ضرورت مصالحه پی‌‌‌ بُردند و نبردی‌‌‌که در جلال آباد راه‌‌‌اندازی گردید به همه‌‌‌ای افسانه‌‌‌های برتری نظامی مخالفان خط بُطلان کشید.

جنرال ضیأوالحق و سایر جنرالان وفادارش در یک سانحه هوایی مرموز جان سُپردند. افغانستان به راه حل سیاسی دسترسی پیدا کرد. در سطوح جهانی نیز تفکر نوین سیاسی، راه باز نمود. به حل مسایل حاد منطقوی و جهانی از کانال‌‌‌‌های سیاسی توجه مبذول گردید.

طرح‌‌‌ها و پیشنهادات جانب افغانی سلاطین را به حرکت آورد و آنان‌‌‌را وارد پیکار سیاسی و پروسه‌‌‌ی مصالحه نمود. در راولپندی، حکومت مؤقت اسلامی در بیرون سرحدات شکل گرفت. پیام‌‌‌ها از سوی کمیسیون مصالحه ملی به مجامع بین‌‌‌‌المللی فرستاده شد. واکنش‌‌‌های ناهمگون در سطح ملی، منطقه‌‌‌یی و جهانی پیرامون اوضاع، حالات کشور را بیش از پیش پیچیده ساخت.

کشاورزان در برنامه اصلاحات ارضی نقش شان‌‌‌را عملی نکردند. روشنفکران به سهم پیشگام خویش به شایسته‌‌‌گی توجه نداشتند. پیشه‌‌‌وران در دوران سیاست مصالحه از تسهیلات حقوقی و قانونی برخوردار نشدند. اهل کسبه در تداوم جنگ‌‌‌‌های خونین، شغل شان‌‌‌را ترک کرده و به مهاجرت وادار گردیدند و تعداد شان از روند تولید به دلیل پیوستن به قوای مسلح خارج شدند. این عوامل به ساختار قبیله سالاری و مردم غیر اسکان یافته نیز صدمه وارد نمود و آنها را تشویق به تجارت، داد و ستد اسعار، اسلحه و مواد مخدر نمود.

افغانستان فعلاً هم در یک دوراهی حساس تاریخ معاصر خود قرار دارد که تصامیم امروز، مقدرات چندین نسل آینده را رقم خواهد زد اما سرنوشت و آیندۀ درخشان آ‌نان در گرو یک پیروزی نظامی و صلح با مخالفان مسلح شورشگر است. این تنها از راه پیروزی قاطعانه‌ای نظامی است که ما می‌‌‌‌توانیم به یک صلح پایدار دست بیابیم؛ در غیر آن هر آتش‌‌‌بسی که از بطن یک تعامل و نه یک پروسه بیرون بیاید، شکننده و نسخه‌ای تباهی برای نسل‌های آیندۀ ما خواهد بود.

خلاصه این‌‌‌که هرقدر فناوری در عصر نظامی انکشاف نماید و به حد اعلای پیشرفت خود برسد، جنگ هم به همان شکل، پیچیده‌تر خواهد شد؛ چنانچه امکان دارد در آینده، کشورهایی‌‌‌که اساساً دارای نظام کامل و سالم سیاسی و اداری در جامعه نباشند، درگیر جنگ شوند و هرگز تشخیص داده نخواهند توانست، جنگی را که پیش می‌برند آیا برای بقای آن کشور است و یا تا ابد کشوری خواهند ماند که در یک جنگ جاودانه برای صلح مبارزه می‌‌‌‌‌کند.

سوگمندانه باید اعتراف کرد صلح واژه‌‌‌ای که سال‌‌‌هاست مردم این سرزمین تمام دار و ندار شان‌‌‌را در آرزویش از دست داده‌‌‌اند؛ چه سرهایی‌‌‌که در امیدش به خاک نسپردند؛ چه شب‌‌‌هایی‌‌‌که از غوغای آن راحت نخوابیدند؛ چه تعداد مردمی‌‌‌که در ماتم عزیزان شان نه نشستند.

آخر آیا صلحی در راه است و یا امیدی می شود به صلح بست؟ این سؤالی است که سال‌‌‌ها مردم کشور در بسا مقاطع از رهبران خویش کرده‌‌‌اند؛ ولی تا امروز جوابی برای آن نیافتند. قبل از اینکه در جُست و جوی پاسخی به این پرسش باشیم ـ بیایید بدانیم آیا فرشی برای صلح هموار شده، اندیشه‌‌‌ای برای آن در دل ها حک گردیده، معنی و مفهومی برای صلح جست و جو شده و یا هم اجماعی برای این مقصد در راه است؟ به امید آن روز و آن کار!

دکتر حبیب پنجشیری