زنان و نوروز زیر یوغ طالبان

منبع عکس: Wakil Kohsar

نوروز، میراث فرهنگی:

نوروز یکی از جشن‌های باستانی فرهنگ آریایی است که تجدید و زایشِ دوبارهٔ طبیعت را نوید می‌دهد.

«نوروز نخستین روز ماه فروردین است که آریایی‌ها تا پنج روز از روزهای اول ماه سال را جشن می‌گرفتند و شادمانی‌ها می‌کردند و پادشاهان به حقوق و مسایل مبرم مردم و بزرگان رسیدگی می‌کردند.» (ابوریحان بیرونی، التفهیم)

نوروز در افغانستان از دیرزمان به‌عنوان اولین روز از سال جدید جشن گرفته می‌شود. جشن نوروز در دورهٔ غزنویان در غزنه، دورهٔ تیموریان در هرات، دورهٔ سامانیان در بلخ و بخارا با سفره و هفت‌میوه و شربت تجلیل می‌شده است. نوروز در باور و فرهنگ مردم افغانستان، ریشهٔ عمیقی دارد.

نوروز نشانهٔ شروع سالی دیگر است که با باز شدن مکاتب و دانشگاه‌ها، سرزندگی و تکاپو را به محیط اجتماعیِ مردم جامعه برمی‌گرداند.

زنان در نوروز:

نوروز نشان زایش، آفرینش و احیای طبیعت است. زایندگی، ویژگیِ مادینگی و زن نماد زایشگری است. رویش و تجدد حیات طبیعت نوعی خصلت مادینگی است که با ویژگیِ ولادت و زایش زن، ارتباط عمیقی می‌گیرد.

از دیرزمان، میان زن و زمین که هر دو قابلیت زندگی‌بخشی و زایندگی، رویش و پرورش دارند، تشابه پیوندی وجود دارد؛ چنانچه در اساطیر فارسی، سپنتا آرمیتی یا سپندارمز الهه و ایزدبانوی زمین است که وظیفه دارد با زایش، رویش و پرورش، زمین را سبز نگه‌دارد.

زنان با نزدیک شدن نوروز، نو شدن و تازه‌گی را از خانه و پیرامون خود آغاز می‌کنند و در برگزاری جشن و رسوم نوروزی سهم فعال دارند.

نوروز، از معدود روزهایی است که زنان می‌توانند به طبیعت قدم بگذارند و شاهد زایش زمین باشند.

در افغانستان، میله‌های نوروزی جزو مواردی است که همراه با مردان، زنان نیز حضور دارند.

زنان زیر یوغ طالبان:

 از زمان تسلط طالبان بر افغانستان، حدود سه سال می‌گذرد و برای سومین بار است که دروازه‌های مکاتب در سال نو باز نمی‌شوند.

نوروز که همیشه برای دختران این سرزمین نشانی از سرور و ترقی داشت، سه سال می‌شود که رنگ باخته است.

طالبان با بسته نمودن مکاتب و دانشگاه‌های دخترانه، فرصت باززایی و تازه‌گی اندیشه و روان دختران را از آنان گرفته و آنان را محدود و محروم نگه‌ داشته‌اند.

در فرمانی که در نوروز سال قبل طالبان صادر نمودند، مردم را از تفریح و رفتن به طبیعت منع کردند و در ادامه نیز زنان را از رفتن به اماکن تفریحی و پارک‌ها هم باز داشتند.

جشن نوروز که هر ساله با شال‌های سفید دختران مکتب، شور و شوق دختران دانشجو و سرزندگی و سرور زنان جامعه تجلیل می‌شد، اکنون به مناسبت تقویمی‌ای بدل شده است که بر روزهای ممنوعیت و محدودیت، اضافه می‌کند.

زنان تحت سلطهٔ طالبان، از رفتن به گوشه و کنار شهر و طبیعت محروم‌اند و جز چاردیواریِ خانه فضایی برای آن‌ها در نظر گرفته نشده است.

نوروز امسال در افغانستان زیر یوغ طالبان خبری از سرود و سرور و سمنک و هفت‌سین نیست؛ زن که الههٔ زایش و زمین است، از زندگی محروم است و چون گیاهی که سر برون آورده نمی‌تواند، فرصت شکوفایی و سرزندگی از او گرفته شده است. در سرزمینی که زن نتواند نفس بکشد، هستی‌زایی، تمدن و تکامل صورت نمی‌گیرد؛ زیرا ریشهٔ تمدن‌ها به زنان -به وصف خاصیت زایش و رویش و پرورش- برمی‌گردد؛ «در واقع می‌توان گفت که زنان به‌واسطه‌ی توانایی در امر مادری و زایش، هم به‌عنوان افرادی زندگی‌بخش به بشر معرفی می‌شدند و هم تامین‌کنندهٔ اصلی نیازهای اساسی در زندگی بشر به‌شمار می‌رفتند.» (ایولین رید، تکامل زنان)

زنان با همه محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها، تعبیری از نوروز دارند؛ آنان در طی این سه سال با وجود سختی‌ها، دست از تلاش بر نداشته و باور دارند که زمستان هرچقدر سخت باشد و طولانی، بهار از راه می‌رسد.

«آوید»